سوال و جواب ها با برچسب یه اشکال در





با سلام و خسته نباشی خدمت اعضای گروه کدی که من نوشتم کد قاعده کرامر برای حل سه معادله سه مجهول است،منتها یه اشکال در این کد است، موقعی من کد را ران میکنم فقط یه جواب از سه جواب را به من می دهد.اگه امکان داره یه نگاهی بهش بندازین و اشکالش را درج کنین.با تشکر.
 #include<stdio.h>
 
#include<conio.h>
#include<math.h>
main()
{
int i,j,k,l,m=0,y,u,r;
float d,determ=1.0,a[3][3],b[3],x[3],c[3][3],deltam[3],delta=1.0,p[3][3],q[3];
for(i=0;i<=2;i++)
{
for(j=0;j<=2;j++)
{
printf("matris a");
scanf("%f",&a[i][j]);
}
}
for(l=0;l<=2;l++)
{
printf("bordar b");
scanf("%f",&b[l]);
}
for(i=0;i<=2;i++)
{
for(j=0;j<=2;j++)
{
c[i][j]=a[i][j];
}}
for(i=0;i<2;i++)
{
for(j=i+1;j<=2;j++)
{
d=c[j][i]/c[i][i];
for(k=0;k<=2;k++)
{
c[j][k]=c[j][k]-(d*c[i][k]);
}
}
}
for(i=0;i<=2;i++)
{
for(j=0;j<=2;j++)
{
if(i==j)
determ=determ*c[i][j];
}
}
for(y=0;y<=2;y++){
for(u=0;u<=2;u++){
p[y][u]=a[y][u];
}}
for(j=0;j<=2;j++)
{
for(i=0;i<=2;i++)
{
for(l=0;l<=2;l++)
{
if(i==l)
{
p[i][j]=b[l];
if(l==2 && m<=2)
{
for(i=0;i<2;i++)
{
for(j=i+1;j<=2;j++)
{
d=p[j][i]/p[i][i];
for(k=0;k<=2;k++)
{
p[j][k]=p[j][k]-(d*p[i][k]);
}
}
}
for(i=0;i<=2;i++)
{
for(j=0;j<=2;j++)
{
if(i==j){
delta=delta*p[i][j];
}
}}
deltam[m]=delta;
x[m]=(deltam[m])/(determ);
for(r=0;r<=2;r++){
if(r==m){
q[r]=x[m];
} }
m=m+1;
for(y=0;y<=2;y++){
for(u=0;u<=2;u++){
p[y][u]=a[y][u];
}}
}
}
}
}}
for(r=0;r<=2;r++){
printf("%f",q[r]);
}
getch();
}
با سلام و خسته نباشی خدمت اعضای گروه کدی که من نوشتم کد قاعده کرامر برای حل سه معادله سه مجهول است،منتها یه اشکال در این کد است، موقعی من کد را ران میکنم فقط یه جواب از سه جواب را به من می دهد.اگه امکان داره یه نگاهی بهش بندازین و اشکالش را درج کنین.با تشکر.
 #include<stdio.h>
 
#include<conio.h>
#include<math.h>
main()
{
int i,j,k,l,m=0,y,u,r;
float d,determ=1.0,a[3][3],b[3],x[3],c[3][3],deltam[3],delta=1.0,p[3][3],q[3];
for(i=0;i<=2;i++)
{
for(j=0;j<=2;j++)
{
printf("matris a");
scanf("%f",&a[i][j]);
}
}
for(l=0;l<=2;l++)
{
printf("bordar b");
scanf("%f",&b[l]);
}
for(i=0;i<=2;i++)
{
for(j=0;j<=2;j++)
{
c[i][j]=a[i][j];
}}
for(i=0;i<2;i++)
{
for(j=i+1;j<=2;j++)
{
d=c[j][i]/c[i][i];
for(k=0;k<=2;k++)
{
c[j][k]=c[j][k]-(d*c[i][k]);
}
}
}
for(i=0;i<=2;i++)
{
for(j=0;j<=2;j++)
{
if(i==j)
determ=determ*c[i][j];
}
}
for(y=0;y<=2;y++){
for(u=0;u<=2;u++){
p[y][u]=a[y][u];
}}
for(j=0;j<=2;j++)
{
for(i=0;i<=2;i++)
{
for(l=0;l<=2;l++)
{
if(i==l)
{
p[i][j]=b[l];
if(l==2 && m<=2)
{
for(i=0;i<2;i++)
{
for(j=i+1;j<=2;j++)
{
d=p[j][i]/p[i][i];
for(k=0;k<=2;k++)
{
p[j][k]=p[j][k]-(d*p[i][k]);
}
}
}
for(i=0;i<=2;i++)
{
for(j=0;j<=2;j++)
{
if(i==j){
delta=delta*p[i][j];
}
}}
deltam[m]=delta;
x[m]=(deltam[m])/(determ);
for(r=0;r<=2;r++){
if(r==m){
q[r]=x[m];
} }
m=m+1;
for(y=0;y<=2;y++){
for(u=0;u<=2;u++){
p[y][u]=a[y][u];
}}
}
}
}
}}
for(r=0;r<=2;r++){
printf("%f",q[r]);
}
getch();
}


چند سوال تصادفی

باسلام و خداقوت
دختری هستم 23 ساله، مجرد و لیسانس. در محیطی پر از تنش واظطراب بزرگ شده ام. والدینم همیشه با هم اختلاف داشتند و دارند و خونه تبدیل به میدان جنگ شده از کودکی تا به امروز.خاستگاران زیادی داشتم. در حال حاضر 2 خاستگار دارم یکی استاد دانشگاهم هستن31ساله،از نظر ظاهر و هیکل مورد پسندم هستن،از زمان فارغ التحصیلیم که 2سال میگذره که در این مدت 2دفعه خاستگاری کردن دفعه اول پدرم به دلیل سن مخالفت کردن دفعه دوم خودم بدون اطلاع پدرم جواب رد دادم علی رغم میل باطنیم.من به ایشون علاقه دارم اما نه خیلی اما ایشون بسیارابراز علاقه کردن و گفتن بین تمام دانشجویانشون من فوق العاده بودم.چون احساس میکنم از ایشون کمی پایینتر هستم از نظر مالی و تحصیلاتو...و به خاطر اختلاف پدر مادرم و اینکه پیششون راحت نیستم و همیشه باید تلاش کنم که بهترین باشم. اون یکی از آشناها هستن همسن خودم از نظر خانوادگی در سطح خودمون والدین موافق و اینکه فک میکنم پیششون میتونم راحت باشم اما هیچ حسی ندارم بهشون. در کل عقلم میگه آشنامون ولی احساسم میگه استادم.در ضمن بیشتر منطقی هستم
ممنون میشم راهنمایی ام کنین.باتشکر
سلام
ببخشید میخواستم قبل اینکه چیزی بگم
بگم که این سوال نیست
یه جور درد و دله
یا شایدم راهمو گم کردم و راهنمایی میخوام
من تازه به 18 سالگی رسیدم
تموم عمرمو به این فکر میکردم که آدمای دور و اطرافم چرا به این دنیا به این اندازه علاقه دارن؟
تو حرفاشون از اینکه دنیا نمیمونیم و همه میمیریم هست اما تو کاراشون یه چیز دیگه مشاهده میشه
تموم ذهنم سه سالیه آشفتس ، نمیدونم قراره تو آینده چیکار کنم؟
الآن به جایی رسیدم که دیگه حتی نمیدونم کیم!یادم رفته هدفم چی بود!
دیگه خودتون فکرشو بکنین
یعنی کسی که تموم آدمایی که تا حالا دیده دارن یه جور زندگی میکنن
همه آدما طوری زندگی میکنن که انگار جاودانن
روزهاشون مثل همن
دیروزشون هیچ فرقی با امروز نمیکنه
نمیدونم دارم چیکار میکنم
دوست ندارم مثل یه گوسفند زندگی کنم
واقعا سخته وقتی کل عمرت جواب تکراری و آدمای تکراری ببینی
تنها فکری که تو این سه سال دردناک داشتم این بود که از این شهر با پای پیاده برم تا شاید یه جایی اون بیرون بتونم پیدا کنم که آدماش و زندگیشون تکراری و کسل کننده نباشه
اینم بگم پول اصلا برام مهم نیست
این دنیا حالمو به هم زده
پولدار هم نیسیم که پول زده شده باشم
اگه یکی راهی میتونه جلوم بزاره بگه



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.