سوالات با برچسب ازدواج


221

سوال


339

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
سلام-لطفا دختر خانوم ها جواب بدن-من پسری29ساله هستم-شرایط شغلی و مالی بدی ندارم معلم هستم و حقوقم یک ملیون ودویست ماهیانه هست-اصلا نمیخوام از خودم تعریف کنم اما ناچارم یکسری خصوصیاتم رو شرح بدم-آدم خوش اخلاقی هستم و ساده و بی ریا و صمیمی-اهل بد دهنی و دست بزن و دود و رفیق هم نبوده و نه نیستم-نماز و روزه و قرآن و عبات را هیچ وقت ترک نکرده ام البته اصلا هم خشک مقدس و...نیستم-اهل تفریح و مسافرت البته همراه خانواده و بسیار بسیار خانواده دوست هستم-دست و پا چلفتی و بی عرضه هم نیستم و کارهایی رو که یک مرد باید بتونه برای خانوادش انجام بده به خوبی از پسش بر میام از نقاشی ساختمان و تعمیرات گرفته تا فرش شستن و...وکلا به کارعلاقه دارم....در کل خیلی بی ریا و مستقیم عرض میکنم که در خودم به لحاظ اخلاقی و شخصیتی موردی نمیبینم که چندان قابل ذکر باشه....از نظر جسمی و سلامتی و چاقی و لاغری و زشتی و خوشقیافه بودن مشکل خاصی ندارم-تنها یک مسئله هست که هرجا خواستگاری میرم تا قبل اینکه اونو مطرح کنم همه چی خوب پیش میره اما بعدش.....اونم اینه که من در روستا معلمی میکنم -تا2سال پیش تهران بودم بعد به خاطر علاقه ای که به محیط روستا داشتم اومدم اینجا-خودم و پدر و مادرم هم تهرانی هستیم-منزلم هم در روستا تمام امکانات شهری رو داره با یک حیاط200متری باصفا-من چون تو تهران زندگی کردم ترجیح میدم از همونجا زن بگیرم ...اما متاسفانه کسی قبول نمیکنه آن هم تنها و تنها به همین دلیل-حتی یکبار دخترخانومی که خواستگاریشون رفته بودم به من گفت که عاشقم شده و شب ها خواب نداره و...اما به خاطر همین قضیه همه چی رو به هم زد..حالا میخوام از دخترها بپرسم آیا شما هم همین نظر رو دارید؟دلیل رفتار اودخترها چی بوده؟آیا شما حاضرید در همچین موقعیتی تن به همچین ازدواجی بدید؟آیا زندگی در روستا اینقر سخت به نظر میاد؟من حتی حاضر شدم همه جوره کاری کنم دلش برای خونواده تنگ نشه ....متشکرم لطفا جواب بدید
آخرین جواب ها با این برچسب
بنظر من زن رو فراموش کن تا وقتی اونجا ھستی، تھرانی کہ اصلا حرفشم نزن، محالہ ممکنہ پیدا کنی، مگہ اینکہ:
۱- فامیل و آشنا باشہ و بخاطر فامیلیت و قاطی کردن مامان و باباھا، یہ آشنایی کلی و چہ بسا جزئی ھم دارید از ھم
۲-دختر یہ ایرادی داشتہ باشہ و اعتماد بنفسش پائین باشہ یا بھردلیلی خواستگار کلا نداشتہ باشہ و شما بشی تنھا کیس و انتخابش
۳-دوست دخترت باشہ، یعنی مخش رو از قبل بزنی جوری کہ عاشقت بشہ و حس کنہ بدون تو عمرا، حرفشم نزن، من میمیرم بدون تو... (این مورد بنظرم محتمل ترینش ھست فقط باید حواست باشہ تا وقتی بہ اون نقطہ ی جوش و اون حدی کہ حس کنہ بدون تو مردہ نرسیدی حرفی از اینکہ در آیندہ میخوای توو اون روستا زندگی کنی و دست زن آیندہ تو بگیری ببریش تبعیدگاہ نزنی وگرنہ این کیس ھم سوخت میشہ
۴- کلا بیخیال چہ کاریہ زن بگیری، منم شوھرو بیخیال شدم، چرا؟ چون کالای ازدواج نیستم، با دوس پسرم ھم تازہ بھم زدم و خیال خودمو راحت کردم، تو ھم بیخیال شو بنظرم، تازہ واسہ شما پسرا راحتتر ھم ھست، تا گلنار ھست گلناز رو میخوای چیکار؟
شوخی میکنم، امیدوارم پیدا کنی عشق زندگیت رو و خوشبخت بشی
سلام ، لطفا کسایی که میخواهند شعار بدهند توی این سایت نیان و حرف نزنند . صحبت رابطه زن شوهر دارنیست صحبت دختری که نیاز داره اگر بخواد به شعارهای شما گوش بده سایت زیاد بود بره اومده اینجا جوابی که دلش میخواد بشنوه و کمک بخواد از زور حسودی مخالفت و حرف شعاری ندهید کمکش کنید حالشو ببره ولی بیراه نره شاید با یکبار ارضا بشه و بشینه سرجاش! یه چیز میگم برای اونایی که خیلی شعار میدن ! میدونی دراسلام میگه اگر حتی یک زن شوهردار از شما درخواست رابطه کرد و شماازش پرسیدی شوهر داری گفت نه ندارم شما حق نداری تحقیق کنی وباید به حرفش اعتمادکنی و اونو بکنی (البته اگر اهل کردن ورابطه هستی) چرا؟ چون اگر تو بکنیش و اون پشیمون بشه و بخواد توبه کنه و به زندگیش برگرده تو مانعش نمیشی و مزاحمش نمیشی ولی اگر تو جانماز آب بکشی و بری تحقیق و البته بعدازاینکه مطمئن شدی شوهرداره نمی کنیش و اون بره سراغ یکی دیگه که اینکارو بکنه ولی حتی اگراون توبه کنه و پشیمون بشه دست ازسرش برنداره و اونو به پرتگاه بکشه شما درگناهای بعدی اونا شریک هستی!

سوال و جواب ها با برچسب ازدواج


بحث دربارهٔ ازدواج در این پلتفرم به موضوعات مرتبط با ازدواج، روابط زناشویی، مشکلات زناشویی، راه‌های بهبود روابط خانوادگی، مسائل حقوقی مرتبط با ازدواج و موارد مشابه مرتبط می‌شود. این برچسب معمولاً در مطالبی که به تجربیات شخصی یا سوالات عمومی دربارهٔ ازدواج، زندگی زناشویی و موضوعات مشابه مرتبط هستند، به کار می‌رود. این برچسب امکان بررسی و بحث در مورد مسائل مربوط به این زمینه را فراهم می‌کند و افراد را ترغیب به پرسش و گفتگو درباره این موضوعات می‌کند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره ازدواج سوال بپرس!



به نام خدایی که دوست داشتن را دوست دارد
من 29 سال دارم. فردی مذهبی، ورزشی، اجتماعی ، شوخ طبع و احساساتی هستم . بعد از مدت‌ها به لطف خداوند،تلاش خانواده و دعای دیگران در خارج از کشور برای من کار مهیا شد. برای امر ازدواج به چندین خانواده رفتم از فامیل و آشنا و غریبه. هر کدام که پا پیش می گذاشتیم، بخاطر مسالی از جمله مثبت نبودن خون دو طرف، دوری از محل زندگی خانواده ، محل کار و … ازدواج صورت نمی گرفت و با مشکل بر می خوردم.
این امر من را پیش از پیش نگران و نگرانتر می کرد اما آن را نشان نمیدادم تا اینکه بعد از این همه جستجو و ناامیدی به شخصی که دوست خواهرزادم است وچند بار که ان را در منزل خواهرم دیدم، صحبت آن را کردم. (دختری که از سوی خواهرام و بقیه از تمام خصلتها مورد تایید است) خاطرخواه آن شدم از خانواده خواهش و اصرار کردم با خانواده شخص صحبت کنند. خانواده بنده به دلیل ناهمزبان بودن ممناعت ایجاد کردند . چند وقتی این مساله بین من و خانواده مطرح شد و دائم این را میگفتم ((ایه قرآن مصداق حکایت من است که خدا می فرماید: ما شما را با رنگها و زبانهای مختلف خلق کردیم و شما را در قبائل مختلف قرار دادیم که با همدیگر آشنا شوید، همانا بهترین شما کسی است که با تقوا تر باشد…)(پس ملاک بزرگی و بهتر بودن نزد خدا، تقواست نه رنگ و زبان !!)
پس از کش و قوسهایی، چون خانواده با دختر ارتباط داشتند، مساله و اوضاع من را از کوچک تا بزرگ را به او گفتند ابتدا تلفنی با پدر ایشان صحبت کردم و بعد از مدتی همراه با خانواده به خواستگاری این شخص رفتیم. پس از صحبت با دختر، بله را از آن گرفتم، دل به او بستم. پدر راضی بود اما مادر، مساله دوری دختر از خانواده و در کشور دیگر زندگی کردن را قبول نکرد.
این مساله کمتر از یک هفته طول کشید.. با قبول نکردن مادر ایشان و گرفتن جواب نه، ضربه روحی روانی سنگینی متحمل شدم.
دوباره بعد از آن شخصی به من معرفی شد. جهت آشنایی با آن، رفتم اما این دلشکستگی و دوست داشتن در من بود، با این شخص صحبت کردم و تمام شرایط،حال و روز و اتفاق پیش خودم را گفتم ، علاقه ابتدایی بینمان پیش امد، ایشان قبول کرد و چند روز بعد عقد انجام شد..!!!
یک روز بعد از عقد، به کار برگشتم. همیشه سعی میکردم فکرم را از دختر قبلی خارج کنم همیشه خودم را از این حالت خارج میکردم و با مرور زمان فراموش کنم. تا اینکه روزی با خانم صحبت می کردم و درگیری فکری داشتم، ساکت شدم ادامه صحبت ندادم و خانم از بنده سوال کرد من نیز با صداقت گفتم فکر شخص قبلی من را اذیت میکند.
بخاطر این امر، خانم به مشاوره مراجعه کرد و شرایط من را به مشاور گفت! مشاور با فهمیدن تمام ریز و بم موضوع به خانم گفت که شما باید از هم جدا بشوید اینگونه زندگی کردن سخت و آسیب زننده است. (با اینکه قبلا به او گفته بودم)
از هر طرف غضب پیام ها بر من نازل شد و من را مقصر خطاب کردند!!
خانم پیام داد و گفت:
نمی تونم با تو زندگی کنم
کاش عقد نمیکردیم
نمی تونم با شخصی که دل و روحش جایی دیگه باشد زندگی کنم
نمی توانم با کسی باشم که علاقم به او یکطرفه باشد
نمیتونم با شخصی باشم که تنها جسمش پیش من باشد
و گفت که به من شک دارد!!

با وجود اینکه قبلا گفته بودم اما الان اینگونه شد!!
با شنیدن و خواندن این صحبت ها ، دلشکستگی خودم را نسبت به آن بروز ندادم و همش از مثبت بودن و راضی کردن صحبت میکردم حتی با خانواده خانم تماس و معذرات خواهی کردم
بار دیگر این صحبت و شک کردن به من تکرار شد این صحبتها روز به روز بر من سنگینتر و سنگیتر میشد و دائم مرا چه در خانه و هنگام کار، از لحاظ روحی روانی بر من مشکل ایجاد کرد.
دلشکسته بودم با جدایی خواستن خانم، افسرده شدم امیدم به زندگی از بین رفت و دیگر انگیزه ای به ادامه ندارم. حتی آن علاقه‌ی کوچک که در ابتدا بوجود آمد، از بین رفت و نسبت به حال و زندگی خودم متنفر شدم . از لحاظ روحی نابود و همیشه در حال فکر و فراموشی هستم. از آن وقت با خود صحبت می کنم: کاش آن دختر میشد، دوستش داشتم دل به آن بستم خودم را ………
بعد از گدشت 10 روز ،در خصوص این مساله با خانواده چند بار صحبت کردم و گفتم من همان لحظه جواب ندادم و از روی عصبانیت تصمیم نگرفتم درباره آینده من و نحوه ادامه زندگی خودم با خانمی که اول بسم الله این را بگوید، فکر کردم و الان دارم به شما میگم بنده نمی خواهم با خانم ادامه زندگی بدهم. (قبل از اینکه بزرگتر شود و بعدها پشیمان بشوم، جلوی آن را میگیرم) بعد از چند بار صحبت کردن، با واکنش سخت و عصبی خانواده برخورد کردم. نمی دانم چرا مرد را همیشه مقصر قلمداد می کنند یک عمر زندگی برادر خود را به شناخت یک ماهه خانم فروختند و از آن طرفداری میشود.
آیا ضربه خوردن و آثار روحی و زندگی تنها بر دختر وارد میشود یا مرد نیز بر آن تأثیر دارد؟
اینکه بگویند دختر بیشتر آسیب میبیند درست، پس تکلیف مرد چه میشود؟
نمیدانم اگر کسی قبل از ازدواج با صداقت مسائل خود را به دختر بگوید آیا اشتباه کرده است ؟؟ که بعد از عقد باید اینشکلی با او رفتار شود و جواب بگیرد؟
این تنها 45 روز از زمان عقد گذشته است

خیلی اشتباه کردم خواهشا من را راهنمایی کنید
یسال ازدواج کردم شوهرم تاپانزده سالگی ولایتشون جنوب بودن دوروبرپرفامیل همش دورهم شاد بعداومدن سمت تهران فقط عیدها میرن ولایت فامیل پرجمعیت دورهمی رقص وشادی شوهرم سی سالشه یسال کوچکترازمنه مادرشوهرم میگه پسرش مدلش اصلاحرف نمیزنه تواتاقش دربسته بوده همش براش غذامیبردن .مادرشوهرم سی وپنج سال بزرگترازپسرش هست پدرشوهرم چهل وپنج سال بزرگترازشوهرم هست .من دوست دارم همسرم بمن ابرازعلاقه زبانی عملی کنه بغل بوس نوازش دوست دارم متوجه وبفکر مریضی شادی غم نیازهای زنش باشه نیست درحدمعقول .درخصوص خریدام لباسم آرایشم همراهی کنه باشه درکنارم نظربده بهم که اصلااینکارو نمیکنه یادوست دارم ازهرجا گذشته حال آینده کار بچی فکرمیکنه خاطره یکم صحبت کنه بشناسم شوهرمو اطرافیانش کین خاطراتش چیه چی بهش گذشته تابه این سن یاگذشته هیچ نگه امروز چکارکرده چه برنامه ای برای بعدداره وبگه من میگم بشخصه بهش حتی براش توضیح میدم اسمس زنگی دارم چکاردارم میکنم که فکرش مشغول ناراحت این نباشه شوهرم سوالم کنم جواب نمیده یاباغربداخلاقی یکلمه میگه دوست دارم بدونم دغدغه اش اعتقادش علاقه اش چیه الان خوشحال غمگین ولی شوهرم ازسرکارمیاد گوشی و لب تاب دست میگیره مشغول دنیای مجازی وسریال وفیلم و مباحث سیاسی دوس داره میشه ودرهمون حال میخوابه همش همین روال یکلمه حرف نمیزنه باهام منم درودیوارونگاه میکنم میرم سمت گوشیم یکم فعلا هم هشت ماه بیکارشدم توخونه ام سرکارم قبل میرفتم یاالانم مجددبایدبرم غروب میومدم یابیام خونه دوست دارم من همسرم هردوباروی خوش حرف بزنیم باهم بپزیم بشوریم بخندیم تلویزیون فیلم حرف یاهرسرگرمی داشته باشیم اینجوری زندگی کابوس برام ازش خواستم خیلی تغییرایجادنشد
سلام.
ممنونم از اینکه اومدین و میخواین کمکم کنین.مشکل خیلی بزرگی دارم.همه چی رو میگم و ازتون میخوام کمکم کنین.

من 5 روز دیگه میشم 19 سال.از سالی که کنکور داشتم یعنی وقتی که 17 سالم بود با گوشیم میرفتم تو چت.گوشی من از اون گوشی ها نبود که نیمباز و یاهو و.. روش نصب بشه.فقط نرم افزار خاص خودش رو داشت که محدود بود.خلاصه من باهاش شبا میرفتم چت و با دخترا حرف میزدم.همش دنبال یه همشهری بودم که آخرم پیدا نکردم.یه روز یه دختری رو پیدا کردم که تو شهر بغلی ما بود.من باهاش دوست شدم.کم کم با هم خوب شدیم.ان از اخلاق من خوشش اومد و طوری شد که بیشتر از نصف روز چت بودیم.رابطه هامون تا یک سال طول کشید .من کلاس های کنکوری خودم رو ول میکردم و میرفتم دیدنش.شد تا 8-9 ماه پیش.کم کم نسبت بهش سرد شدم.اون خیلی عاشقم شد.به مامانش گفت.من انگار نمیدونم دوسش دارم یا.همش بهم میگه تو که تکلیفت با خودت معلوم نیست چرا برام خاطره ساختی.الان حدود 2 سال شده.2-3 بار خواستم ازش جدا بشم ولی دلم به حال گریه کردناش سوخت.گفتم تقصیر منه.نباید زندگیشو خراب میکردم.الان گیر افتادم.

خیلی وقته نمیدونم دوسش دارم یا نه.انگار الکی باهاشم.ولی تو دلم میگم دختر خوبی مثل اون هیچوقت پیدا نمیشه.خیلی نجیب و خوب هست.وقتی ناراحت میشه منم ناراحت میشم.دوست ندارم گریه کنه.قبل ها وقتی گریه میکرد منم گریم میگرفت و با هم گریه میکردیم.ولی الان نمیتونم اونطوری باشم.اون خیلی من رو دوست داره ولی من نمیدونم دوسش دارم یا نه!.میخوام راهنماییم کنین که چطور بفهمم من واقعا میتونم باهاش زندگی کنم یا نه.من دوسش دارم یا نه؟

از نظر اخلاق هم هیچ مشکلی با هم نداریم.

دوست دارم با دختر های دیگه هم دوست بشم ولی با اونا فقط رابطه داشته باشم ولی فقط با این ازدواج کنم.

چند وقتی شده بود که اون از دستم ناراحت میشد به خاطر اینکه میگفت تو اصلا ازم خبر نمیگری.بهم محبت نمیکنی.منم دخترم.نیاز به عاطفه دارم.منم هر کاری میکردم اون انگار فکر میکرد محبت نمیکنم.ولی من همه سعی خودمو برای بهتر حرف زدن باهاش میکردم ولی باز شبا زنگ میزد و گریه میکرد.
شبا همش خوابم میبره.میگه روز که خبر نمیگیری ، شب ها هم که خواب داری ، پس کی وقت منو داری!

خواهش میکنم بهم بگین من چم شده.گیر افتادم بخدا.اون عاشقمه.نمیتونه بدون من زندگی کنه.ولی من هنوز نمیدونم دوسش دارم یا نه.کمکم کنین تورو خدا!!!
با سلام
دختري ٢٢ ساله با تحصيلات ليسانس هستم.خواهرم ٤ سال هست كه ازدواج كرده.من دختر با اعتقادات مذهبى بودم و اصلا اهل دوستي با جنس مهالف نبودم ولي هميشه به شوهر خواهرم علاقه داشتم فقد در حد برادر به مرور رابطمون صميمي تر شد تا دو سال پيش كه پيام دادن هامون شروع شد.شوهر خواهرم شروع كرد به دادن جوك هاي نامشروغ.من هم ممانعت نكردم تا روزي كه از من پرسيد خودت ميخاي حجاب داشته باشى در مقابل من يا بخاطر خانوادت هست.ازونجايي كه به شدت علاقه مند شده بودم بهش گفتم بهاطر خانوادمه.خب به ذهن خودم هم فكرهايي زده شده بود ولي فقط در حد رويا بود.فكر ميكردم آرزوم داره برآورده ميشه.انقدر رابطه پيش رفت كه در حال حاظر به شدت عاشقش شدم و رابطه ي جنسي هم داريم.ولي زندگيم خيلي سخت شده.اوايل نگران خواهرم و رابطش بودم ولي الان ددن رابطه ي شوهر خواهرم با خواهرم سخته.رابطشون خيلي خوبه و اصلا مشكلي ندارن.ولي متاسفانه من دلم ميخاد فقط براي من باشه و حس حسادت زنانه داره اذيتم ميكنه.از طرفي چون ديدم با من رابطه داره فكر ميكنم پس با افراد ديگه هم ممكنه رابطه برقرار كنه و هميشه ترس دارم ازين بابت.دعواهامون خيلي زياد شده.خب اون بخاطر كارش كمتر براي من وقت داره و چون قبلا خيلي بيشتر باهم بوديم فكر ميكنم ديگه دوسم نداره.همش در حال دعوا هستيم و ميدونم اون ازم داره خسته ميشه ولي باز هم با مهربوني كوتاه مياد.مشكل اصلي بي توجهيش به منه.البته خودش ميگه خيلي بهم توجه ميكنه و بيشت. ازين بقيه شك ميكنن ولي من دائم درحال شكايت هستم كه چرا به همه توجه داري جز من.وقتي هم كه باهم خوبيم عذاب وجدان دارم.شب ها خاب ميبينم يا داره بهم خيانت ميكنه يا با خاهرم تو رابطس يا دارم ميميرمو توبه ميكنم كه خدا ببخشتم.چند بار خودم رو زخمي كردم بخاطر مشكلي كه برام وجود داره.خواهشا كمكم كنين .اين موضوع رو با كسي نميتونم درميون بزارم جز مشاور.با تشكر
سلام
من دختری 35 ساله هستم که مدت 6 سال با پسر خاله ام که 43ساله است دوست بودم عاشقش بودم و همه کار برایش کردم اون هم همیشه میگفت دوستم داره و عاشقمه. اون ورشکسته و از نظر خانوادش مطرود بود اما من هم از نظر مالی و معنوی خیلی کمکش کردم چون از نظر اجتماعی و شغلی موقعیت خوبی دارم خیلی بالاتر از اون. اما چند وقتی هست که با یک زن مطلقه که دختری 17 ساله داره آشنا شده و پیامهای عاشقانه رد و بدل میکنه و وقتش رو با اون میگذرونه. من آخر هفته ها همیشه میرفتم خونشون براشون خرید میکردم و به خودش و خانوادش کمک میکردم آشپزی میکردم...
بعد از فهمیدن دوستیشون ازش خواستم اگه دوستم داره بخاطر من رابطش رو با اون زن بهم بزنه.
اما اون همش میگفت من تو دوستی با این زن گیر افتادم کنارم باش تا من یواش یواش باهاش قطع کنم. من الان ازش فاصله گرفتم دائم برام پیام های عاشقانه میده اما هنوز با اون زن رابطه داره.. من خودم خیلی داغون هستم.. بهش اعتماد کامل داشتم ..
الان نمیدونم چکار کنم .. فقط فکر میکنم اگه واقعا راست میگفت و دوستم داشت اینکارا رو با هام نمیکرد. حتی یکبار که اون زن اومده بود دنبالش و من خونشون بودم باهاش رفتم پیش زنه اون دستشو انداخت گردن زنه به من گفت حرفاتو بزن و برو و بعد با زنه خندون سوار پراید زنه شدن و رفتن.. و من موندمو یک کوه درد..
اما بعدا گفت که اون لحظه به فکرش نرسیده که طرف من باشه یا اون زنه و گفت از کارم پشیمون شدم..
لطفا راهنمایی کنید ایا همچین آدمی واقعا اینطور که میگه دوستم داره؟ یا ممکن هست در آینده بهتر بشه.. چون خانوادش تحت فشار گذاشتیش که باید با اون زن بهم بزنی و فقط من بدردش میخورم...
ناراحتم و دلسرد... اما هنوز عاشقش هستم..


چند سوال تصادفی

با سلام

در سال 1389همسرم به دنبال علاقه مندی به فرد دیگری تقاضای ظلاق میکند که پس از مخالفت اینجانب مهریه اش را که 1360 سکه بوده را به اجرا میگذارد.من ناچار شدم قبل از اینکه به زندان بیافتم زندگیم را رها کنم و به خارج از کشور بروم.وی اقدام به شکایات متعدد دیگری از جمله نفقه و شیر بها و جعل امضای من بر روی برگه چکها و اجرا گذاشتن آنها و... حال پس از سه سال ابراز ندامت از اقدامات خود کرده و خواهان جبران گذشته است.و خواهان گذشت از تمامی دعاوی خود در ازای گرفتن طلاق است. اما من به او اعتماد ندارم ولی به خاطر تنها پسرم که 6 ساله است خواهان بازگشت هستم. لطفا بفرمایید

1.وی چگونه و از چه راهکار حقوقی می تواند تمامی دعاوی حقوقی و کیفری که علیه من کرده را باطل کرده و در واقع منع تعقیب گردم

2.اصولا من از کجا بدانم که چه شکایات دیگری در محافل حقوقی دیگر کرده است؟

3.چه مدرک معتبری باید از او تقاضا کنم که نشانگر فسخ تمامی دعاوی ( چه آنهایی را که میدانم مثل مهریه و نفقه و چه انهایی را که نمیدانم) باشد.بگونه ای که تمامی شکایات احتمالی دیگری را که احتمالا در محافل دیگر کرده را نیز بی اثر نماید و در عین حال امکان از سرگیری مجدد پرونده ها نیز میسر نگردد.

پیشاپیش از زحمات شما سپاسگزاری میکنم



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.