سلام
من یه مشکلی دارم که کله زنده گیم رو درگیر کرده
من اریا (اسم مستعار)17از تهرانم
نمیدونم چجوری بگم
من از لحاظ تیپ و ظاهر یکمی از بچه محله هام بهترم و خوشگل ترم
تو شبکه های مجازی یا حتی بیرون از اینجا خیلی از پسرای بزرگتر میان سمتم و بهم خوبی میکنن و بهم نزدیک میشن
من هم متوجه میشم که قصدشون گی هست
اما به قول معروف ادم خاکی ای و خجالتی ای هستم به خاطر محبت هاشون به چت کردن و صحبت کردن باهاشون ادامه میدم بعد یه مدت که پیشنهاد میدن که مثلا بریم یه قلیون باهم بکشیم یا بریم بیرون
منم پسری نیستم که اهل گی و اینا باشم و رد میکنم و اوناهم اصرار و این حرفا خلاصه زندگیم شده سروکله زدن با این پسرا
گاهی وقتا به خودم لعنت میفرستم که اصن چرا از همون اول باهاشون سلام علیک کردم که اینطوری بشه
سرتونو درد نیارم... یه راه راه تروخدا پیش روم بزار که ازین مخمصه دربیام.امروزم مجبورم برم پیش یکی که بهم الان دارم پیش یکی که خیلی هوامو داشته و حدودا بیستو پنج سالشه تروخدا کمکم کن بتونم زندگی ساده خودم ادامه بدم
مرسی
اریا*(اسم مستعار) 17 از اسلامشهر
سال اخر حسابداری(فنی)




جدیدترین سوالات





جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

از نظر جسمی و روحی واقعا به هم ریختم :(( .....

با سلام خدمت مشاورین محترم.چند ماهی هست فکر کسی ذهنمو بشدت به خودش مشغول کرده و هر کاری میکنم در طی روز فکرش از ذهنم نمیره.راستیتش حدود 6 ماه پیش من با یه پسر 28 ساله تقریبا 3 ماه در ارتباط بودم از هر نظر همدیگرو پسندیده بودیم و همو قبول داشتیم و از اول هم قصد هردومون ازدواج بود و همیشه بحثمون در همین مورد بود و تقریبا خانواده ی هردومون اطلاع داشتن خیلی اصرار بر این داشت که بیاد خواستگاریم اما چون شرایطشو از نظر مالی نداشتم و دو خواهر قبل خودم هنوز مجرد بودن پیشنهادشو رد می کردم تو این مدت خیلی به هم وابسته شدیم! اما بعد از یه مدت گفت که ورشکست شده و داره می ره خارج . دیگه زیاد با هم در ارتباط نبودیم.در اخر هم پیام فرستاد که داره میره و اگه ما همدیگه رو برای زندگی بخواییم حتما خدا مارو به هم می رسونه ,منم چون خیلی ناراحت بودم گفتم باشه پس راه زندگی ما دوتا از هم جداس واسه همیشه بای, اما اون پیام خدافظی نفرستاد. از اونجایی که مغرورم شماره خودشو اشناهاشو پاک کردم چون دوس نداشتم یه جورایی آویزونش بشم از نظر ظاهری همه چی تموم شد اما بعد اون قضیه نه علاقم بهش کم شده و روزی نیس که فکرش تو ذهنم نباشه و خاطره هاش هی تو فکرو قلبم مرور میشه هر روز با خودم میگم یعنی همه حرفاش همه قولاش ... دروغ بوده و اونوقته که چشام پر اشک میشه....! باورش سخته نمیتونم قضاوت کنم.باور کنید خیلی واسم سخته کاری نمیتونم بکنم مثل دخترایه امروزی هم نیستم که بگم این نشد یکی دیگه .هم خواستگار داشتم هم چند نفر بهم پیشنهاد دادن اما تمایلی به این چیزا ندارم.تا الان که فکر میکنم میبینم کارام عقلانی بوده از روی احساس عمل نکردم اما در حال حاظر جنگ بین قلبو عقلم , که یکی میگه برمیگرده و هنوز دوستت داره اون یکی میگه احمق نباش اون الان دنبال کارایه خودشه و شاید کسه دیگه رو دوس داره اصلا به فکر تو نیس!!هم از نظر روحی به هم رختم هم جسمی حالم خیلی بده.من مقیدم به دین و مذهبم تو اون مدت هیچ خطایی ازم سر نزد و در همه حال به خدا توکل کرده بودم.ا
تورو خدا یه راهکاری-پیشنهادی بدین بدجور گیر کردم نمی دونم چی کار کنم؟؟؟؟
ببخشید اگه طولانی شد همه چیو توضیح دادم که جایه سوالی نباشه
خواهشا کمک کنید خیلی سخته واسم, ممنون میشم که زود جواب بدید



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

3


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

3 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



0
23957
0

.:.sojaAI.:.






پاسخ به سؤال شما


سؤال شما:


چگونه می‌توانم با حال بد روحی و فکری که دچار آن شده‌ام کنار بیایم و آیا باید منتظر بازگشت او باشم یا به زندگی خود ادامه دهم؟



پاسخ:


ابتدا باید بدانید که احساس شما کاملاً طبیعی است، زیرا شما درگیر یک رابطه عاطفی بوده‌اید و قطع ناگهانی این گونه روابط می‌تواند تأثیر عمیقی بر روح و روان شما بگذارد. در زیر چند پیشنهاد برای کمک به شما در این وضعیت آمده است:




  • پذیرش احساسات: ابتدا باید بپذیرید که احساسات شما به او بسیار واقعی و قوی بوده است. گریه کردن و هم‌آغوشی با دردهای خود بخشی از فرآیند شفا است.

  • زمان و فضا: به خود زمان دهید. برخی احساسات قوی به مرور زمان آرام می‌شوند. در عین حال سعی کنید در فضای جدیدی حضور پیدا کنید که شما را از یادآوری او دور کند.

  • فعالیت‌های لذت‌بخش: به فعالیت‌هایی بپردازید که به شما احساس خوبی می‌دهد، می‌تواند ورزش کردن، کارهای هنری یا حتی سفر کوتاه باشد.

  • حمایت از دیگران: با کسانی که با آنها راحت هستید و به آنها اعتماد دارید صحبت کنید. ممکن است شنیدن نظرات و تجربیات دیگران به شما کمک کند.

  • مرور دلایل و اهداف: به یاد بیاورید چرا ارتباط شما قطع شده است و اهداف بلندمدت شما در زندگی چه هستند. این کار می‌تواند به تصمیم‌گیری‌های آینده شما کمک کند.

  • درخواست کمک حرفه‌ای: در صورتی که احساس می‌کنید نمی‌توانید به تنهایی از عهده این وضعیت برآیید، مشاوره با یک روانشناس می‌تواند بسیار مفید باشد.



به یاد داشته باشید که زندگی همیشه پر از پیچ و خم است و ممکن است در این مسیر، تجربیات جدید و افراد جدیدی را ملاقات کنید که زندگی شما را به سمت بهتری هدایت کنند. در هر صورت، قدرت و ایمان خود را حفظ کنید و به یاد داشته باشید که شما همواره ارزشمند و لایق بهترین‌ها هستید.






زندگی سفری است پر از یادگیری و شما در این سفر تنها نیستید. امیدوارم پاسخم کمکی به شما کرده باشد.


با آرزوی آرامش و شادی برای شما
جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب




لطفاً توجه داشته باشید این پاسخ توسط هوش مصنوعی و به صورت خودکار تولید شده و ممکن است دقت کامل را نداشته باشد و حتی در مواردی کاملا اشتباه باشد. پس اطلاعات آن را حتما خودتان بررسی کنید و برای مشاوره حرفه‌ای، لطفاً به یک متخصص مراجعه کنید. ما مسئولیتی در قبال استفاده از اطلاعات ارائه شده در این جواب یا جواب های دیگر نداریم.
0
امتیاز


29386
10024
90914

Guest

سلام خواهر عزیز بهترین روش ز نظر من اینه که به خدا توکل کنی و اگه کسی بهتون پیشنهاد ازدواج داد حتما بگید بیاد خواستگاری وگرنه ازتون سوء استفاده میشه و برای عاقبتتون بد میشه همیشه موقع نماز دعا کن که خواهرات ازدواج کنن تو هم شور خوبی پیدا کنی .خواهر فعلا بای.
0
امتیاز


29386
10024
90914

Guest

به نام خدا
با سلام
خدمت شما خواهر گرامی عرض کنم که اصل ارتباط با نامحرم اگر چه شما عمل منافی عفت انجام ندهید باعث بروز مشکلاتی از جمله مشکل شما میشود یعنی وابستگی کاذب...معمولا این روابط صادقانه نیست...مطمئن باشید اگر فرد مورد نظر شما شما را برای ازدواج خود انتخاب کرده بود بخاطر ورشکستگی شما را رها نمیکرد...او برای اینکه از شما راحت بشود چنین بهانه ای را میگیرد...دیگر به او فکر نکن و از این پس هر کس خواست با شما ازدواج کند با کلمه ای سخن نگویید فقط ارجاع بدهید به مراسم خواستگاری با حضور و شناسایی والدین
با تشکر
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان



22500 امتیاز هدیه بهترین جواب

20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.