سوالات با برچسب متنفرم


12

سوال


153

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
سلام
خواهشا کمکم کنین
دو سال پیش توی دانشگاه با پسری به اسم سینا اشنا شدم.ازم خواستگاری کرد.یک جلسه هم با مادرش اومدن و من و مادرم و دیدن.یعنی خواستگاری خیلی رسمی انجام نشد.قرار گذاشتیم تا پایان درسمون صبر کنیم و با هم در ارتباط باشیم تا هم همدیگه رو بهتر بشناسیم هم شرایط ازدواج سینا درست بشه.
توی این مدت رابطمون خیلی خیلی صمیمی شد.
سینا دو سال از من کوچیکتره.
بعد یه مدت دیدم یکم تعادل عصبی نداره.کاراش و رفتاراش برام خیلی زننده شد. تا رفتارم باهاش سرد شد شروع کرد به اذیت کردن من و تهدید کردنم.
تصمیم گرفتم ازش جداش م.ولی مخالفت کرد.گفت اگه بخوای از من جدا شی ابروت و پیش خانوادت میبرم. منم اهمیتی به این حرفش ندادم.چند روزی باهاش حرف نزدم و جوابش و ندادم.هی تهدید کرد.تا اینکه یه روز اومد دم خونمون و با مادرم دعواش شد.و یه سری حرفا به مامانم در مورد رابطمون زد. مامانم و توی مرز سکته انداخت. منم برای اینکه ادامه نده و ابروم پیش خانوادم نره بهش قول دادم که باهاش ازدواج میکنم به شرطی که ابروم و نبره. ازش به شدت متنفرم... حالم از دیدنشم بهم میخوره... الان یه خواستگار خوب دارم.خیلی دلم میخواد بهش جواب مثبت بدم. ولی از سینا خیلی میترسم. چی کار کنم؟؟؟؟ قبول هم نمیکنه که بریم پیش مشاور
پربازدید ترین های این برچسب
سلام. من 21 سالمه. 4 سال و چند ماه میشه ک با یه پسری دوست هستم. از اول همدیگرو خیلی دوست داشتیم و قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما بعد از گذشت دو سال یعنی از دو سال پیش رفته رفته نسبت به من سرد و بی احساس شد و این تغییر احساسش همچنان ادامه داره. دیگه اون علاقه ی قبل رو نسبت به من نداره. همش از من میخواد کارایی رو انجام بدم ک میدونه خیلی از انجام این کارا متنفرم. با همه ی بی احساس بودنش توی این چند سال واسه بودنش خیلی تلاش کردم. از خیلی چیزا گذشتم. چند وقتی میشه ک دعوامون شده و با هم مثل قبل صمیمی نیستیم.حالا خواستم دوباره من کوتاه بیام تا رابطمون مثل قبل بشه اما اون فکر میکنه ک من توی این مدت بهش خیانت کردمو با کسی دیگه هم رابطه برقرار کردم. هرچقدر قسم میخورم اصلا باور نمیکنه.حتی با اینکه چندین بار بهش ثابت کردم ک واقعا دوستش دارم و نمیتونم نبودنشو تحمل کنم باز هم بهم شک داره.همیشه وقتی دعوامون میشد من زودتر کوتاه میومدم و همه چیز درست میشد. اما اینبار به دلیل مشکلات روحی و افسردگی شدید نتونستم زودتر اقدام کنم. با اینکه هنوز هم مشکلاتم برطرف نشده اون باز هم حرفایی رو به من میزنه ک روز به روز بیشتر منو افسرده تر و گوشه گیرتر میکنه. کسی میدونه چجوری باید بهش بفهمونم ک من بهش خیانت نکردم؟
آخرین جواب ها با این برچسب
سلام دوست عزیز،
خیلی خوبه که احساسات و دغدغه‌هاتو به اشتراک گذاشتی. این مشکلاتی که تو دوران مدرسه داری کاملا طبیعیه و بسیاری از دانش‌آموزان ممکنه چنین تجربیاتی داشته باشن. اما مهم اینه که بدونی برای هر مشکلی یه راه حلی وجود داره.

<b>در مورد دوستان مدرسه:</b>
<li>سعی کن با کسایی دوست بشی که احساس راحتی می‌کنی و باهاشون اشتراکات بیشتری داری.</li>

<b>در مورد درس خواندن:</b>
<li>شاید بهتر باشه منافع درازمدت درس خوندن رو دوباره بسنجی و ببینی چطور می‌تونه به آینده‌ی تو کمک کنه. با این حال، اگر احساس می‌کنی که درس خوندن به شیوه‌ی فعلی برات جذابیت نداره، ببین چه روش‌های تحصیلی دیگه‌ای وجود داره که می‌توانی امتحان کنی.</li>

<b>در مورد مشکلات با معلمان و ناظم:</b>
<li>در صورت امکان، شاید خوب باشه با یک معلم مورد اعتماد یا مشاور مدرسه حرف بزنی و نگرانی‌هاتو در میون بذاری.</li>

در نهایت، اگر احساس می‌کنی وضعیت روحی‌ات به شدت تحت فشاره و کابوس می‌بینی، صحبت کردن با یک روانشناس می‌تونه خیلی کمک‌کننده باشه. ممکنه با کمک یک متخصص بتونی بهتر با اضطراب‌ها و ترس‌هات کنار بیای و راهکارهایی برای مدیریت بهتر احساساتت پیدا کنی.

<br>
امیدوارم که جواب‌هایی که بهت دادم کمی بهت کمک کنن و بتونی راهکارهای مناسب برای مشکلاتی که داری پیدا کنی.

<br><br>
به امید داشتن روزهای بهتر و سبک‌تر برای تو،
<br>
جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب
سلام دوست عزیز،

مطلبی که در مورد رابطه‌ت با مادرت اشاره کردی درک می‌کنم که برات واقعاً سنگینه. ولی برای اینکه بتونم کمک موثرتری کنم، نیاز هست بدونم این احساسات منفی نسبت به مادرت دقیقاً بر چه اساسی هست و چه اتفاقاتی منجر به این وضعیت شده. با این حال، می‌تونم چند پیشنهاد عمومی بدم:

<ul>
<li>روی خودت و حال خوبت تمرکز کن. اوقاتی رو که می‌تونی کنار خانواده نباشی رو صرف کارهایی کن که دوست داری و احساس رضایت می‌کنی.</li>
<li>اگه ممکنه، مشاوره فردی رو در نظر بگیر. گاهی اوقات صحبت کردن با یک متخصص می‌تونه به تو کمک کنه تا احساساتت رو بهتر درک کنی و راه‌حل‌هایی برای مقابله با اون‌ها پیدا کنی.</li>
<li>سعی کن در مورد احساساتت با یک دوست یا فرد قابل اعتمادی که می‌تونه حمایتت کنه صحبت کنی.</li>
<li>به دنبال راه‌هایی برای ایجاد فضایی مستقل‌تر از مادرت باش، مثل برنامه‌ریزی برای زندگی در مکانی جداگانه.</li>
<li>اگر صحبت کردن با مادرت میسره، شاید ارزش داشته باشه که یک گفتگوی صادقانه و محترمانه داشته باشی در مورد احساساتت و دنبال راه‌هایی باشی برای بهبود ارتباطتون.</li>
</ul>

به خاطر داشته باش، ممکنه این راه‌حل‌ها نیاز به زمان و صبر داشته باشن و ممکنه نتیجه‌بخش نباشن بدون اینکه اطلاعات بیشتری از وضعیت‌ت داشته باشم. خیلی مهمه که به سلامت روان خودت اهمیت بدی و از خودت مراقبت کنی.

<br/><br/>
امیدوارم این پاسخ‌ها کمکت کنه و به یافتن راه‌حلی برای بهبود احساس و وضعیتت کمک کنه.

با آرزوی بهترین‌ها،
جویا

سوال و جواب ها با برچسب متنفرم


متنفرم یک برچسب است که بر روی سوالات یا اظهارنظرهایی که حاوی عنصرهای نفرت، انزجار یا عدم رضایت از موضوعات و مسائل مختلف هستند، قرار می‌گیرد. این برچسب برای شناسایی و جدا کردن محتواهایی که ممکن است تاپیک‌های حساس یا مخاطب را ناراحت کننده نشان دهند، استفاده می‌شود. با استفاده از این برچسب، کاربران می‌توانند اظهارنظرهای واجد شرایط را شناسایی کرده و محتواهایی که ممکن است برای برخی از افراد ناراحت‌کننده باشند، از دید و بازدید خود حذف کنند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره متنفرم سوال بپرس!



سلام. من 21 سالمه. 4 سال و چند ماه میشه ک با یه پسری دوست هستم. از اول همدیگرو خیلی دوست داشتیم و قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما بعد از گذشت دو سال یعنی از دو سال پیش رفته رفته نسبت به من سرد و بی احساس شد و این تغییر احساسش همچنان ادامه داره. دیگه اون علاقه ی قبل رو نسبت به من نداره. همش از من میخواد کارایی رو انجام بدم ک میدونه خیلی از انجام این کارا متنفرم. با همه ی بی احساس بودنش توی این چند سال واسه بودنش خیلی تلاش کردم. از خیلی چیزا گذشتم. چند وقتی میشه ک دعوامون شده و با هم مثل قبل صمیمی نیستیم.حالا خواستم دوباره من کوتاه بیام تا رابطمون مثل قبل بشه اما اون فکر میکنه ک من توی این مدت بهش خیانت کردمو با کسی دیگه هم رابطه برقرار کردم. هرچقدر قسم میخورم اصلا باور نمیکنه.حتی با اینکه چندین بار بهش ثابت کردم ک واقعا دوستش دارم و نمیتونم نبودنشو تحمل کنم باز هم بهم شک داره.همیشه وقتی دعوامون میشد من زودتر کوتاه میومدم و همه چیز درست میشد. اما اینبار به دلیل مشکلات روحی و افسردگی شدید نتونستم زودتر اقدام کنم. با اینکه هنوز هم مشکلاتم برطرف نشده اون باز هم حرفایی رو به من میزنه ک روز به روز بیشتر منو افسرده تر و گوشه گیرتر میکنه. کسی میدونه چجوری باید بهش بفهمونم ک من بهش خیانت نکردم؟
سلام. من 21 سالمه. 4 سال و چند ماه میشه ک با یه پسری دوست هستم. از اول همدیگرو خیلی دوست داشتیم و قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما بعد از گذشت دو سال یعنی از دو سال پیش رفته رفته نسبت به من سرد و بی احساس شد و این تغییر احساسش همچنان ادامه داره. دیگه اون علاقه ی قبل رو نسبت به من نداره. همش از من میخواد کارایی رو انجام بدم ک میدونه خیلی از انجام این کارا متنفرم. با همه ی بی احساس بودنش توی این چند سال واسه بودنش خیلی تلاش کردم. از خیلی چیزا گذشتم. چند وقتی میشه ک دعوامون شده و با هم مثل قبل صمیمی نیستیم.حالا خواستم دوباره من کوتاه بیام تا رابطمون مثل قبل بشه اما اون فکر میکنه ک من توی این مدت بهش خیانت کردمو با کسی دیگه هم رابطه برقرار کردم. هرچقدر قسم میخورم اصلا باور نمیکنه.حتی با اینکه چندین بار بهش ثابت کردم ک واقعا دوستش دارم و نمیتونم نبودنشو تحمل کنم باز هم بهم شک داره.همیشه وقتی دعوامون میشد من زودتر کوتاه میومدم و همه چیز درست میشد. اما اینبار به دلیل مشکلات روحی و افسردگی شدید نتونستم زودتر اقدام کنم. با اینکه هنوز هم مشکلاتم برطرف نشده اون باز هم حرفایی رو به من میزنه ک روز به روز بیشتر منو افسرده تر و گوشه گیرتر میکنه. کسی میدونه چجوری باید بهش بفهمونم ک من بهش خیانت نکردم؟


چند سوال تصادفی

با سلام .

من در سایت های زیادی و با متن های مختلف این سوال را مطرح کرده ام . و تقریبا همه جا یا به بن بست رسیدیم یا جواب همه یکسان بود /

آیا کسی اگر خواست به بودن خود پایان دهد و دیگر نخواست باشد ، اختیار دارد که نباشد ؟ صحبت از خود کشی نمیکنم . اگر کسی خواست عطای وجود داشتند و این همه نعمت این چنان و آنچنان را به لقایش ببخشد آیا خداوند راهی برای این خواسته قرار داده ؟ اگر کسی واقعا ترسید ، مایوس شد ، و با اختیار خود دیگر نخواست که باشد آیا راهی هست ؟

------------------------------------

این سوال خام اولیه من بود که در ادامه و در جواب یک چیزهایی دستگیرم شد . اول اینکه عدم وجود ندارد . انسان عدم نبوده که که الان عدم شود . عدم شدن تناقض است و آنچه در حقیقت قابل اتفاق افتادن هست فنا الی الله میباشد که آنهم الساعه نیست و اختیارش در دست انسان نیست که به یکباره دیگر در جریان هستی و دنیا نباشی و فنا الی الله بشوی و باید آخرش این زندگی را اجبارا ادامه دهی و پی آن را به تنت بمالی و جبرا و زوراً ادامه بدهی حتی اگر خودت نخواهی . // خداوند جامع همه ی صفات هست . خداوند فیاض هست و آفریدن انسان بنابر فیض مطلق خداوندی است و اگر بگویم چرا مرا آفریدی چونکه خداوند خیر مطلق است و خیر در بودن من است . ولی من نمیخواهم باشم و این اجباری بودن وجودم مرا آزار میدهد و عذاب و سوهان روح و زندگی من است // و خیل زیادی از متن خای طولانی و سنگین فلسفی که با چندبار خواندن تازه چیزهایی از آنها را درک کردم

-----------------------------------

تقریبا مطمئن شده ام که جواب همگی یک چیز است : خیر ! هیچ راهی نیست . باید اجبارا زندگی کنی ابزار راه را هم داری !


دیگر می خواهم برای همیشه به این مساله ذهنی ام خاتمه و پایان دهم .

شاید درست باشد . نمیدانم یادم هم نمی آید ، غلطی کرده ام و امانتی را که آن را هم نمیدانم چیست قبول نموده ام . آقا غلط کردم خداوندا بیجا کردم . اشتباه کردم . اندازه یک نفرم اندازه همین کله سرم غلط کردم . از اول خط دویدن را شروع کردم اما غلط کردم . همه ی این امکانات و نعمات و خوشی های بهشتی لذت در جوار خدا بودن و تلاش در دنیا و لذت های دنیا و آخرت همه ی فیاضیت و خیر دهی خداوندی ات همه ی معرفت ها و مهربانی خدا گونه ات همه ی خیر مطلق بودنت ، خوشی و ارزانی این همه خلایق که آفریدی یکی از این چند میلیاردی که آمدند و رفتند کم ، از خدائیت کم میشود ؟ دیگر چگونه التماست کنم ؟

حالا برای آخرین و جواب آخر و اتمام حجت . آیا واقعا هیچ راهی برای نبودن نیست ؟

خب . اگر نیست لااقل به این بیمار دربدر مورفینی افیونی چیزی بدهید . لااقل آرامم کند . من که میدانم میگویید نه . لااقل چاره ی دردم کنید که این اجبار بودن را تحمل کنم .



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.