سوالات با برچسب شوهر


27

سوال


31

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
مادر من کمبودای زیادی تو زندگیش داره،پدرم معلوله و مرد خوبی نبوده براش
اما پدربزرگم همیشه پشتمون بوده و حتی دانشگاه و هزینه ازدواج منو تقبل کرده،اما مادر من به قدری منو از بچگی تاالان آزار داده و جدیدا شعارش این شده که من از زندگیم لذت نبردم و من باید به فکر خودم باشم و حتی من فهمیدم که با مردای دیگه هم رابطه داره
اون زندگیمو جهنم کرده الان که من نامزد کردم شوهرم که میاد خونمون حتی مراقب حرف زدنش نیس و من باید انقد هرجوری هس اوضاع رو درست کنم تا شوهرم تصویر بدی ازش پیدا نکنه،قبلا باهاش راجع به کاراش حرف میزدم ولی همیشه مقاومت میکرد و تهشم میگفت من نمیتونم زندگیمو پای بچه هام بذارم
من دیگه ازش گذشتم انتظاریم ندارم ولی نمیتونم رفتاراشو تحمل کنم مثلا وقتی میریم دنبال خرید جهیزیه همش آه میکشه که کاش میتونستم واسه خودم اینارو بخرم اما بقیه مادرا با ذوق واسه دختراشون خرید میکنن
همش خودشو با اینو اون مقایسه میکنه به پدرم مهری نداره خونمون مثه جهنمه و حتی من که میرم خونه شوهرم همش بهونه میگیره و زنگ میزنه که برگرد،شادیو به من حروم کرده افسردم کرده،کاری کرده که مادرشوهرم اینا هم ازش بدشون میاد
فک میکنه من و شوهرم باید در اختیارش باشیم و کمبودای بابامو شوهر من واسش جبران کنه
فقط بهم بگین تا عروسی چه جوری تحملش کنم؟چه جوری بی تفاوت باشم؟
پربازدید ترین های این برچسب
مادر من کمبودای زیادی تو زندگیش داره،پدرم معلوله و مرد خوبی نبوده براش
اما پدربزرگم همیشه پشتمون بوده و حتی دانشگاه و هزینه ازدواج منو تقبل کرده،اما مادر من به قدری منو از بچگی تاالان آزار داده و جدیدا شعارش این شده که من از زندگیم لذت نبردم و من باید به فکر خودم باشم و حتی من فهمیدم که با مردای دیگه هم رابطه داره
اون زندگیمو جهنم کرده الان که من نامزد کردم شوهرم که میاد خونمون حتی مراقب حرف زدنش نیس و من باید انقد هرجوری هس اوضاع رو درست کنم تا شوهرم تصویر بدی ازش پیدا نکنه،قبلا باهاش راجع به کاراش حرف میزدم ولی همیشه مقاومت میکرد و تهشم میگفت من نمیتونم زندگیمو پای بچه هام بذارم
من دیگه ازش گذشتم انتظاریم ندارم ولی نمیتونم رفتاراشو تحمل کنم مثلا وقتی میریم دنبال خرید جهیزیه همش آه میکشه که کاش میتونستم واسه خودم اینارو بخرم اما بقیه مادرا با ذوق واسه دختراشون خرید میکنن
همش خودشو با اینو اون مقایسه میکنه به پدرم مهری نداره خونمون مثه جهنمه و حتی من که میرم خونه شوهرم همش بهونه میگیره و زنگ میزنه که برگرد،شادیو به من حروم کرده افسردم کرده،کاری کرده که مادرشوهرم اینا هم ازش بدشون میاد
فک میکنه من و شوهرم باید در اختیارش باشیم و کمبودای بابامو شوهر من واسش جبران کنه
فقط بهم بگین تا عروسی چه جوری تحملش کنم؟چه جوری بی تفاوت باشم؟

سوال و جواب ها با برچسب شوهر


تگ "شوهر" به مفهوم همسر مرد در زندگی خانوادگی و روابط میان زن و مرد اشاره دارد. در این پلتفرم سوالات مربوط به شوهران می‌توانند درباره روابط زناشویی، نحوه ارتباطات میان همسران، مشکلات روزمره، راه‌حل‌ها و تجارب شخصی مرتبط با این موضوع مطرح شوند. اهمیت این تگ این است که به کاربران این امکان را می‌دهد تا در مورد روابط خانوادگی خود صحبت کرده و از تجربیات دیگران در این زمینه استفاده کنند. این تگ می‌تواند زمینه‌ای برای گفتگوهای سازنده و مفید در خصوص روابط خانوادگی و زناشویی فراهم کند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره شوهر سوال بپرس!



مادر من کمبودای زیادی تو زندگیش داره،پدرم معلوله و مرد خوبی نبوده براش
اما پدربزرگم همیشه پشتمون بوده و حتی دانشگاه و هزینه ازدواج منو تقبل کرده،اما مادر من به قدری منو از بچگی تاالان آزار داده و جدیدا شعارش این شده که من از زندگیم لذت نبردم و من باید به فکر خودم باشم و حتی من فهمیدم که با مردای دیگه هم رابطه داره
اون زندگیمو جهنم کرده الان که من نامزد کردم شوهرم که میاد خونمون حتی مراقب حرف زدنش نیس و من باید انقد هرجوری هس اوضاع رو درست کنم تا شوهرم تصویر بدی ازش پیدا نکنه،قبلا باهاش راجع به کاراش حرف میزدم ولی همیشه مقاومت میکرد و تهشم میگفت من نمیتونم زندگیمو پای بچه هام بذارم
من دیگه ازش گذشتم انتظاریم ندارم ولی نمیتونم رفتاراشو تحمل کنم مثلا وقتی میریم دنبال خرید جهیزیه همش آه میکشه که کاش میتونستم واسه خودم اینارو بخرم اما بقیه مادرا با ذوق واسه دختراشون خرید میکنن
همش خودشو با اینو اون مقایسه میکنه به پدرم مهری نداره خونمون مثه جهنمه و حتی من که میرم خونه شوهرم همش بهونه میگیره و زنگ میزنه که برگرد،شادیو به من حروم کرده افسردم کرده،کاری کرده که مادرشوهرم اینا هم ازش بدشون میاد
فک میکنه من و شوهرم باید در اختیارش باشیم و کمبودای بابامو شوهر من واسش جبران کنه
فقط بهم بگین تا عروسی چه جوری تحملش کنم؟چه جوری بی تفاوت باشم؟
مادر من کمبودای زیادی تو زندگیش داره،پدرم معلوله و مرد خوبی نبوده براش
اما پدربزرگم همیشه پشتمون بوده و حتی دانشگاه و هزینه ازدواج منو تقبل کرده،اما مادر من به قدری منو از بچگی تاالان آزار داده و جدیدا شعارش این شده که من از زندگیم لذت نبردم و من باید به فکر خودم باشم و حتی من فهمیدم که با مردای دیگه هم رابطه داره
اون زندگیمو جهنم کرده الان که من نامزد کردم شوهرم که میاد خونمون حتی مراقب حرف زدنش نیس و من باید انقد هرجوری هس اوضاع رو درست کنم تا شوهرم تصویر بدی ازش پیدا نکنه،قبلا باهاش راجع به کاراش حرف میزدم ولی همیشه مقاومت میکرد و تهشم میگفت من نمیتونم زندگیمو پای بچه هام بذارم
من دیگه ازش گذشتم انتظاریم ندارم ولی نمیتونم رفتاراشو تحمل کنم مثلا وقتی میریم دنبال خرید جهیزیه همش آه میکشه که کاش میتونستم واسه خودم اینارو بخرم اما بقیه مادرا با ذوق واسه دختراشون خرید میکنن
همش خودشو با اینو اون مقایسه میکنه به پدرم مهری نداره خونمون مثه جهنمه و حتی من که میرم خونه شوهرم همش بهونه میگیره و زنگ میزنه که برگرد،شادیو به من حروم کرده افسردم کرده،کاری کرده که مادرشوهرم اینا هم ازش بدشون میاد
فک میکنه من و شوهرم باید در اختیارش باشیم و کمبودای بابامو شوهر من واسش جبران کنه
فقط بهم بگین تا عروسی چه جوری تحملش کنم؟چه جوری بی تفاوت باشم؟


چند سوال تصادفی




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.