سوالات با برچسب دلیل


81

سوال


110

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
سلام. دختری 27 ساله هستم که مدت 9 ماهه با پسری که خارج از کشور زندگی میکنه ارتباط دارم. آشنایی و ارتباط ما از طریق واسطه(دوست صمیمی و چندین ساله ایشون) و برای ازدواج بود.چند ماه پیش پدر این آقا به محل کارم اومد و خواست مثلا بدون اطلاع قبلی, منو ببینه همون شخص واسطه بعد از رفتن ایشون به من جریانو گفت ولی چندین بار قسمم داد که به کسی نگم وگرنه خودش بی اعتبار میشه. به همین دلیل من به دوستم چیزی نگفتم و حتی وقتی جریان پدرش رو برام تعریف کرد طوری وانمود کردم که انگار اطلاع ندارم.الان بعد از چند ماه به طریقی شک کرده بود(حدس میزنم خود اون رابط بهش گفته) که من اطلاع داشتم و وقتی دوباره پرسید نتونستم دروغ بگم و جریانوگفتم. ولی خیلی عصبانی شد و گفت به من کلک زدی من چطور میتونم بهت اعتماد کنم و از کجا معلوم راجع به چیزهای دیگه و پسرها به من دروغ نمیگی... خواهش میکنم کمکم کنید چکار کنم که متوجه بشه فقط بخاطر قسمی که خورده بودم اینکارو کردم وگرنه دلیلی نداشت ازش پنهان کنم. 1بار بهش پیام دادم و عذر خواهی کردم زنگ زد و گفت باید فکر کنیم من نمیتونم دوباره اعتماد کنم شاید خیلی چیزای دیگه ازم پنهان کرده باشی اصلا شاید دیگه نتونم ادامه بدم. لطفا راهنماییم کنید چکار کنم. چطور بهش بفهمونم اون واسطه از سادگیم سواستفاده کرد و نذاشت بهش جریان رو بگم ولی الان برای نابود کردن رابطمون بعد از چند ماه این جریانو رو کرده. اگه زنگ زد چی بهش بگم که دوباره باورم کنه. من شرایط کمک گرفتن حضوری از مشاور رو ندارم خواهش میکنم در اسرع وقت راهنماییم کنید زندگیم برای هیچ و پوچ به هم ریخته
آخرین جواب ها با این برچسب
سلام دوست عزیز، خیلی خوبه که در مورد احساست صحبت می‌کنی و دنبال راه حلی برای بهتر شدن هستی. احساس بی‌انگیزگی و از دست دادن امید، به خودی خود موضوع پیچیده‌ای است که خیلی از ما در زندگی با آن مواجه می‌شویم. اینکه تو در سن ۱۸ سالگی این احساسات رو تجربه می‌کنی اصلاً عجیب نیست و مهم اینه که بدونی خیلی‌ها همین تجربیات رو داشتن و راه‌هایی برای بهبود پیدا کردن.

برای شروع، بیایید سعی کنیم چند قدم کوچک برای به دست آوردن انگیزه‌ انجام بدیم:

1. <strong>تایید احساسات:</strong> بپذیریم که احساس کنونی یک واقعیت است و خودت رو به خاطر این احساسات سرزنش نکنی. گاهی اوقات، پذیرش احساست اولین قدم برای بهتر شدن است.

2. <strong>مشاوره حرفه‌ای:</strong> یک مشاور یا روانشناس می‌تواند به تو کمک کند تا احساساتت را مدیریت کنی و راه‌های موثر برای بازگرداندن انگیزه‌ات را پیدا کنی.

3. <strong>اهداف کوچک تعیین کن:</strong> اهداف بزرگ ممکن است بیش از حد سنگین به نظر برسند، پس با اهداف کوچک و قابل دستیابی شروع کن که می‌توانی به سرعت به آن‌ها دست پیدا کنی.

4. <strong>فعالیت‌های فیزیکی:</strong> ورزش و فعالیت‌های بدنی می‌تواند به بهبود خلق و خو و افزایش انگیزه کمک کند.

5. <strong>شبکه حمایتی:</strong> دوستان و خانواده‌ات می‌توانند حمایت زیادی به تو بدهند. با آن‌ها در مورد احساساتت صحبت کن و از حمایتشان بهره ببر.

6. <strong>کشف علایق جدید:</strong> گاهی اوقات یک سرگرمی جدید یا یک فعالیت متفاوت می‌تواند به تو انرژی بده تا از چالش‌های جدید لذت ببری و انگیزه خودت را بازیابی کنی.

همیشه به یاد داشته باش که تو تنها نیستی و کمک گرفتن نشانه قوت و شجاعت است. تو می‌توانی دوباره انگیزه و امیدت رو

سوال و جواب ها با برچسب دلیل


تگ "دلیل" به معنای ارائه یا جستجو برای دلایل یا روشن نمودن اصل یا موضوعی است که مورد بررسی یا بحث قرار گرفته است. این تگ برای ارتقای اندیشه و دستیابی به نتایج منطقی و زیرکانه در ارتباط با مسائل مختلف استفاده می‌شود. با استفاده از این تگ، کاربران می‌توانند ابهامات خود را بطور منطقی شرح دهند، ایده‌ها و دیدگاه های خود را توضیح دهند و به دیگر کاربران فرصت بدهند تا با ارائه دلایل و استدلال‌های قوی در مورد یک موضوع نظریه خود را تقویت کنند. این تگ از اهمیت زیادی برای تشویق به بحث های موشکافانه و بررسی دقیق تصمیمات و دیدگاه های ارائه شده توسط کاربران برخوردار است.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره دلیل سوال بپرس!



سلام.وقتتون بخیر.من دختری. 22 ساله و دانشجوی روانشناسی هستم.مدت 7 ماه است ک با پسری 26 ساله رابطه دارم. ایشون 4 سال پیش با دختری دوست بود و رابطشون ب دلیل خیانتی ک دختره کرده تموم شده و میگه ک رابطش 1 ماه طول کشیده فقط و میگه چون اولین رابطم بود بدجوری عاشق و وابستش شده بودم. من یکبار سر بحثی ازش پرسیدم ک چرا در طول این همه ماه تو دوست دارمو عاشقتم و اینا رو نمیگی بهم. گفت برمیگرده به شکست قبلیم از اونموقع نمیتونم .گفتم پس هنوز دوسش داری .گفت نه کامل فراموشش کردم . ضمنامن دومین دختریم ک باهاش در رابطس. بعد تازگیا سر یک بحثی گفتم منو دوست داری?گفت دوست دارم ولی نه در حد اعلا گفت از وقتی ک عاشق اون ددختر شدم دیگه نتونستم عاشق هیچ دختری بشم انگار اون حس در من مرده کلا. من پرسیدم پس منو به اندازه ااون دختر دوس نداری ?گفت نه گفتم پس تو هنوز به اون حس داری .وگرنه چطور میتونی اندازه بگیری ک منو در حد اون دوس داری یا نه. گفت نه من کلا ااونو دوست ندارم دیگه . ولی من نمیتونم باور کنم اگه یک انسان عشق قبلیش رو فراموش کرده باشه خودشم 4 سال از روش گذشته بااشه چطور میتونه ب من بگه تورو اندازه اون دوس ندارم,پس هنوز حس اون در این زندس دیگه درسته? و اینم بگم دوبار جلوی من ااین پسر سر اینکه چن ماه بعد قراره از هم دور شیم از نظر مکانی گریه کرده بود . حالا نمیدونم پسری ک جلوم گریه کرده بود چطور میتونه بگه تورو اندازه اون دوس ندارم من واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید .ممنونم
سلام با عرض خسته نباشید و آرزوی قبولی طاعات می خواستم اگر امکان داره بنده رو راهنمایی کنید ممنون مشکل من اینه که هر وقت می خوام با شوهرم صحبت کنم شدیدا احساس خجالت و شرم و حیا بهم دست میده و یه بعض سنگینی در گلو ایجاد میشه که نمیتونم حتی یک کلمه بگم و تمام لب و دهنم خشک میشه و قلبم به تپش شدید میفته البته ما هنوز در دوران نامزدی هستیم و می خواستم اگر امکان داره یه راه حلی بهم نشون بدید چون من اگر نتونم حرفمو بزنم یا چیزی بپرسم و بخوام واقعا با این وجود نمیتونم شناخت بیشتری از همسرم پیدا کنم و دائم خودم رو به این خاطر سرزنش میکنم البته نه این که بگم رفتار همسرم باعث میشه نه ایشون خیلی متین و خیلی با خنده رویی سعی میکنه بهم آرامش بده تا من حرفمو بزنم ولی نمیتونم بغضم رو بخورم و حرفمو بزنم و شدیدا دچار مشکل هستم البته همه اینها هم همه از خجالت نیست بلکه فکر میکنم شاید دلیل دیگه ای هم داشته باشه که نمیدونم یا شاید هم طبیعیه و من خیلی حساسم لطفا راهنمایی کنید ممنون
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
سلام.وقتتون بخیر.من دختری. 22 ساله و دانشجوی روانشناسی هستم.مدت 7 ماه است ک با پسری 26 ساله رابطه دارم. ایشون 4 سال پیش با دختری دوست بود و رابطشون ب دلیل خیانتی ک دختره کرده تموم شده و میگه ک رابطش 1 ماه طول کشیده فقط و میگه چون اولین رابطم بود بدجوری عاشق و وابستش شده بودم. من یکبار سر بحثی ازش پرسیدم ک چرا در طول این همه ماه تو دوست دارمو عاشقتم و اینا رو نمیگی بهم. گفت برمیگرده به شکست قبلیم از اونموقع نمیتونم .گفتم پس هنوز دوسش داری .گفت نه کامل فراموشش کردم . ضمنامن دومین دختریم ک باهاش در رابطس. بعد تازگیا سر یک بحثی گفتم منو دوست داری?گفت دوست دارم ولی نه در حد اعلا گفت از وقتی ک عاشق اون ددختر شدم دیگه نتونستم عاشق هیچ دختری بشم انگار اون حس در من مرده کلا. من پرسیدم پس منو به اندازه ااون دختر دوس نداری ?گفت نه گفتم پس تو هنوز به اون حس داری .وگرنه چطور میتونی اندازه بگیری ک منو در حد اون دوس داری یا نه. گفت نه من کلا ااونو دوست ندارم دیگه . ولی من نمیتونم باور کنم اگه یک انسان عشق قبلیش رو فراموش کرده باشه خودشم 4 سال از روش گذشته بااشه چطور میتونه ب من بگه تورو اندازه اون دوس ندارم,پس هنوز حس اون در این زندس دیگه درسته? و اینم بگم دوبار جلوی من ااین پسر سر اینکه چن ماه بعد قراره از هم دور شیم از نظر مکانی گریه کرده بود . حالا نمیدونم پسری ک جلوم گریه کرده بود چطور میتونه بگه تورو اندازه اون دوس ندارم من واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید .ممنونم


چند سوال تصادفی




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.