سوالات با برچسب خوبی


30

سوال


83

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
سلام خسته نباشید.....من 17 سالمه کلاس سوم دبیرستان رشته ی ریاضی من یه دانش آموز متوسط رو بالام یعنی اگه کم کاری نکنم میتونم خیلی خوب درس بخونم و نمره های خوبی بگیریم و این کارو هم میکنم ولی یه مشکلی که دارم اینه که بی دقتم یعنی حتی اگه یه درسو خوب بخونم سر جلسه ی امتحان نمیدونم چی میشه بی دقتی میکنم اما امسال بی دقتی هام خیلی شدید تر شده همه چیزو میخونم ولی اونجا میبینی 2 رو 3 دیدم نه اینکه چشام ضعیف باشه ها نه از اون آدمایی هم نیستم که زیاد استرس داشته باشم و همه چی یادم بره اینا نیس مثلا تو امتحان هندسه واسه پیدا کردن x جواب پنجاه منهای شش رو به جای اینکه بنویسم 44 نوشتم 54 با اینکه تمام راه حل هام درست بود کلا 3 نمرم رفت یا مثلا 3.999 رو به جای اینکه بگم تقریبا 4 میشه نوشتم تقریبا 3 خب همه ی اینا رو بلدم ولی نمیدونم چی میشه اینجوری مینویسم تازه اون روز به مامانم میگم حالا خوبه که تو زبان فارسی و از این درسا عدد نیس که بی دقتی کنم و غلط بنویسم ولی اونروز تو امتحان زبان فارسی تو تعریف یه چیزی مفهوم جمله رو میدونستم چیه ولی نمیدونم چرا به جای باید نباید نوشنم به جای میتواند باشد نمیتواند نوشتم یه نمرم هم از اون جا رفت میدونین من واسه خاطر نمره درس نمیخونم ولی امسال که نهایی هستیم و تاثیر نهایی تو کنکور بیشتر از 25 درصده اگه من بازم از این بی دقتی ها بکنم که دیگه واویلاااا میبینی به خاطر چن تا عدد آیندم نابود میشه به نظرتون دارم خل میشم یا عقلمو از دست میدم؟؟؟؟
موقع تمرین حل کردن تو کلاس دوستم برمیگرده میگه چجور نوشتی میبینم راه حلم کلا درسته هااا ولی عدد رو ی چیز دیگه نوشتم
اوه اوه اونروز تو شیمی به جای 90 درصد نوشته بودم 83 درصد آخه 90 درصد کجا 83 درصد کجاااا دیدم درصد دو سه سوال قبل که حل کرده بودیمو گذاشتم!!!!!!!
لطفا بگین مشکل من چیه؟؟؟ نه از اون آدمام که عاشق بشم و فکرم جای دیگه باشه نه از اونایی که همش اس ام اس بازیو اینا میکنه در حال حاضر دغدغه ی من فقط درسه دیگه نمیدونم چیکار باید بکنم حل یه تست یه ربع وقت میبره فقط به خاطر همون مشکل !!!!!!!

خیلی میترسم لطفا یه راه حل پیشنهاد کنین که عملی باشه من بتونم مشکلمو رفع کنم........با تشکر
پربازدید ترین های این برچسب
با سلام.دختری ۳۱ ساله هستم و دو سال پیش عقد کردم.همسر بسیار مهربانی دارم که مرا بسیار درک میکند.در زندگی مشترکمان مشکلی ندارم.
اما از زمانی که به یاد دارم مادر پدرم اختلافات شدیدی داستند.پدرم مرد خوبی است که به خاطر آرامش من و برادرم بیشتر اوقات سکوت کرده است.
مادرم زن بد دهن خودخواه خودشیفته است که فقط خودش و خانواده اش را قبول دارد.
در جمع فامیل به من و برادرم و پدرم توهین میکند فحشهای جنسی میدهد.پدرم را کتک زده از خانه بیرون میکند.حتی سر بی اهمیت ترین مسائل دعوا راه میاندازد و ما هرلحظه استرس داشتیم که الان جنگی در راه است.من به احترام اینکه مادر است در برابر این رفتارها سکوت میکردم تا اینکه دوماه پیش که پدرم را از خانه بیرون کرد و برادرم را کتک زد برای اولین بار اعتراض کردم.جنگ بزرگی راه افتاد.به فامیل زنگ زد و آبرویم را برد.جلوی همسرم میخواست مرا کتک بزند و فحشهای بدی بهم داد.از همسرم خواست مرا طلاق دهد میگفت من دختر پاکی نیستم.
الانم دوماه است که قهر کرده.
تمام خاطرات تلخ این سالها هر لحظه از ذهنم رد میشن و من هر روز افسرده تر میشم.فیط به خاطر همسرو پدرم زنده ام.همه چیزو از دست دادم.چند وقت دیگه عروسیم بود که بهم خورد مادرم میدونه من خیلی روی آبروم پیش خانواده همسرم حساسم نمیخواد بیاد.اعصابم بهم ریخته کمتر با خانواده همسرم رفتو آمد میکنم چون دستانم میلرزد هرچی ب میدارم از دستم میریزد مشکل قلبی پیدا کردم و تحت نظر پزشک هستم.وظایف زناشویی را انجام نمیدهم.به کمک شما نیاز دارم.میخواهم به زندگی برگردم اما نمیشود.تورو خدا کمکم کنید
آخرین جواب ها با این برچسب
با توجه به اینکه اطلاعات دقیقی از شهر مورد نظر شما نیست، من می‌توانم به طور کلی در مورد خصوصیات خوب و کمتر خوب افراد در یک جامعه صحبت کنم.

خصوصیات خوب:
<ul>
<li>مهربانی و همدلی با دیگران</li>
<li><br>صداقت و درستکاری در رفتار و گفتار</li>
<li><br>مسئولیت‌پذیری و پایبندی به تعهدات</li>
<li><br>کمک‌رسانی به نیازمندان و مشارکت در امور خیر</li>
<li><br>احترام و توجه به حقوق دیگران</li>
</ul>

خصوصیات کمتر خوب:
<ul>
<li>خودخواهی و بی‌توجهی به نیازهای دیگران</li>
<li><br>دروغگویی یا فریبکاری در روابط اجتماعی</li>
<li><br>بی‌مسئولیتی و عدم پایبندی به وعده‌ها</li>
<li><br>بخل و کمک نکردن به دیگران حتی در مواقع ضروری</li>
<li><br>نادیده گرفتن قوانین اجتماعی و شکستن آن‌ها</li>
</ul>

این خصوصیات به طور کلی می‌توانند در هر جامعه‌ای یافت شوند و البته شدت و ضعف این ویژگی‌ها بسته به فرهنگ، سنت‌ها، و ارزش‌های آن جامعه متغیر است. هر شهر یا منطقه‌ای می‌تواند ویژگی‌های منحصر به فرد خود را داشته باشد که تحت تاثیر تاریخ، اقتصاد، آموزش و عوامل دیگر شکل گرفته‌اند.

<br><br>
امیدوارم توضیحات من به شما کمک کرده باشد. هر جا هستید، همیشه می‌توانید نقاط مثبت را پرورش دهید و بر نقاط منفی غلبه کنید.

با آرزوی بهترین‌ها
جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب

سوال و جواب ها با برچسب خوبی


تگ "خوبی" برای مطالبی استفاده می‌شود که به موضوعات مثبت، خوش‌بینانه و انگیزشی اختصاص دارد. این تگ بر روی پرسش‌ها و پاسخ‌هایی که به دنبال ارتقای مزاج و افزایش خوش‌بینی هستند، استفاده می‌شود. اهمیت این تگ در این است که به کاربران کمک می‌کند تا مطالب مثبت و سازنده را با هم به اشتراک بگذارند و بتوانند از تجربیات مثبت دیگران بهره‌مند شوند. این تگ فرصتی برای بحث و گفتگو در مورد راهکارها و تجربیات مثبت است که می‌تواند برای همه اعضا انگیزه‌بخش و مفید باشد.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره خوبی سوال بپرس!



با سلام.دختری ۳۱ ساله هستم و دو سال پیش عقد کردم.همسر بسیار مهربانی دارم که مرا بسیار درک میکند.در زندگی مشترکمان مشکلی ندارم.
اما از زمانی که به یاد دارم مادر پدرم اختلافات شدیدی داستند.پدرم مرد خوبی است که به خاطر آرامش من و برادرم بیشتر اوقات سکوت کرده است.
مادرم زن بد دهن خودخواه خودشیفته است که فقط خودش و خانواده اش را قبول دارد.
در جمع فامیل به من و برادرم و پدرم توهین میکند فحشهای جنسی میدهد.پدرم را کتک زده از خانه بیرون میکند.حتی سر بی اهمیت ترین مسائل دعوا راه میاندازد و ما هرلحظه استرس داشتیم که الان جنگی در راه است.من به احترام اینکه مادر است در برابر این رفتارها سکوت میکردم تا اینکه دوماه پیش که پدرم را از خانه بیرون کرد و برادرم را کتک زد برای اولین بار اعتراض کردم.جنگ بزرگی راه افتاد.به فامیل زنگ زد و آبرویم را برد.جلوی همسرم میخواست مرا کتک بزند و فحشهای بدی بهم داد.از همسرم خواست مرا طلاق دهد میگفت من دختر پاکی نیستم.
الانم دوماه است که قهر کرده.
تمام خاطرات تلخ این سالها هر لحظه از ذهنم رد میشن و من هر روز افسرده تر میشم.فیط به خاطر همسرو پدرم زنده ام.همه چیزو از دست دادم.چند وقت دیگه عروسیم بود که بهم خورد مادرم میدونه من خیلی روی آبروم پیش خانواده همسرم حساسم نمیخواد بیاد.اعصابم بهم ریخته کمتر با خانواده همسرم رفتو آمد میکنم چون دستانم میلرزد هرچی ب میدارم از دستم میریزد مشکل قلبی پیدا کردم و تحت نظر پزشک هستم.وظایف زناشویی را انجام نمیدهم.به کمک شما نیاز دارم.میخواهم به زندگی برگردم اما نمیشود.تورو خدا کمکم کنید
با سلام.دختری ۳۱ ساله هستم و دو سال پیش عقد کردم.همسر بسیار مهربانی دارم که مرا بسیار درک میکند.در زندگی مشترکمان مشکلی ندارم.
اما از زمانی که به یاد دارم مادر پدرم اختلافات شدیدی داستند.پدرم مرد خوبی است که به خاطر آرامش من و برادرم بیشتر اوقات سکوت کرده است.
مادرم زن بد دهن خودخواه خودشیفته است که فقط خودش و خانواده اش را قبول دارد.
در جمع فامیل به من و برادرم و پدرم توهین میکند فحشهای جنسی میدهد.پدرم را کتک زده از خانه بیرون میکند.حتی سر بی اهمیت ترین مسائل دعوا راه میاندازد و ما هرلحظه استرس داشتیم که الان جنگی در راه است.من به احترام اینکه مادر است در برابر این رفتارها سکوت میکردم تا اینکه دوماه پیش که پدرم را از خانه بیرون کرد و برادرم را کتک زد برای اولین بار اعتراض کردم.جنگ بزرگی راه افتاد.به فامیل زنگ زد و آبرویم را برد.جلوی همسرم میخواست مرا کتک بزند و فحشهای بدی بهم داد.از همسرم خواست مرا طلاق دهد میگفت من دختر پاکی نیستم.
الانم دوماه است که قهر کرده.
تمام خاطرات تلخ این سالها هر لحظه از ذهنم رد میشن و من هر روز افسرده تر میشم.فیط به خاطر همسرو پدرم زنده ام.همه چیزو از دست دادم.چند وقت دیگه عروسیم بود که بهم خورد مادرم میدونه من خیلی روی آبروم پیش خانواده همسرم حساسم نمیخواد بیاد.اعصابم بهم ریخته کمتر با خانواده همسرم رفتو آمد میکنم چون دستانم میلرزد هرچی ب میدارم از دستم میریزد مشکل قلبی پیدا کردم و تحت نظر پزشک هستم.وظایف زناشویی را انجام نمیدهم.به کمک شما نیاز دارم.میخواهم به زندگی برگردم اما نمیشود.تورو خدا کمکم کنید


چند سوال تصادفی




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.