سلام
من 22 سالمه و دانشجو هستم...
چند وقت پیش با یک دختر شهرستانی توی لاین آشنا شدم که میگه خیلی دوستم دارم.واقعا هم دوسم داره و میمیره برام.منم دوستش دارم چون دختر خوبیه.خیلی با هم صمیمی هستیم ولی بهش گفتم هنوز قصد ازدواج ندارم.ن با اون ن با کس دیگه.چند هفته از رابطمون (ک فقط چت و اس ام اس و تلفن)بود میگذشت ک یک دختر دیگ از شهر خودم بهم پیام داد.ایشونم ب شدت عاشق من شده بودن و حتی با اصرارهای زیادی ک کردن مجبور شدم ب صورت حضوری هم همدیگر رو ببینیم ک از اون موقع ب بعد عشقشون بیشتر هم شد.من علاقه ای ب بودن با این دختر همشهری ندارم ولی میدونم از جدا شدنمونم حسابی آسیب میبینه.من البته قضیه دختر شهرستانی رو هم بهش گفتم و گفتم ازدواج ما اصلا ممکن نیس اما باز ب دلیل علاقه زیاد ایشون همه این مسایل رو قبول کردن و فقط میخوان با من باشن.
من میخوام بدونم راهی هست ک دختر همشهری کمترین ضریه و آسیب رو ببینه و ما از هم جدا بشیم؟
دوستان لطفا نظرات خودتونو سریع بگین تا بتونم تصمیم مناسب رو بگیرم
متشکرم ازتون

سلام.
ممنونم از اینکه اومدین و میخواین کمکم کنین.مشکل خیلی بزرگی دارم.همه چی رو میگم و ازتون میخوام کمکم کنین.

من 5 روز دیگه میشم 19 سال.از سالی که کنکور داشتم یعنی وقتی که 17 سالم بود با گوشیم میرفتم تو چت.گوشی من از اون گوشی ها نبود که نیمباز و یاهو و.. روش نصب بشه.فقط نرم افزار خاص خودش رو داشت که محدود بود.خلاصه من باهاش شبا میرفتم چت و با دخترا حرف میزدم.همش دنبال یه همشهری بودم که آخرم پیدا نکردم.یه روز یه دختری رو پیدا کردم که تو شهر بغلی ما بود.من باهاش دوست شدم.کم کم با هم خوب شدیم.ان از اخلاق من خوشش اومد و طوری شد که بیشتر از نصف روز چت بودیم.رابطه هامون تا یک سال طول کشید .من کلاس های کنکوری خودم رو ول میکردم و میرفتم دیدنش.شد تا 8-9 ماه پیش.کم کم نسبت بهش سرد شدم.اون خیلی عاشقم شد.به مامانش گفت.من انگار نمیدونم دوسش دارم یا.همش بهم میگه تو که تکلیفت با خودت معلوم نیست چرا برام خاطره ساختی.الان حدود 2 سال شده.2-3 بار خواستم ازش جدا بشم ولی دلم به حال گریه کردناش سوخت.گفتم تقصیر منه.نباید زندگیشو خراب میکردم.الان گیر افتادم.

خیلی وقته نمیدونم دوسش دارم یا نه.انگار الکی باهاشم.ولی تو دلم میگم دختر خوبی مثل اون هیچوقت پیدا نمیشه.خیلی نجیب و خوب هست.وقتی ناراحت میشه منم ناراحت میشم.دوست ندارم گریه کنه.قبل ها وقتی گریه میکرد منم گریم میگرفت و با هم گریه میکردیم.ولی الان نمیتونم اونطوری باشم.اون خیلی من رو دوست داره ولی من نمیدونم دوسش دارم یا نه!.میخوام راهنماییم کنین که چطور بفهمم من واقعا میتونم باهاش زندگی کنم یا نه.من دوسش دارم یا نه؟

از نظر اخلاق هم هیچ مشکلی با هم نداریم.

دوست دارم با دختر های دیگه هم دوست بشم ولی با اونا فقط رابطه داشته باشم ولی فقط با این ازدواج کنم.

چند وقتی شده بود که اون از دستم ناراحت میشد به خاطر اینکه میگفت تو اصلا ازم خبر نمیگری.بهم محبت نمیکنی.منم دخترم.نیاز به عاطفه دارم.منم هر کاری میکردم اون انگار فکر میکرد محبت نمیکنم.ولی من همه سعی خودمو برای بهتر حرف زدن باهاش میکردم ولی باز شبا زنگ میزد و گریه میکرد.
شبا همش خوابم میبره.میگه روز که خبر نمیگیری ، شب ها هم که خواب داری ، پس کی وقت منو داری!

خواهش میکنم بهم بگین من چم شده.گیر افتادم بخدا.اون عاشقمه.نمیتونه بدون من زندگی کنه.ولی من هنوز نمیدونم دوسش دارم یا نه.کمکم کنین تورو خدا!!!

جدیدترین سوالات





جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

یه دوست داشتم قبلا فقط و فقط انرژی منفی بود و داشت

یه دوست داشتم قبلا فقط و فقط انرژی منفی بود و داشت! حالا من میگم شاید بدبین بودم! ولی چند ویژگی میگم ازش شما بگید حسود و انرژی منفی بوده؟ تمام چیزایی که بقیه پشت سرم ازم بد میگفتن بهم میگفت و بعضی مواقع توجه کردم که حتی دروغم میگفت یا پیاز داغشو زیاد میکرد. بیشتر انتقاد هاشم منفی بود که تو احمقی یا یکی رو مثال میزد که مثل من بود و ازش بد میگفت! با اینکه میدونستم اون ادم اصلا وجود نداره. ولی جلوی دیگران معمولا پزم رو میداد جلوی کسایی که نمیشناختیم خوب و باهاشون زیاد خوب نبود ولی با کسایی که خوب بود منو جلوشون خراب میکرد. وقتی کسی ازم یه تعریف میکرد شروع به انکار میکرد و یا هیچ حرفی نمیزد. همیشه به من گفت تو به من حسودی میکنی یا نمیدونم تو دروغ زیاد میگی تمام صفاتشو به من میچسبوند ولی یادمه با اون که میگشتم دروغ خیلی بیشتر میگفتم. بدترین سالهای عمرم با اون گذشت



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

1


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

1 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



20573
9835
68263

Guest

حتما و حتما تو خیلی بهتر از دوستت بودی یا شرایطت یا قیافه یا هر چی . یا اینکه بهتر نبودی ولی تو ذهن دوستت خیلی بهتر از خودش تو رو میدونسته . و قطعا بهت حسادت شدید داشته که بهتری و قلبا دوست نداشته بیشتر فکر این بوده ضربه بزنه بهت.
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


17500 امتیاز هدیه بهترین جواب



سلام.من یه مدت هست دنبال یه بازی میگشتم ک نامش رو یادم نیست و قبلا داشتمش.تو گوگل با نام بازی استراتژیک و موارد دیگر حول همین گزینه رو دنبال کردم ولی هیچ عکس یا نامی ازش ندیدم.میخواستم این نظر رو بزارم که اگه میشه کسی ببینه و کمک کنه.توضیحات بازی:بازی در سبک استراتژیک و در نوع ساخت قلعه مثل استرانگ هولد یا ایج اف امپایر بود .منابع بازی طلا و چوب بودن ولی غذا نداشت.شما در بازی قادر به انتخاب یکی از سه نوع قلعه مغول یا اروپایی یا پارس(شاید هم روسی.درست نفهمیدم کدومش بود).در بازی نیرو ها دارای محدودیت ساخت بودن(افزایش محدودیت با گرفتن قبایل انجام میشد).البته نیروها در بازی با کشتن هر نیروی حریف ارتقا میفاتند (ستاره ای بالایشان ظاهر میشد)و قویتر میشدند همچنین جانشان نیز افزایش میافت(حداکثر ستاره ای ک میگرفتن 6تا بود).هر نوع قبیله دارای چهار فرمانده بود.اگ کسی این بازی رو میشناسه بهم ایمیل بده.ممنون میشم.ایمیل: از مدیر وب نیز تشکر میکنم ک گذاشت این نظر رو بزارم.

















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.