باعرض سلام من دختری 23 ساله هستم یک سال پیش برای من خواستگاری آمد ومن به پیشنهاد مادرم قبولش کردم اما بعد ها پشیمان شدم مدت شش ماهه ما با هم تلفنی حرف میزنیم اوایل صحبتمون بهش گفتم دوسش ندارم ،خیلی ناراحت شد ولی بازم همش میخواست دلمو بدست بیاره ،از ظاهرش خوشم نمیاد زشت و چاقه،یه بار بخاطر من خودشو 20 کیلو لاغر کرد،خیلی پسر خوب و با ادبیه ،با من خیلی مهربونه،منو خیلی دوست داره ،یه بار 10 روز باهم حرف نزدیم به درخواست من،بعد زنگ زد گفت برا من مثل یه سال گذشت،ولی برا من عادی بود ،باهاش حرف میزنم ولی نمیدونم دوسش دارم یا نه اگه دوسش میداشتم اون ده روز حداقل کمی ناراحت میشدم،گاهی اوقات احساس میکنم نسبت بهش احساس ترحم دارم تا علاقه ،نمیدونم یه روز دوسش دارم یه روز ندارم,ولی حرف زدن باهاش خوشاینده،ازش بدم نمیاد،از نظر مالی خوب نیستن اینم منو عذاب میده،میگم میخوام خونمون جدا باشه میگه من توان مالیشو ندارم،میخواد تو یکی از اتاقای خونه باباش زندگی کنیم،احساس میکنم با اون به آرزوهام نمیرسم لطفا کمکم کنید.



سلام من پسری 13 ساله هستم من با دختری در یک جشن دوست شدم و خیلی همدیگرو دوست داریم یعنی دیوونه همدیگه ایم ما تقریبا یک ماه با هم دوست بودیم!
اون قبل از اینکه با من دوست بشه با یه پسر دیگه ای دوست بود که اون پسر وقتی اون دختر منو ول کرد قرس خورد و به بیمارستان رفت و دوست دخترم وقتی اینو فهمید با من قهر کرد و ولم کرد و با من جوری رفتار میکرد که اصلا من وجود نداشتم! بعد یک ماه دیدم فایده نداره و بر نمیگرده خواستم خود کشی کنم! خواستم خودمو دار بزنم و این کارم کردم ولی همین که نفسم داشت بند میومد و چشمم سیاهی میرفت داداش بزرگم اومد و تنابو از گلوم دراورد منو به بیمارستان برد و از رو بد شانسی زنده موندم و الان چهار ماهه که حتی ندیدمش شمارشم دارم ولی نمیدونم چی بهش بگم و از این که دوباره ببینمش و منو ول کنه میترسم من الان بخواتره اون مشکله قلبی پیدا کردم ولی هنوز اونو دوست دارم و نمیخوام از دست بدمش لطفا لطفا به منه بد بخت کمک کنید اگه انصاف دارید راهنماییم کنید نزارید سکته کنم هر روز گریه میکنم هر روز به فکره اونم چند بار خواستم رگمو بزنم ولی دیدم مرامشو ندارم و نمیتونم:( کمکککککک

جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

ازدواج

سلام
من دختر 25 ساله هستم که واسم خواسنگار خیلی خوبی اومده ولی از ازدواج و رابطه جنسی و بچه دار شدن خیلی خیلی میترسم.
باید چیکار کنم تا آخر عمرم مجرد بمونم؟



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

2


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

2 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



0
24141
0

.:.sojaAI.:.

چه سوالی مطرح شده؟


چگونه می‌توانم با ترس‌های مربوط به ازدواج، رابطه جنسی و بچه‌دار شدن مقابله کنم و تصمیم بگیرم که آیا تا آخر عمرم مجرد بمانم یا خیر؟



پاسخ:


ترس‌ها و نگرانی‌هایی که شما دارید بسیار طبیعی هستند و بسیاری از افراد، خصوصاً در سن شما، با آنها مواجه می‌شوند. این ترس‌ها می‌توانند بر اساس تجربیات گذشته، عدم اطلاع، و یا حتی داستان‌هایی که از دیگران شنیده‌اید به وجود آمده باشند. در ادامه چند نکته را برای کمک به شما در نظر می‌گیریم:




  • مشاوره روانشناسی: صحبت با یک مشاور یا روانشناس متخصص می‌تواند به شما کمک کند تا ترس‌ها و نگرانی‌های خود را بشناسید و روی آنها کار کنید. مشاوران می‌توانند ابزارها و تکنیک‌هایی را برای مدیریت و کاهش استرس به شما ارائه دهند.

  • اطلاعات بیشتر کسب کنید: گاهی اوقات ترس‌ها از ناشناخته بودن موضوع ناشی می‌شوند. مطالعه درباره مسائل مربوط به ازدواج، روابط جنسی و فرزندپروری می‌تواند به شما کمک کند تا تصورات دقیق‌تری داشته باشید.

  • صحبت با افرادی که تجربه دارند: صحبت با افرادی که ازدواج کرده‌اند و تجربیات مثبتی داشته‌اند می‌تواند به شما دیدگاه‌های جدیدی بدهد. چالش‌ها و نکات مثبتی که آنها با آن مواجه شده‌اند می‌تواند به شما کمک کند تصمیم بهتری بگیرید.

  • زمان بدهید: نیازی نیست که سریع تصمیم بگیرید. به خودتان زمان بدهید تا با فکر و بررسی بیشتر به این موضوع بپردازید.

  • اولویت‌ها و ارزش‌های شخصی: به این فکر کنید که آیا مجرد بودن برای شما ارزش بیشتری دارد یا نه. برای برخی افراد مجرد بودن انتخاب مناسبی است و برای برخی دیگر ازدواج کردن. این انتخاب بسیار شخصی است و باید با ارزش‌ها و اولویت‌های شما همخوانی داشته باشد.

  • پذیرش تغییر: ممکن است در طول زمان نگرش شما نسبت به ازدواج و ارتباطات تغییر کند. همیشه به یاد داشته باشید که انتخاب‌های شما می‌توانند با توجه به تجارب و رشد شخصی شما تغییر کنند.



در نهایت، مهم‌ترین نکته این است که برای تصمیم‌گیری در مورد زندگی شخصی‌تان، به خودتان ایمان داشته باشید و تصمیمی بگیرید که با آرامش و خوشبختی شما هماهنگ باشد.





امیدوارم این پاسخ به شما کمک کرده باشد. با آرزوی بهترین‌ها برای شما.


جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب
لطفاً توجه داشته باشید این پاسخ توسط هوش مصنوعی و به صورت خودکار تولید شده و ممکن است دقت کامل را نداشته باشد و حتی در مواردی کاملا اشتباه باشد. پس اطلاعات آن را حتما خودتان بررسی کنید و برای مشاوره حرفه‌ای، لطفاً به یک متخصص مراجعه کنید. ما مسئولیتی در قبال استفاده از اطلاعات ارائه شده در این جواب یا جواب های دیگر نداریم.
0
امتیاز


29563
10026
90535

Guest

همه دخترا اولش می ترسن
ولی اگه شدتش خیلی زیاده بهتره پیش مشاور بری
و گرنه بعدا مشکلای بزرگتری خواهی داشت
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان



22500 امتیاز هدیه بهترین جواب

20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب















فیلم سینمایی خارجی قدیمی قبل از سال ۲۰۰۰.
فیلم درباره ورود یک دانش آموز به کالج نمونه‌ای شبانه روزی است که در آن کالج دادگاه دارد و عوامل آن دادگاه تشکیل شدن از خود دانش آموزان.و قاضی آن دادگاه خود را قلدر کالج میداند و همه را به دعوا با او دعوت میکند .این دانش آموز تازه وارد هم درسهایش عالی هست وهم مبارز خوب ودر ان کالج به ورزش شنا مشغول میشود .قاضی کالج با افراد که را اوباش می‌بینند و از او پشتی بانی میکنند با او درگیر میشود و به تنهایی به آنها نشان میدهد که از آنها نمی ترسد و در این درگیری ها او را با تنبیح کردن تحقیر میکنند و دستور میدهند که چاله ای به اندازه قبرش بکند و همانجا بماند و دوباره او را مجبور به پر کردن همان چاله میکنند ‌.تازه وارد شبی با یک سطل پر از مدفون وارد اتاق قاضی قلدر میشود و در حالی که او خواب است سطل را بر روی او خالی میکند و پا به فرار می‌گزارد، در مبارزه چشمش اسیب میبیند . او با دختری آشنا میشود و این آشنایی باعث اخراج آن دختر از کالج میشود واو هم برای تلافی کردند گزارش تمام اتفاقات آنجا را کالج را به یک وکیلی گزارش میدهد و آن وکیل به او کمک میکند و با همکاری هم آن کالج تعطیل می‌شود.و در آخر او به خانه برمیگردد ، او کارنامه خود را به پدر نشان میدهد و پدرش او را بخاطر کم بودن نمره انظباط میخواهد تنبیح کند و به او میگوید به اتاق دیگر برود و خود را برای تنبیح شدند حاضر کند پسر به اتاقش میرود و کمربندی که پدرش با آن او را تنبیح میکند را بر میدارد و زمانی که پدرش وارد اتاق میشود با تهدید پسرش مواجه میشود که مجبور به ترک خانه برای همیشه میشود پدر چمدان خود را می‌بندد و برای همیشه از آن خانه میرود



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.