پرسش و پاسخ ، سوال و جواب فارسی
یاد بگیر و پول دربیار: آموزش رایگان Html Asp.net Wordpress
ورود اعضا عضویت

برچسب های سوالات

تبلیغات در سوال و جواب

سوال هایی از همین گروه

سلام دوستان...
امیدوارم که همیشه سرزنده باشین....
یه سوال دارم ممنون میشم اگر پاسخ بدین.....

راستیتش دو سه تا از همکلاسی های من(که با یکیشون قبلا خیلی دوست بودم)منو هی مسخره میکنن
قبلا منو کتک میزدن و الان فقط روی من لقب میذارن و منو مسخره میکنن.
من اصلا دعوا کردن بلد نیستم و از بچگی اینطوری بزرگ شدم.بخاطر همین کتک میخوردم

به نظرتون چیکار کنم؟!
اینم بگم ک....نمیخوام پای مادر و پدر وسط کشیده بشه

و اینکه الان تقریبا همه به من زور میگن و من رو "بی عرضه" میخونن
بازدید: 3526 از گروه : ترس

سلام نامزد من وقتي در تاريكي بيرون ميرود يك چيزي شبيه انسان كه كاملا سفيدپوش است و چشماي شكافته دارد مبينه و ميترسه و صداي بلندو و حشتناك ميكشه بعدا تقريبا بيحال ميشه و چند ساعت بعد سر درد و تب پيدا ميكند و سردردي هم دارد
بازدید: 4065 از گروه : ترس

سلام..من در مدت دو ماهه که با دختری که یک ساله عاشقش شدم شروع به رابطه کردم..اون در ابتدای رابطه به موضوعی اشاره کرد و گفت که سه سال با پسری در رابطه بوده و عاشق همدیگه بودن..حالا با گذشت دو سال از اون رابطه هنوز مناسبت ها رو به هم تبریک میگفتن..ولی رابطه ای نبوده..امسال بعد اینکه با من شروع با رابطه کرد تصمیم گرفت تولد اون پسره بهش تبریک نگه و برای همیشه فراموشش کنه..همینکارو کرد ولی بعد دو روز پسره باهاش تماسی داشت و دختره شروع به گریه کردن میکنه اما بهش میگه که کسی تو زندگیمه..حالا بعد گذشت دو ماه از رابطه من و اون دختر و با توجه به این که دیگه خیلی کم از خاطرات گذشتش با اون پسره به من میگفت یکدفعه بعد از دیدن خواب اون پسر بهش زنگ میزنه و میگه هنوز دوسش داره و نمیتونه فراموشش کنه...ما با هم در این مدت کوتاه کلی خاطره ساختیم،خودش واسه بار اول خواست دستمو بگیره،خواست ببوسه منو اما حالا با اینکارش من خواستم ازش جدا شم ولی نمیذاره و میگه نیاز به زمان بیشتری داره برای فراموش کردن اون پسره..لطفا راهنمایی کنید.دقیقا باید چیکار کنم؟
بازدید: 3489 از گروه : ترس

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام من رستم 24 سال دارم...برادر کوچکترم 22سال دارد...10 سال پیش ساعت 2:30صبح وقتی برادر کوچکترم خواب بود من در حال ضبط یک کاست نوار بودم..من و برادرم در یک اتاق بودیم ..بلندگوی ضبط را نزدیک خودم که کنار برادرم بودم گذاشته بودم...که ناگهان ناخواسته صدای بلندگوی با اخرین ولوم پخش شد ...بمدت 6ثانیه ..برادرم در حالت خواب از جایش پرید و بعد از قطع صدای بلندگو سر جایش افتاد ....واز خواب بیدار نشد...وقتی از خواب بیدار شد من ماجرا را برایش گفتم اما او حتی این قضیه یادش نمیامد... از امان موقع مدتی بعد حدوداا 7ماه بعد ..در هفته یکباردر خواب میترسید و با صدای بلند از خواب بیدار میشد ...پیش دکتر هم نمیرفت....این وضعیت سال به سال بدتر میشد...تا جایی که دوسال پیش برای مدتی کاملا دچار اختلال روانی شد..یعنی هر شب از خواب با فریاد های بسیار وحشتناک بیدار میشد و کاملا افسردگی شدیدی گرفت ...ب لطف خدا بعد از 6 ماه وضعیتش بهتر شد..اما حالا دومرتبه مثل سابق در خواب فریاد میزند بسیار وحشتناکتر از گذشته ...وقتی بیدار است حالش خوب است اما چند روز پیش با هم بحثمان شد و برادرم بهم گفت که زود عصبی میشم کنترلم رو از دست میدم اونقدری که قلبم میخواد منفجر بشه ...و بیش از چندین دفعه در خیابان بیرون از منزل بدون اینکه متوجه چیزی بشم بیهوش میشم و وقتی بهوش میام تنها چیزی که میدونم اینکه روی زمین توی یک کوچه افتاده ام و حالت بیهوشی من زمان کوتاهی دارد حدوداا 1یا2 دقیقه...و در اخر برادرم گریه کرد و بهم گفت که من پیش یک روانشناس بدون اینکه خانواده با خبر بشه رفته ام و روانشناس بهم گفته که همه اتفاق هایی که برات پیش امده دلیلش تنها میتونه یک شوک به مغزت در زمان استراحت باشه...و بعدش برادرم بهم گفت که من مسول همه این رنج و درد و عذابی که میکشه....از اون لحظه تا حالا من کلا اعصابم بهم ریخته..تازه میخواستم ازدواج کنم که همه چیز را بهم زدم..کلی احساس گناه میکنم ..قلبم خیلی بدرد میاد و میسوزه خیلی گریه میکنم ..من برادرم را خیلی دوست دارم ..تنها دعای من بعد نمازم اینه>>خدایا منو زودتر از این دنیا ببر و حال داداشمو خوب کن..هر شب میرم بیرون بین اونایی که ادعاشون میشه عمدا با شمشیر بهشون حمله میکنم که شایید یکی منو از این دنیا مرخصم کنه اما متاسفانه همچین اتفاقی تا حالا نیوفتاده و چند نفر بیگناه را هم بشدت مجروع کردم..کلا دارم دیونه میشم همین الان هم گریه کردم ..خیلی دارم عذاب میکشم اما نه به اندازه برادرم..لطفا کسی میتونه یک راه برای بهبودی وضعیت برادرم پیشنهاد بده..هرکی کمکم کنه من تا روزی که زنده ام برای خودش و نسلش دعای خیر میکنم>>و در ضمن داداشم توی خواب که جیغ میکشه هر بار یا یکی از اعضای خانوادمون رو میبینه که میخواد بهش اسیب بزنه یا یک پیرمرد که شمشیر بدست بسمتش حمله میکنه و میخواد بکشدش>>همین موضوع باعث شده من از دست روانشناسی که به برادرم مشاوره داده بسیار ناراحت بشم..یک روانشناس برای رضای خدا نظر کاملا علمی را بمن پیشنهاد بده ..من منتظر جوابتان هستم ..و من الله توفیق..
بازدید: 3266 از گروه : ترس

سلام یه سوالی برام پیش اومده.وقتی خودارضایی میکنیم اگر قبل از اینکه به مرحله ی انزال برسیم از خودارضایی دست بکشیم ضرری دارد؟
بازدید: 3937 از گروه : ترس

جدیدترین سوالات

آیا یک تجربه نزدیک به مرگ داشته‌اید؟ اگر بله، چطو میتونید اون توصیف کنید ؟
بازدید: 324 از گروه : ترس

با سلام خدمت همه شما دوستان عزیز
پسری ۲۳ ساله هستم که اخیرا به طور عذاب آوری به مردن در خواب فکر میکنم و ترس دارم که بخوابم و صبح بیدار نشوم!!متاسفانه این ترس روزانه نیست که بگویم با اصلاح کارهای بد خود و انجام عمل صالح خود را ارام کنم و ترس از مرگ خود را بریزم!اصلا از خودِ مرگ ترسی ندارم اما از عواقب بعد از ان برای اطرافیان میترسم.در واقع از مردن در خواب میترسم نه از خود مرگ..به همین دلیل شبانه وقتی به رختخواب میروم ترس از سکته و مرگ دارم..خودم دلیلش را مرگ های زیاد جوانان اطرافم که به همین دلیل بوده و کمی اضافه وزن که اخیرا پیدا کرده ام و صد البته سیگار کشیدن میدانم..اما همانطور ک گفتم متاسفانه ترس مربوط به شب است و روز که وقت سیگار کشیدن است با خود میگویم چه فکر های مزخرف و خنده داری اما شب دوباره همان داستان.البته این افکار و ترس از مدتی شروع شدند که سیگار را ترک کرده بودم اما این افکار را داشتم.یعنی نقطه شروع انها در زمان ترک بود.یه جورایی این ترس و فکر امید به زندگیم را به صفر رسانده و اتفاقی که ممکن است یکی دو ماه دیگر بیفتد را اصلا امیدی ندارم که ببینم و همش با خود میگویم من ک شاید نباشم تا ان موقع.آیا پیشنهادی دارید که لطف کنید و به من بدهید؟
بازدید: 3351 از گروه : ترس

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام من رستم 24 سال دارم...برادر کوچکترم 22سال دارد...10 سال پیش ساعت 2:30صبح وقتی برادر کوچکترم خواب بود من در حال ضبط یک کاست نوار بودم..من و برادرم در یک اتاق بودیم ..بلندگوی ضبط را نزدیک خودم که کنار برادرم بودم گذاشته بودم...که ناگهان ناخواسته صدای بلندگوی با اخرین ولوم پخش شد ...بمدت 6ثانیه ..برادرم در حالت خواب از جایش پرید و بعد از قطع صدای بلندگو سر جایش افتاد ....واز خواب بیدار نشد...وقتی از خواب بیدار شد من ماجرا را برایش گفتم اما او حتی این قضیه یادش نمیامد... از امان موقع مدتی بعد حدوداا 7ماه بعد ..در هفته یکباردر خواب میترسید و با صدای بلند از خواب بیدار میشد ...پیش دکتر هم نمیرفت....این وضعیت سال به سال بدتر میشد...تا جایی که دوسال پیش برای مدتی کاملا دچار اختلال روانی شد..یعنی هر شب از خواب با فریاد های بسیار وحشتناک بیدار میشد و کاملا افسردگی شدیدی گرفت ...ب لطف خدا بعد از 6 ماه وضعیتش بهتر شد..اما حالا دومرتبه مثل سابق در خواب فریاد میزند بسیار وحشتناکتر از گذشته ...وقتی بیدار است حالش خوب است اما چند روز پیش با هم بحثمان شد و برادرم بهم گفت که زود عصبی میشم کنترلم رو از دست میدم اونقدری که قلبم میخواد منفجر بشه ...و بیش از چندین دفعه در خیابان بیرون از منزل بدون اینکه متوجه چیزی بشم بیهوش میشم و وقتی بهوش میام تنها چیزی که میدونم اینکه روی زمین توی یک کوچه افتاده ام و حالت بیهوشی من زمان کوتاهی دارد حدوداا 1یا2 دقیقه...و در اخر برادرم گریه کرد و بهم گفت که من پیش یک روانشناس بدون اینکه خانواده با خبر بشه رفته ام و روانشناس بهم گفته که همه اتفاق هایی که برات پیش امده دلیلش تنها میتونه یک شوک به مغزت در زمان استراحت باشه...و بعدش برادرم بهم گفت که من مسول همه این رنج و درد و عذابی که میکشه....از اون لحظه تا حالا من کلا اعصابم بهم ریخته..تازه میخواستم ازدواج کنم که همه چیز را بهم زدم..کلی احساس گناه میکنم ..قلبم خیلی بدرد میاد و میسوزه خیلی گریه میکنم ..من برادرم را خیلی دوست دارم ..تنها دعای من بعد نمازم اینه>>خدایا منو زودتر از این دنیا ببر و حال داداشمو خوب کن..هر شب میرم بیرون بین اونایی که ادعاشون میشه عمدا با شمشیر بهشون حمله میکنم که شایید یکی منو از این دنیا مرخصم کنه اما متاسفانه همچین اتفاقی تا حالا نیوفتاده و چند نفر بیگناه را هم بشدت مجروع کردم..کلا دارم دیونه میشم همین الان هم گریه کردم ..خیلی دارم عذاب میکشم اما نه به اندازه برادرم..لطفا کسی میتونه یک راه برای بهبودی وضعیت برادرم پیشنهاد بده..هرکی کمکم کنه من تا روزی که زنده ام برای خودش و نسلش دعای خیر میکنم>>و در ضمن داداشم توی خواب که جیغ میکشه هر بار یا یکی از اعضای خانوادمون رو میبینه که میخواد بهش اسیب بزنه یا یک پیرمرد که شمشیر بدست بسمتش حمله میکنه و میخواد بکشدش>>همین موضوع باعث شده من از دست روانشناسی که به برادرم مشاوره داده بسیار ناراحت بشم..یک روانشناس برای رضای خدا نظر کاملا علمی را بمن پیشنهاد بده ..من منتظر جوابتان هستم ..و من الله توفیق..
بازدید: 3266 از گروه : ترس

سلام..من در مدت دو ماهه که با دختری که یک ساله عاشقش شدم شروع به رابطه کردم..اون در ابتدای رابطه به موضوعی اشاره کرد و گفت که سه سال با پسری در رابطه بوده و عاشق همدیگه بودن..حالا با گذشت دو سال از اون رابطه هنوز مناسبت ها رو به هم تبریک میگفتن..ولی رابطه ای نبوده..امسال بعد اینکه با من شروع با رابطه کرد تصمیم گرفت تولد اون پسره بهش تبریک نگه و برای همیشه فراموشش کنه..همینکارو کرد ولی بعد دو روز پسره باهاش تماسی داشت و دختره شروع به گریه کردن میکنه اما بهش میگه که کسی تو زندگیمه..حالا بعد گذشت دو ماه از رابطه من و اون دختر و با توجه به این که دیگه خیلی کم از خاطرات گذشتش با اون پسره به من میگفت یکدفعه بعد از دیدن خواب اون پسر بهش زنگ میزنه و میگه هنوز دوسش داره و نمیتونه فراموشش کنه...ما با هم در این مدت کوتاه کلی خاطره ساختیم،خودش واسه بار اول خواست دستمو بگیره،خواست ببوسه منو اما حالا با اینکارش من خواستم ازش جدا شم ولی نمیذاره و میگه نیاز به زمان بیشتری داره برای فراموش کردن اون پسره..لطفا راهنمایی کنید.دقیقا باید چیکار کنم؟
بازدید: 3489 از گروه : ترس

سلام دوستان...
امیدوارم که همیشه سرزنده باشین....
یه سوال دارم ممنون میشم اگر پاسخ بدین.....

راستیتش دو سه تا از همکلاسی های من(که با یکیشون قبلا خیلی دوست بودم)منو هی مسخره میکنن
قبلا منو کتک میزدن و الان فقط روی من لقب میذارن و منو مسخره میکنن.
من اصلا دعوا کردن بلد نیستم و از بچگی اینطوری بزرگ شدم.بخاطر همین کتک میخوردم

به نظرتون چیکار کنم؟!
اینم بگم ک....نمیخوام پای مادر و پدر وسط کشیده بشه

و اینکه الان تقریبا همه به من زور میگن و من رو "بی عرضه" میخونن
بازدید: 3526 از گروه : ترس

سوال های تصادفی

یه فیلم خارجی مربوط به حدود۴۰سال پیش دیدم که داستان منجمدکردن دختری بودکه بدلیل بیماری ناشناخته ای که داشت پزشکان قادربه درمان اون نشدن واونومنجمدکردن تازمانی که درمان اون روکشف کردن دختر روازانجادخارج کنند
بازدید: 46 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال

آیا ابوریحان بیرونی در شهر طوس به دنیا امد؟
بازدید: 46 از گروه : هنر و فرهنگ

ابو ریحان بیرونی محل تولدش کجاست
بازدید: 38 از گروه : هنر و فرهنگ

میخوام درباره ابو ریحان بیرونی تحقیق کنم
بازدید: 70 از گروه : هنر و فرهنگ

ابو ریحان بیرونی در چه علوم و فنونی مهارت داشت
بازدید: 50 از گروه : هنر و فرهنگ

پربازدید ترین ها

سلام دوستان

پیشنهادتون برای بهترین کلمات بازی پانتومیم چیه؟ چه کلماتی خنده دار و سخت و جالب بوده؟
بازدید: 710514 از گروه : بازی

آیا کسی که قرص بوپرنورفین مصرف میکند اعتیاد دارد؟ و آیا مصرف آن برای بیماری قلبی است ؟
بازدید: 298224 از گروه : سایر سوال و جواب های اجتماعی

سلام دوستان

آیا راهی وجود داره که بفهمیم سیم کارت طرف مقابل روشنه یا نه؟ بدون اینکه تماس بگیرم یا اس بدیم دلیور بشه ! یجوری که طرف نفهمه !

اگه راهی وجود داره یا حداقل امکان شناسایی کمتره لطف کنین بگید

ممنون
بازدید: 191499 از گروه : ترفند های موبایل

چطور میشه از روی تلفن منزل و یا آدرس؛ کد پستی 10 رقمی را پیدا کرد؟
بازدید: 181878 از گروه : جالب

فلشمو یه بار زدم به لپ تاپ؛ می شناستش اما بازش نمی کنه و میگه باید فرمتش کنی اول؛ و این پیغام رو نشون می ده چی کار می تونم بکنم؟ You need to format the disk in drive G: before you can use it چه می شه کرد؟
بازدید: 181845 از گروه : مشکلات سخت افزار
تبلیغات در سوال و جواب
جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:
بخشی از متن سوال:

سردرگمی

1
0
36
Kiyanoosh
سوالات دیگر این کاربر

سلام..من در مدت دو ماهه که با دختری که یک ساله عاشقش شدم شروع به رابطه کردم..اون در ابتدای رابطه به موضوعی اشاره کرد و گفت که سه سال با پسری در رابطه بوده و عاشق همدیگه بودن..حالا با گذشت دو سال از اون رابطه هنوز مناسبت ها رو به هم تبریک میگفتن..ولی رابطه ای نبوده..امسال بعد اینکه با من شروع با رابطه کرد تصمیم گرفت تولد اون پسره بهش تبریک نگه و برای همیشه فراموشش کنه..همینکارو کرد ولی بعد دو روز پسره باهاش تماسی داشت و دختره شروع به گریه کردن میکنه اما بهش میگه که کسی تو زندگیمه..حالا بعد گذشت دو ماه از رابطه من و اون دختر و با توجه به این که دیگه خیلی کم از خاطرات گذشتش با اون پسره به من میگفت یکدفعه بعد از دیدن خواب اون پسر بهش زنگ میزنه و میگه هنوز دوسش داره و نمیتونه فراموشش کنه...ما با هم در این مدت کوتاه کلی خاطره ساختیم،خودش واسه بار اول خواست دستمو بگیره،خواست ببوسه منو اما حالا با اینکارش من خواستم ازش جدا شم ولی نمیذاره و میگه نیاز به زمان بیشتری داره برای فراموش کردن اون پسره..لطفا راهنمایی کنید.دقیقا باید چیکار کنم؟


1
نفر دنبال کننده
0
امتیاز
16 تیر ماه 1395 ساعت: 15:51
ترس
تعداد بازدید: 3488
شماره: 3881
جواب های موجود برای این سوال:
ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

3

جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین

جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین

جواب ها رو اول نشون بده

3 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت

چینش بر اساس امتیاز

0
8
0
behrouz
اگر بخواد از اون شخص ببره، این کار به صورت یک تصمیم جدی و ناگهانی انجام میشه و ایشون خودش هم نمی دونه که باید برای بریدن مصمم و جدی و یکباره عمل کنه و تمام راههای ارتباطی رو ببنده. شما براش شرط بذار. اگر اینقدر براش ارزشمند بودی که به طور کلی بیخیال رابطه قبلیش بشه ادامه بده وگرنه بیخیالش شو. این چیزها با گذشت زمان درست نمی شه و هر زمان ممکنه دوباره فیلش یاد هندستون کنه
0
امتیاز
0
امتیاز
7 مرداد ماه 1398 ساعت: 19:07
شماره: 12651

0
11
30
nadi61
دوست عزیز راهی که شما داری میری پایانش معلومه...
شیطان بر شما چیره شده...اگه دوست داری ادامه بده منم نمیخوام نصیحت کنم چون خودم ر آدم خوبی نمیدونم ولی اینقدر که حس انسانیتم میگه باید به همنوعم حقیقتی ر که درک میکنم بگم...
منتظر باش که در اینده کسی عاشق ناموست یا دخترت بشه
دنیا حسابش دست خداست و کامپیوترهای خدا خیلی دقیق هستند ...نه ویروسی میشن نه هنگ میکنن نه....

حواس ما پرت میشه ولی حواس خدا اصلا...
تو و من هر کاری بکنیم باید منتظر عکس العملش باشیم البته این عکس العمل همیشه فوری نیست...
برای هر دوتون ارزوی خوشبختی دارم و امیدوارم از راه درست به هم برسید البته اگه به خیر و صلاحتونه
0
امتیاز
0
امتیاز
3 شهریور ماه 1395 ساعت: 07:37
شماره: 9718

1
6
45
bigbrain
بهش مهلت بده و مطمئن باش که بهت دروغ نمیگه
0
امتیاز
0
امتیاز
20 تیر ماه 1395 ساعت: 20:50
شماره: 9559


جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان
کسب امتیاز با پاسخ گویی به سوالات ویژه

25000 امتیاز هدیه بهترین جواب
لطفا یک شعر درباره همدلی کردن دوستان با هم، مردم ایران، مسلمانان و افراد خانواده در قالب مثنوی و آهنگین باشد برای آهنگسازی مناسب باشد بیت های شعر کوتاه و با مفهوم باشد از طرف من به دانش آموزان بنویس
بازدید: 106 از گروه : هنر و فرهنگ

15000 امتیاز هدیه بهترین جواب
سلام من یک سایت با سی شارپ طراحی کردم ولی وقتی میخام تو مروگر ببینمش از سمت ویژوال استودیو ارور میاد کسی میتونه کمکم کنه؟
بازدید: 189 از گروه : برنامه نویسی

22500 امتیاز هدیه بهترین جواب
چیکار کنم که زمان زودتر برایم بگذره
بازدید: 267 از گروه : سرگرمی

20000 امتیاز هدیه بهترین جواب
میخوام فردا یک روز خوب داشته باشم چی کار کنم
بازدید: 257 از گروه : سوالات گوناگون

50000 امتیاز هدیه بهترین جواب
سلام ایا بازی همستر واقعیه ؟تا حالا برداشت داشتین ازش ؟میشه تجربیاتتون بگین ؟
بازدید: 279 از گروه : برنامه نویسی

20000 امتیاز هدیه بهترین جواب
بچه به نظرتون بهترین لپتاپ گمینگ چیه؟
بازدید: 308 از گروه : کامپیوتر
شاش چیست
بازدید: 299

چگونه زنبورهای عسل عسل می‌سازند؟
بازدید: 299

فیلمی هست که دختره با یک لباس آبی بزرگ وارد مراسم یا همون جشن وارد میشه وقتی که پسره میبینه که لباس دختره داره دختره رو اذیت میکنه بهش کمک میکنه تا لباسش رو درست کنه
بازدید: 299

اسم فیلم ی دختر ایرانی که حامله شده بود البته در فیلم خارحی بازی کرده
بازدید: 299

فیلم سینمایی که پدر و پسر در جنگل زندگی می کنند و پدر برای تهیه ی وسایل مورد نیاز به شهر میرود و پسر در ساحل یک تخم پیدا میکنه که در اخر میفهمه که اون تخم اژدها است
بازدید: 299

اسم یه کارتون که موضوعش دوتا دزد بودت که فرار می‌کنند و به پشت یک آبشار میرن و پشت این آبشار یک شهری هست که طلا و.. زیاد توش هیت
بازدید: 299

سریال پسر بچه ای که با مادرش و سرباز پدرش در مزرعه زندگی میکنن .تولید دهه 90 میلادی
بازدید: 299

اسم فیلمی رو میخام که در مورد خانواده ای است که به یک خانه ی جدید میروند و پسری دارند که از در و دیوار آن خانه صدا هایی میشنود و از یک آسانسور کوچک چوبی بالا میرود و به یک طبقه مخفی میرسد همان موقع با یک موجود کوچک که عاشق عسل است آشنا میشود و کتابی پیدا میکند و دَر آن کتاب را باز میکند اما به محض باز کردن در کتاب موجودات بد آزاد می‌شوند
بازدید: 299

مشکل در درس خواندن و یادگیری
بازدید: 299

شب امتحان چجوری درس بخونم
بازدید: 299

فیلم سینمایی وسترنی که liam neeson داخلش بازی کرده و درمود که مرد فرمانده جنگ بوده که بازنشسته شده و دشمن بعد از جنگ میاد و خونشو آتیش میزنه و اون به دنبال فرماندهی که خونشو آتیش میزنه میره تا اون رو به کمک چند نفر که استخدام کرده بود بکشه
بازدید: 299

چگونه می‌توانم در مدرسه با همکلاس‌هایم روابط بهتری برقرار کنم؟
بازدید: 299

چند تا مبالغه به من بگو
بازدید: 299

ججوری خود را ارزیابی کنم ؟
بازدید: 299

فیلم کره ای بود داخل یه مدرسه چند تا زن خراب بودن خودشونو جای دانش اموزا جا زدن
بازدید: 299



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.