سلام
من دختری 35 ساله هستم که مدت 6 سال با پسر خاله ام که 43ساله است دوست بودم عاشقش بودم و همه کار برایش کردم اون هم همیشه میگفت دوستم داره و عاشقمه. اون ورشکسته و از نظر خانوادش مطرود بود اما من هم از نظر مالی و معنوی خیلی کمکش کردم چون از نظر اجتماعی و شغلی موقعیت خوبی دارم خیلی بالاتر از اون. اما چند وقتی هست که با یک زن مطلقه که دختری 17 ساله داره آشنا شده و پیامهای عاشقانه رد و بدل میکنه و وقتش رو با اون میگذرونه. من آخر هفته ها همیشه میرفتم خونشون براشون خرید میکردم و به خودش و خانوادش کمک میکردم آشپزی میکردم...
بعد از فهمیدن دوستیشون ازش خواستم اگه دوستم داره بخاطر من رابطش رو با اون زن بهم بزنه.
اما اون همش میگفت من تو دوستی با این زن گیر افتادم کنارم باش تا من یواش یواش باهاش قطع کنم. من الان ازش فاصله گرفتم دائم برام پیام های عاشقانه میده اما هنوز با اون زن رابطه داره.. من خودم خیلی داغون هستم.. بهش اعتماد کامل داشتم ..
الان نمیدونم چکار کنم .. فقط فکر میکنم اگه واقعا راست میگفت و دوستم داشت اینکارا رو با هام نمیکرد. حتی یکبار که اون زن اومده بود دنبالش و من خونشون بودم باهاش رفتم پیش زنه اون دستشو انداخت گردن زنه به من گفت حرفاتو بزن و برو و بعد با زنه خندون سوار پراید زنه شدن و رفتن.. و من موندمو یک کوه درد..
اما بعدا گفت که اون لحظه به فکرش نرسیده که طرف من باشه یا اون زنه و گفت از کارم پشیمون شدم..
لطفا راهنمایی کنید ایا همچین آدمی واقعا اینطور که میگه دوستم داره؟ یا ممکن هست در آینده بهتر بشه.. چون خانوادش تحت فشار گذاشتیش که باید با اون زن بهم بزنی و فقط من بدردش میخورم...
ناراحتم و دلسرد... اما هنوز عاشقش هستم..

سلام.من 25 سالمه و دانشجوی کارشناسی ارشد هستم. شوهرم هم 28 سالشه و سیکل داره.این اقا یبار اومدن خاستگاری من و من جواب رد دادم و چون فامیل بود خیلی بد شد با همه دعوام شد بابام باهام قهر کرد.تا اینکه باز اومدن خاستگاری و من از ترس اتفاقای قبل جواب بلع دادم و بعدش من ارشد قبول شدم و اون گف من دوس ندارم درس بخونی ولی من قبول نکردمو اومدم ی شهر دیگه و دارم درسمو میخونم و قطع راطه کردیم و بعد 1سال و نیم باز اومدن خاستگاری هرچی ب بابام گفتم نمیخامش قبول نکردن و گف باید با همین عقد کنی. تا اینکه 8 ماهه عقد کردیم خیلی مشکل داریم میگه نباید دکتراتو بخونی نباید بری سرکار، چرا میری باشگاه، چرا موهات بیرونه منم چون حوصله بحث باهاشو نداشتم گفتم باشه دکترامو نمیخونم سرکار نمیرم.چون اصلا ادم منطقی نیس فقط میگه من نمیخام. کارم فقط گریه هس.دوسش ندارم.نمدونم چکار کنم.هر مشکلیم پیش میاد میگه تقصیر مامانته مامانت بهت یاد داده ت ب حرف بقیه گوش میدی خاله هات گفتن. همین باعث میشه دعوامون شه. ب من میگه ت مغروری تو اینجوری.خسته شدم از دستش.نمیتونم بااش حرف بزنم .چکار کنم چطور رفتار کنم
جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

ازدواج

خانواده ام با ازدواجم مخالفن صرف متفاوت بودن استان و نفرمون چه راهی برای کسب رضایت آن ها پیشنهاد می کنید



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

4


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

4 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



30684
10062
92932

Guest

سلام

به خودتان فرصت تفکر بدون احساس بدهید. شاید حق با خانواده شما باشد. توجه داشته باشید در حال حاضر احساس بر شما حاکم است. زود تصمیم نگیرید. مطمئن باشید خانواده نزدیکترین و دلسوزترین افراد بعد از خداوند متعال هستند. بنابراین سعی کنید با مدارا و ایجاد فرصت برای خودتان بر شرایط مسلط شوید.
0
امتیاز


3
37
300

buffon

هم کف بودن در ازدواج یک اصل مهم است و اکثر افرادی که از این قائده سرپیچی کرده اند زندگیشان یا به سرانجان نرسیده یا تلخ سپری شده. هم کفی یعنی از لحاظ اعتقادی، سطح زندگی و معیشتی، فرهنگی و طبقه و آداب و رسوم یا شبیه هم باشید و یا حداقل نزدیک به هم. خوب فکر کنید و در صورت تمایز حرف خانواده را گوش دهید و الا تنها چیزی که میتواند آنها را مجاب کند رفتار خوب و کلام نرم و با سیاست خود شماست.
0
امتیاز


0
101
140

alemedahr

سلام 1- تناسب در سایر زمینه ها رو لیست کنید و در هر زمینه (مثل اقتصادی، فرهنگی، سنی، ظاهر، کار و درامد، اخلاقی و ...) هم از اهمیتش بگید و هم از تناسبتون با هم.2- می تونید به اتفاق مادر یا پدر به یک بزرگتر یا مشاوری که همگی قبولش دارید مراجعه کنید تا اون قضاوت کنه. 3- یه نفرو رو واسطه کنید تا با خانوادتون حرف بزنه (عمو، دایی، همکار، دوست و ...) مخصوصا اگه دخترید این کار لازمه.
0
امتیاز


1
3
38

ninigol

از آشنایان خود ، نشانشان دهید صرفا که تمامی آشنایانتان حد نفراتشان با هم برابری ندارد !!! برای فواصل شهر و استان هم میتوان از اصطلاحاتی نظیر " تصمیم به استقلال داشتن ، یا حتی !!! ( ببخشیدا !!! " گفتن اینکه دور باشن بهتره و کمتر با هم مشکل پیدا میشه " و یا در نهایت پا در میانی برخی بزرگان و اقوام کمک گرفت " ) در غیر اینصورت میتوان از طریق دعاوی و مراجع قضایی حکم ازدواج گرفت موفق باشید خوشبخت باشید
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان



22500 امتیاز هدیه بهترین جواب

20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.