سوال و جواب ها با برچسب تکثیر و تولید مثل ملنگو و شاه





چند سوال تصادفی

با سلام .

من در سایت های زیادی و با متن های مختلف این سوال را مطرح کرده ام . و تقریبا همه جا یا به بن بست رسیدیم یا جواب همه یکسان بود /

آیا کسی اگر خواست به بودن خود پایان دهد و دیگر نخواست باشد ، اختیار دارد که نباشد ؟ صحبت از خود کشی نمیکنم . اگر کسی خواست عطای وجود داشتند و این همه نعمت این چنان و آنچنان را به لقایش ببخشد آیا خداوند راهی برای این خواسته قرار داده ؟ اگر کسی واقعا ترسید ، مایوس شد ، و با اختیار خود دیگر نخواست که باشد آیا راهی هست ؟

------------------------------------

این سوال خام اولیه من بود که در ادامه و در جواب یک چیزهایی دستگیرم شد . اول اینکه عدم وجود ندارد . انسان عدم نبوده که که الان عدم شود . عدم شدن تناقض است و آنچه در حقیقت قابل اتفاق افتادن هست فنا الی الله میباشد که آنهم الساعه نیست و اختیارش در دست انسان نیست که به یکباره دیگر در جریان هستی و دنیا نباشی و فنا الی الله بشوی و باید آخرش این زندگی را اجبارا ادامه دهی و پی آن را به تنت بمالی و جبرا و زوراً ادامه بدهی حتی اگر خودت نخواهی . // خداوند جامع همه ی صفات هست . خداوند فیاض هست و آفریدن انسان بنابر فیض مطلق خداوندی است و اگر بگویم چرا مرا آفریدی چونکه خداوند خیر مطلق است و خیر در بودن من است . ولی من نمیخواهم باشم و این اجباری بودن وجودم مرا آزار میدهد و عذاب و سوهان روح و زندگی من است // و خیل زیادی از متن خای طولانی و سنگین فلسفی که با چندبار خواندن تازه چیزهایی از آنها را درک کردم

-----------------------------------

تقریبا مطمئن شده ام که جواب همگی یک چیز است : خیر ! هیچ راهی نیست . باید اجبارا زندگی کنی ابزار راه را هم داری !


دیگر می خواهم برای همیشه به این مساله ذهنی ام خاتمه و پایان دهم .

شاید درست باشد . نمیدانم یادم هم نمی آید ، غلطی کرده ام و امانتی را که آن را هم نمیدانم چیست قبول نموده ام . آقا غلط کردم خداوندا بیجا کردم . اشتباه کردم . اندازه یک نفرم اندازه همین کله سرم غلط کردم . از اول خط دویدن را شروع کردم اما غلط کردم . همه ی این امکانات و نعمات و خوشی های بهشتی لذت در جوار خدا بودن و تلاش در دنیا و لذت های دنیا و آخرت همه ی فیاضیت و خیر دهی خداوندی ات همه ی معرفت ها و مهربانی خدا گونه ات همه ی خیر مطلق بودنت ، خوشی و ارزانی این همه خلایق که آفریدی یکی از این چند میلیاردی که آمدند و رفتند کم ، از خدائیت کم میشود ؟ دیگر چگونه التماست کنم ؟

حالا برای آخرین و جواب آخر و اتمام حجت . آیا واقعا هیچ راهی برای نبودن نیست ؟

خب . اگر نیست لااقل به این بیمار دربدر مورفینی افیونی چیزی بدهید . لااقل آرامم کند . من که میدانم میگویید نه . لااقل چاره ی دردم کنید که این اجبار بودن را تحمل کنم .
با سلام خدمت همه شما دوستان عزیز
پسری ۲۳ ساله هستم که اخیرا به طور عذاب آوری به مردن در خواب فکر میکنم و ترس دارم که بخوابم و صبح بیدار نشوم!!متاسفانه این ترس روزانه نیست که بگویم با اصلاح کارهای بد خود و انجام عمل صالح خود را ارام کنم و ترس از مرگ خود را بریزم!اصلا از خودِ مرگ ترسی ندارم اما از عواقب بعد از ان برای اطرافیان میترسم.در واقع از مردن در خواب میترسم نه از خود مرگ..به همین دلیل شبانه وقتی به رختخواب میروم ترس از سکته و مرگ دارم..خودم دلیلش را مرگ های زیاد جوانان اطرافم که به همین دلیل بوده و کمی اضافه وزن که اخیرا پیدا کرده ام و صد البته سیگار کشیدن میدانم..اما همانطور ک گفتم متاسفانه ترس مربوط به شب است و روز که وقت سیگار کشیدن است با خود میگویم چه فکر های مزخرف و خنده داری اما شب دوباره همان داستان.البته این افکار و ترس از مدتی شروع شدند که سیگار را ترک کرده بودم اما این افکار را داشتم.یعنی نقطه شروع انها در زمان ترک بود.یه جورایی این ترس و فکر امید به زندگیم را به صفر رسانده و اتفاقی که ممکن است یکی دو ماه دیگر بیفتد را اصلا امیدی ندارم که ببینم و همش با خود میگویم من ک شاید نباشم تا ان موقع.آیا پیشنهادی دارید که لطف کنید و به من بدهید؟



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.