پسری هستم ١٧ ساله که میخوام برای کنکور درس بخونم
٣ ماهه با دختری دوستم که ٢ سال از من کوچکتر است
از همه نظر همدیگرو قبول داریم و واقعا عاشق همیم
ولی تنها مشکلمون این است که این دختر قبل من از پسری درخواست دوستی داشته ولی بخاطر ناز های احمقانه(طبق گفته ی خودش) در حالیکه عاشق اون بوده قبول نکرده و پسره هم که ی سال دوستی معمولی داشتن و اشنا بودن با هم دیگه درخواستشو مطرح نمیکنه و میره
این پسر تو تیم ملی تکواندو هم هست و تو محل این دختر هم زندگی میکنن
من اصلا نمیتونم با این قضیه که پسری رو دوس داشته کنار بیام
با گذشت سه ماه باز هم یادش هست و ناخوداگاه حرفشو به من میزنه که سبک بشم
و میخوام ولش کنم اما هر بار که باهاش مطرح کردم به شدت ناراحت شد و یک بار هم کارش به بیمارستان کشید
اینم بگم که سه ماه پیش بعد از رفتن اون پسر میخواسته خودکشی کنه که وقتی با من اشنا شده بهم وابسته شده و از این کار پشیمون شده
یعنی منو منجی زندگیش میدونه
دختری هم نیست که سریع وابسته بشه تو لاین با پسرای زیادی چت کرده ولی واقعا از من خوشش اومده و عاشقم شده
ایا اون پسرو فراموش میکنه؟
چقد طول میکشه که عشق اولشو فراموش کنه
شما جای من بودین چی کار میکردین
تو رو خدا کمکم کنید


با عرض سلام و خسته نباشید یه راهنمایی از شما میخواستم من یک دختر 18ساله هستم من باید یه مدت برای پروژم یه اداره میرفتم عاشق یکی از کارمندای اونجا شدم معلوم بود اونم از من خوشش میاد ولی ازم خواستگاری نکرد دیگه هم نمیبینمش الان 1 ساله هر چی دعا میکنم خدا اونو همسر ایندم قرار بده هنوز دعام مستجاب نشده من قبلا نماز نمیخوندم حجابمو رعایت نمیکردم غیبت میکردم ولی برای رسیدن به اون اقا یه دفعه متحول شدم بخاطر اینکه خدا دعامو مستجاب کنه نمازمو اول وقت میخونم حجابمو رعایت میکنم غیبت نمیکنم خیلی افسرده شدم اصلا اون اقا از ذهنم بیرون نمیره اصلا نمیتونم به این فکر کنم کسی بجز من همسر اونه ادرسشم از محل کارش پیدا کردم هر چند وقت یه بار میرم جلو درشون خونشونو میبینم بدترم میشم شمارشم دارم ولی میترسم بهش زنگ بزنم خدا خوشش نیاد دعامو مستجاب نکنه دیگه دوست ندارم با خانوادم برم بیرون هر وقت میرم بیرون دورو برم را نگاه میکنم ببینم او را میبینم یا نه دوست دارم یه همدم داشته باشم اهل دوست و رفیقم زیاد نیستم به نظر شما همسر هرکس پیشانی نوشتشه و نمیتوان تغییر داد یا نه؟ خواهشا نگید فراموشش کن اصلا نمیتونم،تو رو خدا راهنماییم کنید خیلی دعام کنید.ممنون

سلام.
بنده دختر خانمی هستم 27 ساله. قبلا یک بار نامزدی کرده ام ( عقد موقت ) به مدت 6 ماه. اما به خاطر مشکلات زیاد بهم خورد. دخالت خانواده ها، کم سن و سال بودن پسر، رفتارهای بی ادبانه و فحش هایی که میداد، شناخت کم من نسبت به مردها، مشکلات فرهنگی، و اینکه ایشون و خانواده شون پول دختر واسشون خیلی مهم بود و عروس هاشون رو به خاطر پول انتخاب می کردند. حدود 10 ماه پیش ما صیغه را باطل کردیم.
اما حالا برای من یک خواستگار آمده است. ایشان از من حدود 10 سال بزرگتر هستند.قبلا هم عقد کردند اما بهم خورده. خودشان می گویند علاقه ای به ان دختر خانم نداشتند و انتخاب خودشان نبوده و به خاطر خانواده شان عقد کردند. ایشان شنبه آمدند به خواستگاری من و بسیار هم شور و انرژی داشتند و علاقه داشتند که ما بعد از جلسه ی اول که آشنایی بود و صحبت هم همان شب کردیم دوباره ادامه دهیم. شماره من را هم فردا صبح آن روز از مادرم گرفتند و ما چند روزی باهم صحبت کردیم. پریشب هم با همدیگر ملاقات داشتیم. و بعد از اینکه صحبت کردیم و من را می خواستند برسانند به منزل ما امدند و مادر و بعد پدرم با ایشون سر صحبت را باز کردند. مثلا در مورد شناخت همدیگر، و چقدر به نتیجه رسیده ایم و البته مهریه و .... ایشان یکدفعه گفتند ما هنوز همدیگر را درست نمیشناسیم و هنوز برای این مسایل زود است. و پس از آن دیگر تمایلی به صحبت و پیام نداشتند. حتی چند باری من خودم مجبور شدم به ایشان پیام دهم و ببینم که آیا دیگر تمایلی به ادامه دارند یا نه. و ایشان فقط گفتند چند روزی بهشان فرصت دهم تا بعدا صحبت کنیم. به نظرم دیگر تمایلی به ادامه ندارند. اما نمیدانم چرا وقتی من می گویم ما با هم متفاوت هستیم و بهتر است دیگر رابطه تمام شود می گویند فعلا فرصت دهم به ایشان. نمیدانم اگر من را می خواهند پس چرا اینقدر سرد هستند. حتی دیگر زنگ هم نمیزنند. و اگر من را نمی خواهند پس چرا نمی گذارند دیگر تمامش کنیم. احساس میکنم با خودشان خیلی درگیر هستند. خصوصیات ایشان را اگر بخواهم به طور دقیق بگویم : ایشان یک پایشان در کربلاست. و یک پای دیگرشان در سواحل کشورهای برون مرزی که زنان و مردان با لباس زیر فقط هستند. در ایران مشروب نمی خورند. اما در خارج مشروب می خورند. نمی دانند از زندگی چه می خواهند و نمی دانند اصلا کجا باید زندگی کنند. من محجبه هستم. ایشان از حجاب و چادر من خوششان می آید. به من در صحبت هایشان گفته بودند بعدا حجابت را خودت انتخاب کن که چطور باشد. اما پریشب جلوی پدرو مادرم گفتند خارج که میرویم دوست دارم زنم روسری نپوشد. بعد فردای ان روز که به ایشان پیام دادم و گفتم من نمی توانم در خارج روسری نپوشم. گفتند من هم نگفتم که شما حجاب نداشته باش. انتخاب با خودت هست. در صورتی که جلوی خانواده ام گفت دوست دارم زنم روسری نپوشد. حتی اسم یکی از دوستانش هم آورد که زنش در خارج حجابش را برنداشته و انها جدا شده اند. از طرفی پای پیاده از نجف تا کربلا را میرود و به قول خودش آنقدر به خودش فشار می اورد و پشت سرهم راه می رود تا سریع تر برسد که کف پاهایش تاول میزند. اما وقتی به خارج سفر میکند توی کاباره ها میرود و نگاه رقص زنان نیمه برهنه میکند. تکلیفش با خودش روشن نیست. خانواده شان کاملا مذهبی اما دوستانشان روبط آزادی دارند. تا سال 91 نمازش تماما پابرجا بوده است. و مدتی نامرتب می خوانده. دوباره زمستان پارسال سروقت و مرتب می خوانده. دوباره امسال نمیخواند. حس میکنم با خودش درگیر است. وقتی امروز گفتم دنیای من و شما با هم متفاوت هست. چیزی نگفت. وقتی دیدم جواب پیامم را نداد گفتم پس حالا که جواب نمی دهید دیگر بهتر است تمام کنیم. اما ایشون گفتند ما قرار شد بهم فرصت بدهیم چرا به خاطر یک پیام جواب ندادن همه چیز را خراب کنیم. نمیدانم واقعا من را می خواهد یا نه. دوست جنس مخالف زیاد داشته. به خانم ها دست میدهد. اما من یک دختر محجبه هستم و پایبند اصول و اعتقاداتی هستم. اصلا دوست ندارم شوهرم را محدود کنم بعدا و به او بگویم این کار را بکن یا نه. اما حس میکنم بعداها این رفتارهای ایشان را هم نمی توانم بپذیرم. نمیدانم چرا الان حاضر به گفتگو نیستند و نمی آیند سریع تر تکلیف خودمان را روشن کنیم. راحت صحبت کنیم و بدانیم که آیا وافعا می توانیم با هم کناربیاییم بعداها. به نظر شما چکار کنم. صبر کنم یا نه. می ترسم که اگر صبر کنم ، به ایشان وابسته تر شوم و بعدا نتوانم ایشان را فراموش کنم. حس میکنم خودشان هنوز تکلیف آینده و چگونگی زندگی خودشان را نمیدانند. برای امام حسین مشکی می پوشند. خرج سفر خانواده های نیازمندی که نمی توانند بروند مشهد را داده اند. اما در مقابل، چنین جاهای نامناسبی هم قدم می گذارند. البته حس میکنم صحبت های من راجب به مسائل مذهبی و خدا و شیاطین و پیامبران روی ایشان کمی تاثیر گذاشته و برای همین می خواهند خودشان را پیدا کنند. هر چند که راست و حسینی نمی گویند چه در دلشان و ذهنشان می گذرد. و به چه دلیل زمان می خواهند. حتی تماس نمی گیرند تا بیشتر صحبت کنیم راجب به خصوصیاتمان. از دیگران شنیده ام که گویا پسر سخت گیری هستند در ازدواج. و جاهای مختلف زیادی رفتند خواستگاری اما پسند نکرده اند. نمیدانم چکار کنم و واقعا گیج شده ام. لطفا شما بگویید چه کنم. ممنونم
جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

ازدواج

سلام .من 24 سالم و خواهرم 26 ساله هستند.خواستگارای خوبی خواهرم داشته اما رو هرکدوم یه عیبی میذاره و رد میکنه و یه جورایی توقعش بالا رفته. در ضمن خیلی مقایسه میکنه و میگه اگه من الان با ی دیپلمه ازدواج کنم (من که خواهرشم)با ی فرد با تحصیلات بالاتر ازدواج میکنم و مقایسه میکنه دراینده.اما من دوست داشتم هنگامی که دانشجو بودم 20سالگی ازدواج کنم که اجازه ندادن .الان واقعا صبرم تموم شده و میترسم که به گناه کشیده بشم اما خانوادم میگن حتما اول اون باید ازدواج کنه و اگه اون ازدواج نکنه مردم فکر بد میکنن در صورتی که من الان مورد خوبی دارم و دوست ندارم تو سن بالاتر یا ۳۰ سالگی ازدواج کنم.نمیدونم چطور با خانوادم صحبت کنم و این موضوع رو در میون بذارم.همونطور ک اون بخاطر من و اینکه من بعدش هستم نباید اشتباه کنه و حق انتخاب داره .منم نباید بخاطر اون از هدف و ارزوهام بگذرم.میشه کمکم کنید.خیلی ممنون🌹



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

3


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

3 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



34427
10424
103063

Guest

چند کلام با خواهران بزرگتر مجرد
در نظر داشته باشید ازدواج کردن خواهر یا برادر کوچکتر شما، به منزله بی احترامی و بدخواهی او نسبت به شما نیست.
سعی کنید خودتان را با خواهرتان یا خواستگار او را با خواستگارهای خودتان مقایسه نکنید، که هر شخصیتی منحصر به فرد و قابل احترام است و مطمئنا خداوند برای هر شخصی زوج مناسب او را قرار داده است.
سن ازدواج و شرایط هر کس نیز ممکن است باتوجه به عوامل مختلف متفاوت باشد و این موضوع لزوما دلیل بر وجود ویژگی منفی در شما نیست. به صرف ازدواج خواهر کوچکتر، در امر ازدواج عجله نکنید.
اجازه ندهید افکار منفی و قضاوت‌های ناآگاهانه بر شما غالب شود. شما می‌توانید برای ازدواج خواهرتان خوشحال باشید و خودتان هم در زمان و فرصت مناسبی در آینده ازدواج موفقی داشته باشید.
0
امتیاز


34427
10424
103063

Guest

چند کلام با والدین
لازم است والدین و خانواده‌ها توجه کنند فرصت‌ها گذرا هستند و ممکن است با پایبندی به سنت‌های بی اساس و مخالفت‌های بی دلیل با ازدواج فرزندشان با فردی شایسته، او را از آینده‌ای روشن محروم کنند.
تاخیر کردن در ازدواج همیشه منفی نیست. بیشتر بر کیفیت ازدواج فرزندان خود تاکید داشت باشید نه زمان ازدواج آنها.
به انتخاب و نگرش فرزندتان احترام بگذارید. ازدواج قبل از هر چیز یک انتخاب فردی است، که به بلوغ اجتماعی، اقتصادی، جسمی و روانی فرد وابسته است. در مورد زمان ازدواج فرزندان و فردی که با او می‌خواهد تشکیل زندگی مشترک دهند به آ ها آزادی عمل و قدرت تصمیم گیری دهید.
0
امتیاز


34427
10424
103063

Guest

اگر دختر و پسری در شرایطی قرار گرفتند که می‌توانند ازدواج مناسبی داشته باشند، نباید به خاطر مجرد بودن خواهر یا برادر بزرگ‌تر آن شانس را از دست بدهند. چرا که امکان دارد این موقعیت برای آنها مجددا تکرار نشود. پس سرنوشت خود را به سرنوشت خواهر یا برادر بزگتر خود برای ازدواج گره نزنید.
درصورتی که والدین یا فرزند بزرگ‌تر با ازدواج شما به عنوان فرزند کوچکتر مخالفت کردند، عجله و بی صبری به خرج ندهید. بلکه بهتر است، صبر کنید تا موافقت تمام اعضای خانواده جلب شود و محیط خانواده برای حمایت از شما مساعد شود. می‌توان برای متقاعد کردن والدین و فرزند بزرگ‌تر ازمشاور کمک گرفت.
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


25000 امتیاز هدیه بهترین جواب

30000 امتیاز هدیه بهترین جواب

27500 امتیاز هدیه بهترین جواب


22500 امتیاز هدیه بهترین جواب


















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.