سوالات با برچسب مامانم

سوال

جواب

ابر برچسب های مرتبط

سوال های تصادفی با این برچسب

سلام خسته نباشيد سن :15 سن اون پسر 21 من نميدونم از کجا شروع کنم .. منو خواهرهام و مامانم روز پنجشنبه رفته بوديم اهواز براي خريد لباس (چون آبادان زياد پاساژنداره ) ما تويه فروشگاه لباسي رفتيم خواهرم ميخواست از همون فروشگاه يه لباس انتخاب کنه منم خيلي خستم شد از بس که خواهرم داشت به لباس ها نگاه ميکرد، فکر ميکرد که اين لباس خوب هست خوب نيست...؟خستم شد حوصلم سر رفت از بس ک تو فروشگاه بودم. از فروشگاه اومدم بيرون داشتم دورو ور فروشگاه قدم ميزدم روبروم يه پسري داشت باگوشي حرف ميزد وقتي مکالمه اش تموم شد اومد نزديکم يه کاغذ دسش بود بهم گفت بگيرش سرمو اوردم پايين به کاغذ فقط نگاه کردم وسرمو اوردم بالا پسره بهم گفت بگيرش نترس منم گرفتمش به محضي که کاغذ رو گرفتم اون بدون اينکه چيزي بگه سريع رفت توي اون کاغذ ديدم ?شماره ?نوشته شايد نبايد شماره رو ميگرفتم ولي اين اولين باري بود که کسي بهم شماره ميده و کلا نميدونستم شماره دادن چجوريه:! شايد اين حرفو بزنم بگيد اعتماد به نفسم پايينه ولي معمولا پسرا به دختراي خوشگل وخوشتيب شماره ميدن... همون پنجشنبه شبش اومديم خونه شنبه بعد از اينکه امتحانم رودادم رفتم يه کارت شارژخريدم (چون خيلي وقت بود که از خطم استفاده نکرده بودم خطم مسدود شده بود) باهمراه اول تماس گرفتم و مشکل خطم حل شد من گوشي ندارم ولي سيم کارت دارم گفتم شايد منتظر تماسم باشه گوشي مامانم رو برداشتم وبه پسره زنگ زدم گفت شما؟گفتم من هموني هستم که بهم شماره دادي گفت کي شماره دادم؟ قطش کردم گفتم نکنه شماره ي يکي ديگه رو بهم داده؟ براش فرستادم ببخشيد فکر کنم شماره رو اشتباه وارد کردم ولي بعد از چند تا اس ام اس فهميدم که شماره رو درست وارد کردم براش فرستادم وقتي که شماره رو دادي گفتي بگيرش نترس؟ فکرکردي من از چي ميترسم؟ برام فرستاد گفتم چون شايد سنت کمه بترسي شماره روبگيري گفتم بهم ميخوره چند سالم باشه؟گفت 15سال بعد ازم پرسيد اسمت چيه گفتم شبنم گفت اسم منم عباسه دوست دارم همه حرفامون راست باشه دروغ نگيم به هم نظرت چيه؟. .... ازش پرسيدم چي شد ک تصميم گرفتي بهم شماره رو بدي؟ گفت هيچي داشتم رد ميشدم که شماره دادم ولي يه دفعه ديگه بهم اس داد: از رو قصد اومدي بيرون مغازه که بهت شماره بدم؟?؟?؟ آخرين دفعه اي که بهم اس داديم يکشنبه يادوشنبه بود (که به احتمال بيشتريکشنبه بود) گفت چرا گوشيت رو خاموش ميکني بدم مياد بهش گفتم اين گوشي من نيست ولي سيم کارتمه گوشيموتهران دزديدن (اين قسمت رو راست گفتم) پيام بعدي براش فرستادم: مانميتونيم به هم اس بديم گفت چرا نميتونيم؟ گفتم اگه صاحب گوشي بفهمه گوشيش رو بر ميدارم خيلي بد ميشه و... خط رو از تو گوشي دراوردم وگوشي رو گذاشتم سر جاش از اون روز تاحالايادم نيست خطم رو کجا گذاشتم و همش حواسم جايي نيست جز اينکه خطم کجاست واو به آخرين اس ام اسم چه جوابي داد ؟ من عادت ددارم ظهرا بخوابم ولي از اين اتقاق تاحالا اصلا ظهرا خوابم نميبره[تعجب]و شب ها همش قبل از خواب ميچرخه توي ذهنم حتي درسمونميخونم اگه هم بخونم حواسم به اينه حواسم به درسم نيست[ناراحت] هر جايي که خطم رو معمولا ميذارم گشتم ولي پيداش نکردم[تشويش] البته مطمئنم توي خونه است و بزودي پيدا ميشه ولي نميخوام اينقدر به سيم کارت و اون پسره فکر کنم? ? --------------------------------------------------------------------------------------------------- [گل]? ممنون از اينکه به مشکلات ما پاسخ ميدهيد *************** من نميدونم اين پسره نظرش درمورد من چيه و تاکي ميخواد بامن دوست باشه؟ ????? بعضي وقتا من به اون يه اس ام اس هايي دادم که منظورم اين بود که بهتره ديگه بهم اس نده و زنگ نزنه(مثل? :ما نميتونيم به هم اس بديم) ولي اون انگار نميخواد اينجوري باشه اون وقتي که فهميد من آباداني هستم بهم گفت [تعجب]که اه چه بد شد مانميتونيم همديگه رو ببينيم؟ تو اين روزا نمياي اهواز همو ببينيم؟ من شنيده بودم 99درصد دخترا براي ازدواج با پسرا و99درصدپسرا بيخودي بادخترا دوست ميشن ولي من از اولين باري که با اولين پسر دوست شدم فقط براي دوستي با اون دوست شدم بازدید: 2992 از گروه : نگرانی
من ١٤سالمه و واقعا از مامانم متنفرم و هیچ حسی بهش ندارم مامانم خیلی حسوده خیلی بهم فحش میده و خیلی منو میزنه همروباهام بد کرده بابام خاله هام وووووو فقط مرگ میتونه منو نجات بده بازدید: 2879 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
مامانم سرم داد میزنه منم ۱۶ سالمه وخیلی ترسوهستم.همه حقمومیخورن بازدید: 2690 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام خسته نباشيد
سن :15
سن اون پسر 21
من نميدونم از کجا شروع کنم ..
منو خواهرهام و مامانم روز پنجشنبه
رفته بوديم اهواز براي خريد لباس
(چون آبادان زياد پاساژنداره )
ما تويه فروشگاه لباسي رفتيم خواهرم ميخواست
از همون فروشگاه يه لباس انتخاب کنه منم خيلي خستم شد از بس که خواهرم داشت به لباس ها نگاه ميکرد، فکر ميکرد که اين لباس خوب هست خوب نيست...؟خستم شد حوصلم سر رفت از بس ک تو فروشگاه بودم.

از فروشگاه اومدم بيرون
داشتم دورو ور فروشگاه قدم ميزدم
روبروم يه پسري داشت باگوشي حرف ميزد وقتي مکالمه اش تموم شد اومد نزديکم يه کاغذ دسش بود بهم گفت بگيرش سرمو اوردم پايين به کاغذ فقط نگاه کردم وسرمو اوردم بالا
پسره بهم گفت بگيرش نترس
منم گرفتمش به محضي که کاغذ رو گرفتم اون بدون اينکه چيزي بگه سريع رفت
توي اون کاغذ ديدم ?شماره ?نوشته
شايد نبايد شماره رو ميگرفتم ولي اين اولين باري بود که کسي بهم شماره ميده و کلا نميدونستم شماره دادن چجوريه:!

شايد اين حرفو بزنم بگيد اعتماد به نفسم پايينه ولي معمولا پسرا به دختراي خوشگل وخوشتيب شماره ميدن...
همون پنجشنبه شبش اومديم خونه
شنبه بعد از اينکه امتحانم رودادم رفتم يه کارت شارژخريدم
(چون خيلي وقت بود که از خطم استفاده نکرده بودم خطم مسدود شده بود)
باهمراه اول تماس گرفتم و مشکل خطم حل شد
من گوشي ندارم ولي سيم کارت دارم
گفتم شايد منتظر تماسم باشه
گوشي مامانم رو برداشتم وبه پسره زنگ زدم گفت شما؟گفتم من هموني هستم که بهم شماره دادي گفت کي شماره دادم؟
قطش کردم گفتم نکنه شماره ي يکي ديگه رو بهم داده؟
براش فرستادم ببخشيد فکر کنم شماره رو اشتباه وارد کردم
ولي بعد از چند تا اس ام اس فهميدم که شماره رو درست وارد کردم

براش فرستادم وقتي که شماره رو دادي گفتي بگيرش نترس؟
فکرکردي من از چي ميترسم؟
برام فرستاد گفتم چون شايد سنت کمه بترسي شماره روبگيري
گفتم بهم ميخوره چند سالم باشه؟گفت 15سال
بعد ازم پرسيد اسمت چيه گفتم شبنم
گفت اسم منم عباسه دوست دارم همه حرفامون راست باشه دروغ نگيم به هم نظرت چيه؟.
....
ازش پرسيدم چي شد ک تصميم گرفتي بهم شماره رو بدي؟
گفت هيچي داشتم رد ميشدم که شماره دادم
ولي يه دفعه ديگه بهم اس داد:
از رو قصد اومدي بيرون مغازه که بهت شماره بدم؟?؟?؟

آخرين دفعه اي که بهم اس داديم يکشنبه يادوشنبه بود
(که به احتمال بيشتريکشنبه بود)
گفت چرا گوشيت رو خاموش ميکني بدم مياد
بهش گفتم اين گوشي من نيست ولي سيم کارتمه
گوشيموتهران دزديدن (اين قسمت رو راست گفتم)
پيام بعدي براش فرستادم:
مانميتونيم به هم اس بديم
گفت چرا نميتونيم؟
گفتم اگه صاحب گوشي بفهمه گوشيش رو بر ميدارم خيلي بد ميشه
و...
خط رو از تو گوشي دراوردم
وگوشي رو گذاشتم سر جاش
از اون روز تاحالايادم نيست خطم رو کجا گذاشتم و همش حواسم جايي نيست جز اينکه خطم کجاست واو به آخرين اس ام اسم چه جوابي داد ؟
من عادت ددارم ظهرا بخوابم ولي از اين اتقاق تاحالا اصلا ظهرا خوابم نميبره[تعجب]و شب ها همش قبل از خواب ميچرخه توي ذهنم
حتي درسمونميخونم اگه هم بخونم حواسم به اينه حواسم به درسم نيست[ناراحت]
هر جايي که خطم رو معمولا ميذارم گشتم ولي پيداش نکردم[تشويش]
البته مطمئنم توي خونه است و بزودي پيدا ميشه ولي نميخوام اينقدر به سيم کارت و اون پسره فکر کنم? ?
---------------------------------------------------------------------------------------------------
[گل]?
ممنون از اينکه به مشکلات ما پاسخ ميدهيد
***************
من نميدونم اين پسره نظرش درمورد من چيه و تاکي ميخواد بامن دوست باشه؟
?????

بعضي وقتا من به اون يه اس ام اس هايي دادم که منظورم اين بود که بهتره ديگه بهم اس نده و زنگ نزنه(مثل? :ما نميتونيم به هم اس بديم)
ولي اون انگار نميخواد اينجوري باشه
اون وقتي که فهميد من آباداني هستم بهم گفت [تعجب]که اه چه بد شد مانميتونيم همديگه رو ببينيم؟
تو اين روزا نمياي اهواز همو ببينيم؟
من شنيده بودم 99درصد دخترا براي ازدواج با پسرا
و99درصدپسرا بيخودي بادخترا دوست ميشن
ولي من از اولين باري که با اولين پسر دوست شدم فقط براي دوستي با اون دوست شدم

بازدید: 2992 از گروه : نگرانی

من ١٤سالمه و واقعا از مامانم متنفرم و هیچ حسی بهش ندارم مامانم خیلی حسوده خیلی بهم فحش میده و خیلی منو میزنه همروباهام بد کرده بابام خاله هام وووووو
فقط مرگ میتونه منو نجات بده

بازدید: 2879 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

مامانم سرم داد میزنه منم ۱۶ سالمه وخیلی ترسوهستم.همه حقمومیخورن

بازدید: 2690 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

پربازدید ترین های این برچسب

سلام خسته نباشيد سن :15 سن اون پسر 21 من نميدونم از کجا شروع کنم .. منو خواهرهام و مامانم روز پنجشنبه رفته بوديم اهواز براي خريد لباس (چون آبادان زياد پاساژنداره ) ما تويه فروشگاه لباسي رفتيم خواهرم ميخواست از همون فروشگاه يه لباس انتخاب کنه منم خيلي خستم شد از بس که خواهرم داشت به لباس ها نگاه ميکرد، فکر ميکرد که اين لباس خوب هست خوب نيست...؟خستم شد حوصلم سر رفت از بس ک تو فروشگاه بودم. از فروشگاه اومدم بيرون داشتم دورو ور فروشگاه قدم ميزدم روبروم يه پسري داشت باگوشي حرف ميزد وقتي مکالمه اش تموم شد اومد نزديکم يه کاغذ دسش بود بهم گفت بگيرش سرمو اوردم پايين به کاغذ فقط نگاه کردم وسرمو اوردم بالا پسره بهم گفت بگيرش نترس منم گرفتمش به محضي که کاغذ رو گرفتم اون بدون اينکه چيزي بگه سريع رفت توي اون کاغذ ديدم ?شماره ?نوشته شايد نبايد شماره رو ميگرفتم ولي اين اولين باري بود که کسي بهم شماره ميده و کلا نميدونستم شماره دادن چجوريه:! شايد اين حرفو بزنم بگيد اعتماد به نفسم پايينه ولي معمولا پسرا به دختراي خوشگل وخوشتيب شماره ميدن... همون پنجشنبه شبش اومديم خونه شنبه بعد از اينکه امتحانم رودادم رفتم يه کارت شارژخريدم (چون خيلي وقت بود که از خطم استفاده نکرده بودم خطم مسدود شده بود) باهمراه اول تماس گرفتم و مشکل خطم حل شد من گوشي ندارم ولي سيم کارت دارم گفتم شايد منتظر تماسم باشه گوشي مامانم رو برداشتم وبه پسره زنگ زدم گفت شما؟گفتم من هموني هستم که بهم شماره دادي گفت کي شماره دادم؟ قطش کردم گفتم نکنه شماره ي يکي ديگه رو بهم داده؟ براش فرستادم ببخشيد فکر کنم شماره رو اشتباه وارد کردم ولي بعد از چند تا اس ام اس فهميدم که شماره رو درست وارد کردم براش فرستادم وقتي که شماره رو دادي گفتي بگيرش نترس؟ فکرکردي من از چي ميترسم؟ برام فرستاد گفتم چون شايد سنت کمه بترسي شماره روبگيري گفتم بهم ميخوره چند سالم باشه؟گفت 15سال بعد ازم پرسيد اسمت چيه گفتم شبنم گفت اسم منم عباسه دوست دارم همه حرفامون راست باشه دروغ نگيم به هم نظرت چيه؟. .... ازش پرسيدم چي شد ک تصميم گرفتي بهم شماره رو بدي؟ گفت هيچي داشتم رد ميشدم که شماره دادم ولي يه دفعه ديگه بهم اس داد: از رو قصد اومدي بيرون مغازه که بهت شماره بدم؟?؟?؟ آخرين دفعه اي که بهم اس داديم يکشنبه يادوشنبه بود (که به احتمال بيشتريکشنبه بود) گفت چرا گوشيت رو خاموش ميکني بدم مياد بهش گفتم اين گوشي من نيست ولي سيم کارتمه گوشيموتهران دزديدن (اين قسمت رو راست گفتم) پيام بعدي براش فرستادم: مانميتونيم به هم اس بديم گفت چرا نميتونيم؟ گفتم اگه صاحب گوشي بفهمه گوشيش رو بر ميدارم خيلي بد ميشه و... خط رو از تو گوشي دراوردم وگوشي رو گذاشتم سر جاش از اون روز تاحالايادم نيست خطم رو کجا گذاشتم و همش حواسم جايي نيست جز اينکه خطم کجاست واو به آخرين اس ام اسم چه جوابي داد ؟ من عادت ددارم ظهرا بخوابم ولي از اين اتقاق تاحالا اصلا ظهرا خوابم نميبره[تعجب]و شب ها همش قبل از خواب ميچرخه توي ذهنم حتي درسمونميخونم اگه هم بخونم حواسم به اينه حواسم به درسم نيست[ناراحت] هر جايي که خطم رو معمولا ميذارم گشتم ولي پيداش نکردم[تشويش] البته مطمئنم توي خونه است و بزودي پيدا ميشه ولي نميخوام اينقدر به سيم کارت و اون پسره فکر کنم? ? --------------------------------------------------------------------------------------------------- [گل]? ممنون از اينکه به مشکلات ما پاسخ ميدهيد *************** من نميدونم اين پسره نظرش درمورد من چيه و تاکي ميخواد بامن دوست باشه؟ ????? بعضي وقتا من به اون يه اس ام اس هايي دادم که منظورم اين بود که بهتره ديگه بهم اس نده و زنگ نزنه(مثل? :ما نميتونيم به هم اس بديم) ولي اون انگار نميخواد اينجوري باشه اون وقتي که فهميد من آباداني هستم بهم گفت [تعجب]که اه چه بد شد مانميتونيم همديگه رو ببينيم؟ تو اين روزا نمياي اهواز همو ببينيم؟ من شنيده بودم 99درصد دخترا براي ازدواج با پسرا و99درصدپسرا بيخودي بادخترا دوست ميشن ولي من از اولين باري که با اولين پسر دوست شدم فقط براي دوستي با اون دوست شدم بازدید: 2992 از گروه : نگرانی
من ١٤سالمه و واقعا از مامانم متنفرم و هیچ حسی بهش ندارم مامانم خیلی حسوده خیلی بهم فحش میده و خیلی منو میزنه همروباهام بد کرده بابام خاله هام وووووو فقط مرگ میتونه منو نجات بده بازدید: 2879 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
مامانم سرم داد میزنه منم ۱۶ سالمه وخیلی ترسوهستم.همه حقمومیخورن بازدید: 2690 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2992 از گروه : نگرانی

بازدید: 2879 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

مامانم سرم داد میزنه منم ۱۶ سالمه وخیلی ترسوهستم.همه حقمومیخورن

بازدید: 2690 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

تبلیغات در سوال و جواب

سوال و جواب ها با برچسب مامانم

بازدید: 2879 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

مامانم سرم داد میزنه منم ۱۶ سالمه وخیلی ترسوهستم.همه حقمومیخورن

بازدید: 2690 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2992 از گروه : نگرانی

سلام خسته نباشيد سن :15 سن اون پسر 21 من نميدونم از کجا شروع کنم .. منو خواهرهام و مامانم روز پنجشنبه رفته بوديم اهواز براي خريد لباس (چون آبادان زياد پاساژنداره ) ما تويه فروشگاه لباسي رفتيم خواهرم ميخواست از همون فروشگاه يه لباس انتخاب کنه منم خيلي خستم شد از بس که خواهرم داشت به لباس ها نگاه ميکرد، فکر ميکرد که اين لباس خوب هست خوب نيست...؟خستم شد حوصلم سر رفت از بس ک تو فروشگاه بودم. از فروشگاه اومدم بيرون داشتم دورو ور فروشگاه قدم ميزدم روبروم يه پسري داشت باگوشي حرف ميزد وقتي مکالمه اش تموم شد اومد نزديکم يه کاغذ دسش بود بهم گفت بگيرش سرمو اوردم پايين به کاغذ فقط نگاه کردم وسرمو اوردم بالا پسره بهم گفت بگيرش نترس منم گرفتمش به محضي که کاغذ رو گرفتم اون بدون اينکه چيزي بگه سريع رفت توي اون کاغذ ديدم ?شماره ?نوشته شايد نبايد شماره رو ميگرفتم ولي اين اولين باري بود که کسي بهم شماره ميده و کلا نميدونستم شماره دادن چجوريه:! شايد اين حرفو بزنم بگيد اعتماد به نفسم پايينه ولي معمولا پسرا به دختراي خوشگل وخوشتيب شماره ميدن... همون پنجشنبه شبش اومديم خونه شنبه بعد از اينکه امتحانم رودادم رفتم يه کارت شارژخريدم (چون خيلي وقت بود که از خطم استفاده نکرده بودم خطم مسدود شده بود) باهمراه اول تماس گرفتم و مشکل خطم حل شد من گوشي ندارم ولي سيم کارت دارم گفتم شايد منتظر تماسم باشه گوشي مامانم رو برداشتم وبه پسره زنگ زدم گفت شما؟گفتم من هموني هستم که بهم شماره دادي گفت کي شماره دادم؟ قطش کردم گفتم نکنه شماره ي يکي ديگه رو بهم داده؟ براش فرستادم ببخشيد فکر کنم شماره رو اشتباه وارد کردم ولي بعد از چند تا اس ام اس فهميدم که شماره رو درست وارد کردم براش فرستادم وقتي که شماره رو دادي گفتي بگيرش نترس؟ فکرکردي من از چي ميترسم؟ برام فرستاد گفتم چون شايد سنت کمه بترسي شماره روبگيري گفتم بهم ميخوره چند سالم باشه؟گفت 15سال بعد ازم پرسيد اسمت چيه گفتم شبنم گفت اسم منم عباسه دوست دارم همه حرفامون راست باشه دروغ نگيم به هم نظرت چيه؟. .... ازش پرسيدم چي شد ک تصميم گرفتي بهم شماره رو بدي؟ گفت هيچي داشتم رد ميشدم که شماره دادم ولي يه دفعه ديگه بهم اس داد: از رو قصد اومدي بيرون مغازه که بهت شماره بدم؟?؟?؟ آخرين دفعه اي که بهم اس داديم يکشنبه يادوشنبه بود (که به احتمال بيشتريکشنبه بود) گفت چرا گوشيت رو خاموش ميکني بدم مياد بهش گفتم اين گوشي من نيست ولي سيم کارتمه گوشيموتهران دزديدن (اين قسمت رو راست گفتم) پيام بعدي براش فرستادم: مانميتونيم به هم اس بديم گفت چرا نميتونيم؟ گفتم اگه صاحب گوشي بفهمه گوشيش رو بر ميدارم خيلي بد ميشه و... خط رو از تو گوشي دراوردم وگوشي رو گذاشتم سر جاش از اون روز تاحالايادم نيست خطم رو کجا گذاشتم و همش حواسم جايي نيست جز اينکه خطم کجاست واو به آخرين اس ام اسم چه جوابي داد ؟ من عادت ددارم ظهرا بخوابم ولي از اين اتقاق تاحالا اصلا ظهرا خوابم نميبره[تعجب]و شب ها همش قبل از خواب ميچرخه توي ذهنم حتي درسمونميخونم اگه هم بخونم حواسم به اينه حواسم به درسم نيست[ناراحت] هر جايي که خطم رو معمولا ميذارم گشتم ولي پيداش نکردم[تشويش] البته مطمئنم توي خونه است و بزودي پيدا ميشه ولي نميخوام اينقدر به سيم کارت و اون پسره فکر کنم? ? --------------------------------------------------------------------------------------------------- [گل]? ممنون از اينکه به مشکلات ما پاسخ ميدهيد *************** من نميدونم اين پسره نظرش درمورد من چيه و تاکي ميخواد بامن دوست باشه؟ ????? بعضي وقتا من به اون يه اس ام اس هايي دادم که منظورم اين بود که بهتره ديگه بهم اس نده و زنگ نزنه(مثل? :ما نميتونيم به هم اس بديم) ولي اون انگار نميخواد اينجوري باشه اون وقتي که فهميد من آباداني هستم بهم گفت [تعجب]که اه چه بد شد مانميتونيم همديگه رو ببينيم؟ تو اين روزا نمياي اهواز همو ببينيم؟ من شنيده بودم 99درصد دخترا براي ازدواج با پسرا و99درصدپسرا بيخودي بادخترا دوست ميشن ولي من از اولين باري که با اولين پسر دوست شدم فقط براي دوستي با اون دوست شدم بازدید: 2992 از گروه : نگرانی
من ١٤سالمه و واقعا از مامانم متنفرم و هیچ حسی بهش ندارم مامانم خیلی حسوده خیلی بهم فحش میده و خیلی منو میزنه همروباهام بد کرده بابام خاله هام وووووو فقط مرگ میتونه منو نجات بده بازدید: 2879 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
مامانم سرم داد میزنه منم ۱۶ سالمه وخیلی ترسوهستم.همه حقمومیخورن بازدید: 2690 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2879 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

مامانم سرم داد میزنه منم ۱۶ سالمه وخیلی ترسوهستم.همه حقمومیخورن

بازدید: 2690 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

منم می خوام سوال بپرسم

چند سوال تصادفی

حضرت ابراهیم چه خواسته ای از نمرود داشت؟ بازدید: 24 از گروه : دینی و مذهبی
حضرت ابراهیم چه خواسته ای از نمرود داشت؟ بازدید: 32 از گروه : دینی و مذهبی
خداوند حضرت ابراهیم را برای هدایت مردم به چه شهری فرستاد و چه کسی پادشه انجا بود بازدید: 20 از گروه : دینی و مذهبی
انیمیشنی که یه هیولایی سبزی توش بود که قدرتش سنگ کردن بود و با اب دماغش باطل میشد بازدید: 20 از گروه : سرگرمی
اسم یه فیلم سینمایی رو میخوام که دختره وارد ساختمان میشه و اول خلع سلاح میشه ولی با عینک و گوشی اش همه رو می‌کشه به این صورت که عینکش رو روی میز میگذارد و از توی دسته عینک دودی خارج میشه و مرد پشت میز تمام صورتش تاول میزنه و میمیره بازدید: 21 از گروه : تحصیلات
اسم یه فیلم سینمایی اکشن رو می‌خوام که دو خواهر با نفوذ به ساختمان پر از نگهبان یکی از خواهر هکر هست از خونه دوربین های ساختمان مورد نظر رو هک می‌کنه و به این یکی آمار میده تا میرسه پیش رئیس و شروع به حرف زدن میکنند دختره عینکش رو می‌گذارد روی میز که از توی دسته عینک دودی سمی خارج میشه و رئیس رو می‌کشه و وقتی نگهبان ها بهش حمله میکنند با پاشنه کفشش خودش رو از سقف آویزان میکنه و همه رو می‌کشه و موفق میشن انتقام بگیرند این فیلم سینمایی اکشن اسمش چیه ؟ بازدید: 20 از گروه : سوالات گوناگون
اسم یه انیمیشن رو می‌خوام که داستانش اینه که دو سنگ جادویی بهشتی و جهنمی به دو پسر میرسه و وقتی نوزاد بودند پدر بچه کسی رو استخدام می‌کنه سنگ ها رو جابجا کنه که سنگ بهشت به پسربچه دیگه برسه و پسری که سنگ جهنمی داره همه ازش متنفر هستند و یه هیولای سبز رو شکست میده و در آخر جان همه مردم روستا رو نجات میده بازدید: 19 از گروه : سرگرمی
جواب اتیشم زدی با رفتنت منم اومدم آتیشت بزنم بازدید: 18 از گروه : سوالات گوناگون
این فیلمی رو می‌خوام که داستانش اینه که دو سنگ جادویی بهشتی و جهنمی به دو پسر میرسه و پسری که یه هیولای رو شکست بازدید: 21 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
یه فیلم که توش یه سنگ سفید و یه سنگ قرمز سحرآمیز که نماد جهنم و بهشت است و میرسه به دو تا پسر که آخرش جان کل روستا رو نجات میده بازدید: 14 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
من از شامپوی ضد ریزش و سفیدی مو استفاده کردم و رنگ موهام داره سیاه میشه برای برگشتن رنگ طبیعی موهام باید و کار کنم؟ بازدید: 24 از گروه : تحصیلات
برنامه حاضر جوابی آلفا رو چطوری دانلود کنم بازدید: 22 از گروه : اپلیکیشن های موبایل
اسم فیلمی که چند سال پیش در شبکه نمایش تماشا کردم که دختر و پدری از دریچه ای به زمان دیگری سفر کردند و شاهزاده آن تبدیل به سگ شده بود ودر یک شب ناگهان موهای دختر به طور عجیبی رشد کرد بازدید: 21 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
سلام ی فیلم خارجی ک ادم ها شب تغییر میکنند و شبیه ی موجوداتی میشن و بقیه مردم از ترس نمیتونن بیان بیرون بازدید: 18 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
چه جوری به هدفم برسم با اینکه این همه تلاش میکنم بازدید: 21 از گروه : سوالات گوناگون

حضرت ابراهیم چه خواسته ای از نمرود داشت؟

بازدید: 24 از گروه : دینی و مذهبی

حضرت ابراهیم چه خواسته ای از نمرود داشت؟

بازدید: 32 از گروه : دینی و مذهبی

خداوند حضرت ابراهیم را برای هدایت مردم به چه شهری فرستاد و چه کسی پادشه انجا بود

بازدید: 20 از گروه : دینی و مذهبی

انیمیشنی که یه هیولایی سبزی توش بود که قدرتش سنگ کردن بود و با اب دماغش باطل میشد

بازدید: 20 از گروه : سرگرمی

اسم یه فیلم سینمایی رو میخوام که دختره وارد ساختمان میشه و اول خلع سلاح میشه ولی با عینک و گوشی اش همه رو می‌کشه به این صورت که عینکش رو روی میز میگذارد و از توی دسته عینک دودی خارج میشه و مرد پشت میز تمام صورتش تاول میزنه و میمیره

بازدید: 21 از گروه : تحصیلات

اسم یه فیلم سینمایی اکشن رو می‌خوام که دو خواهر با نفوذ به ساختمان پر از نگهبان یکی از خواهر هکر هست از خونه دوربین های ساختمان مورد نظر رو هک می‌کنه و به این یکی آمار میده تا میرسه پیش رئیس و شروع به حرف زدن میکنند دختره عینکش رو می‌گذارد روی میز که از توی دسته عینک دودی سمی خارج میشه و رئیس رو می‌کشه و وقتی نگهبان ها بهش حمله میکنند با پاشنه کفشش خودش رو از سقف آویزان میکنه و همه رو می‌کشه و موفق میشن انتقام بگیرند این فیلم سینمایی اکشن اسمش چیه ؟

بازدید: 20 از گروه : سوالات گوناگون