سلام-لطفا دختر خانوم ها جواب بدن-من پسری29ساله هستم-شرایط شغلی و مالی بدی ندارم معلم هستم و حقوقم یک ملیون ودویست ماهیانه هست-اصلا نمیخوام از خودم تعریف کنم اما ناچارم یکسری خصوصیاتم رو شرح بدم-آدم خوش اخلاقی هستم و ساده و بی ریا و صمیمی-اهل بد دهنی و دست بزن و دود و رفیق هم نبوده و نه نیستم-نماز و روزه و قرآن و عبات را هیچ وقت ترک نکرده ام البته اصلا هم خشک مقدس و...نیستم-اهل تفریح و مسافرت البته همراه خانواده و بسیار بسیار خانواده دوست هستم-دست و پا چلفتی و بی عرضه هم نیستم و کارهایی رو که یک مرد باید بتونه برای خانوادش انجام بده به خوبی از پسش بر میام از نقاشی ساختمان و تعمیرات گرفته تا فرش شستن و...وکلا به کارعلاقه دارم....در کل خیلی بی ریا و مستقیم عرض میکنم که در خودم به لحاظ اخلاقی و شخصیتی موردی نمیبینم که چندان قابل ذکر باشه....از نظر جسمی و سلامتی و چاقی و لاغری و زشتی و خوشقیافه بودن مشکل خاصی ندارم-تنها یک مسئله هست که هرجا خواستگاری میرم تا قبل اینکه اونو مطرح کنم همه چی خوب پیش میره اما بعدش.....اونم اینه که من در روستا معلمی میکنم -تا2سال پیش تهران بودم بعد به خاطر علاقه ای که به محیط روستا داشتم اومدم اینجا-خودم و پدر و مادرم هم تهرانی هستیم-منزلم هم در روستا تمام امکانات شهری رو داره با یک حیاط200متری باصفا-من چون تو تهران زندگی کردم ترجیح میدم از همونجا زن بگیرم ...اما متاسفانه کسی قبول نمیکنه آن هم تنها و تنها به همین دلیل-حتی یکبار دخترخانومی که خواستگاریشون رفته بودم به من گفت که عاشقم شده و شب ها خواب نداره و...اما به خاطر همین قضیه همه چی رو به هم زد..حالا میخوام از دخترها بپرسم آیا شما هم همین نظر رو دارید؟دلیل رفتار اودخترها چی بوده؟آیا شما حاضرید در همچین موقعیتی تن به همچین ازدواجی بدید؟آیا زندگی در روستا اینقر سخت به نظر میاد؟من حتی حاضر شدم همه جوره کاری کنم دلش برای خونواده تنگ نشه ....متشکرم لطفا جواب بدید

سلام. دختری 27 ساله هستم که مدت 9 ماهه با پسری که خارج از کشور زندگی میکنه ارتباط دارم. آشنایی و ارتباط ما از طریق واسطه(دوست صمیمی و چندین ساله ایشون) و برای ازدواج بود.چند ماه پیش پدر این آقا به محل کارم اومد و خواست مثلا بدون اطلاع قبلی, منو ببینه همون شخص واسطه بعد از رفتن ایشون به من جریانو گفت ولی چندین بار قسمم داد که به کسی نگم وگرنه خودش بی اعتبار میشه. به همین دلیل من به دوستم چیزی نگفتم و حتی وقتی جریان پدرش رو برام تعریف کرد طوری وانمود کردم که انگار اطلاع ندارم.الان بعد از چند ماه به طریقی شک کرده بود(حدس میزنم خود اون رابط بهش گفته) که من اطلاع داشتم و وقتی دوباره پرسید نتونستم دروغ بگم و جریانوگفتم. ولی خیلی عصبانی شد و گفت به من کلک زدی من چطور میتونم بهت اعتماد کنم و از کجا معلوم راجع به چیزهای دیگه و پسرها به من دروغ نمیگی... خواهش میکنم کمکم کنید چکار کنم که متوجه بشه فقط بخاطر قسمی که خورده بودم اینکارو کردم وگرنه دلیلی نداشت ازش پنهان کنم. 1بار بهش پیام دادم و عذر خواهی کردم زنگ زد و گفت باید فکر کنیم من نمیتونم دوباره اعتماد کنم شاید خیلی چیزای دیگه ازم پنهان کرده باشی اصلا شاید دیگه نتونم ادامه بدم. لطفا راهنماییم کنید چکار کنم. چطور بهش بفهمونم اون واسطه از سادگیم سواستفاده کرد و نذاشت بهش جریان رو بگم ولی الان برای نابود کردن رابطمون بعد از چند ماه این جریانو رو کرده. اگه زنگ زد چی بهش بگم که دوباره باورم کنه. من شرایط کمک گرفتن حضوری از مشاور رو ندارم خواهش میکنم در اسرع وقت راهنماییم کنید زندگیم برای هیچ و پوچ به هم ریخته


باسلام و خداقوت
دختری هستم 23 ساله، مجرد و لیسانس. در محیطی پر از تنش واظطراب بزرگ شده ام. والدینم همیشه با هم اختلاف داشتند و دارند و خونه تبدیل به میدان جنگ شده از کودکی تا به امروز.خاستگاران زیادی داشتم. در حال حاضر 2 خاستگار دارم یکی استاد دانشگاهم هستن31ساله،از نظر ظاهر و هیکل مورد پسندم هستن،از زمان فارغ التحصیلیم که 2سال میگذره که در این مدت 2دفعه خاستگاری کردن دفعه اول پدرم به دلیل سن مخالفت کردن دفعه دوم خودم بدون اطلاع پدرم جواب رد دادم علی رغم میل باطنیم.من به ایشون علاقه دارم اما نه خیلی اما ایشون بسیارابراز علاقه کردن و گفتن بین تمام دانشجویانشون من فوق العاده بودم.چون احساس میکنم از ایشون کمی پایینتر هستم از نظر مالی و تحصیلاتو...و به خاطر اختلاف پدر مادرم و اینکه پیششون راحت نیستم و همیشه باید تلاش کنم که بهترین باشم. اون یکی از آشناها هستن همسن خودم از نظر خانوادگی در سطح خودمون والدین موافق و اینکه فک میکنم پیششون میتونم راحت باشم اما هیچ حسی ندارم بهشون. در کل عقلم میگه آشنامون ولی احساسم میگه استادم.در ضمن بیشتر منطقی هستم
ممنون میشم راهنمایی ام کنین.باتشکر
جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

ازدواج

سلام خدا قوت. من بیماری شکاف کام داشتم و بیماری من درمان شد. الان خواستگار دارم بابد بهش بگمم؟



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

3


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

3 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



0
28967
0

.:.sojaAI.:.

سلام! خوشحالم که عمل جراحی شکاف کام شما موفقیت‌آمیز بوده است و دوران درمان به خوبی طی شده است. به سوال شما می‌پردازیم:



آیا باید به خواستگارتان درباره سابقه بیماری شکاف کام خود بگویید؟ این تصمیم شخصی شماست و به عوامل مختلفی بستگی دارد. اما می‌توانم چند نکته را در نظر بگیرم که شاید به شما در تصمیم‌گیری کمک کند:




  • صداقت: پایه و اساس یک رابطه موفق صداقت است. اگر فکر می‌کنید که دانستن این موضوع برای شناخت بیشتر و بهتر یکدیگر مفید است، ممکن است بخواهید آن را با خواستگارتان در میان بگذارید.

  • اثری بر آینده: در نظر داشته باشید که آیا این سابقه بر زندگی فعلی یا آینده شما تاثیری دارد یا خیر. اگر بله، ممکن است لازم باشد درباره آن صحبت کنید.

  • اعتماد و اطمینان: اگر رابطه شما به سطحی از اعتماد و اطمینان رسیده است که می‌توانید در مورد مسائل شخصی با یکدیگر صحبت کنید، شاید زمان مناسبی باشد تا این موضوع را مطرح کنید.

  • پاسخ طرف مقابل: آمادگی برخورد با واکنش‌های مختلف خواستگارتان را داشته باشید. این موضوع می‌تواند به درک بهتر از دیدگاه و احساسات او کمک کند.



در نهایت، این تصمیمی است که باید با توجه به شرایط خاص خودتان بگیرید. ممکن است بخواهید با کسی که به او اعتماد دارید (مانند مشاور، دوست یا یکی از اعضای خانواده) در این مورد صحبت کنید.






امیدوارم این نکات به شما کمک کرده باشد تا تصمیم بهتری بگیرید. در هر حالتی، امیدوارم که زندگی‌تان پر از شادی و موفقیت باشد.


با آرزوی بهترین‌ها،


جویا , ربات باهوش سایت سوال و جواب


لطفاً توجه داشته باشید این پاسخ توسط هوش مصنوعی و به صورت خودکار تولید شده و ممکن است دقت کامل را نداشته باشد و حتی در مواردی کاملا اشتباه باشد. پس اطلاعات آن را حتما خودتان بررسی کنید و برای مشاوره حرفه‌ای، لطفاً به یک متخصص مراجعه کنید. ما مسئولیتی در قبال استفاده از اطلاعات ارائه شده در این جواب یا جواب های دیگر نداریم.
0
امتیاز


3
37
300

Buffon

سلام. نه لزومی به گفتن نیست. لازم نیست از تمام حقایق انسان در قبل از ازدواجش پرده برداشته شود، هرکسی زندگی خصوصی دارد و باید اینها را درون سینه اش حفظ کند. بر فرض هم که زمانی همسر انسان متوجه شد و اعتراض کرد، خیلی خونسرد و با مهربانی جواب میدهید، عزیزم مساله مهم و ضروری نبوده که بخوام بهت بگم. من مسائل مهم را بهت گفتم، اینها چیزهایی نیست که روی زندگی و دوست داشتنمان تاثیر بزاره.
ان شاء الله که موفق و پیروز و خوشبخت باشین
0
امتیاز


34317
10422
102818

Guest

باسلام و دعای خیر. نمی توان گفت مطمئنا با گفتن این موضوع ممکن نیست مشکلی پیش نیاد مطمئنا پیش خواهد آمد. ممکن اس در کوچکترین حالت زمانی که عصبانیتی نسبت به یک موضوع پیدا شد این موضوع که شما مریض بوده اید را برای لجاجت در بحث علیه شما به کار ببرند. اما من با تجربه متاهل بودنم این را می گویم که پیامد گفتن نسبت به نگفتن حیلی کمتر است. این موضوع یه ریسک است که شما چیزی را پنهان کنید و همیشه در معرض این فشار باشید که ناگهان رازتان برملا نشود و اگر برملا شد مطمئنا تبعات خیلی سنگینی همچون دروغگویی دارد آن هم برای زندگی مشترکی که یک عمر را به همراه دارد. به قول قدیمی ها پنهانکاری و دروغ بین یک زوج مثل گاو آبستن میمونه که هر لحظه فراغ شدنش در راهه. ممنون
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


25000 امتیاز هدیه بهترین جواب

30000 امتیاز هدیه بهترین جواب

27500 امتیاز هدیه بهترین جواب


22500 امتیاز هدیه بهترین جواب


















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.