سوالات با برچسب 🦁🦁🦁


247

سوال


213

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
تمامی پژوهشگران/محققان/مشاوران ارشد روماتیسم که در اینستاگرام فعالیت دارند قلابی و کلاهبردار هستند. من سال گذشته یکی از قربانیان این مدعیان بودم که کلی با اعتماد به نفس میگفت داروی گیاهی کامل جایگزین داروی شیمیایی کنم و اتفاقا میدونست ازمایش RF چیه، اسم دارو ها را بلد بود؛ چند تا مطلب از گوگل ترجمه و حفظ کرده بود قدرت بیان بالا داشت. به حقه های روانشناسی کاملا مسلط بود. قبل از اینکه پول واریز کنم به شدت با ادب و خوش برخورد بود. یک ماه طول کشید که دارو ها را نفرستاد و من هم اعتراض کردم فحاشی کرد و من شکایت کردم. بعد از اینکه در دادگاه رو به رو شدیم این اقا که ادعا میکرد به طب سنتی تسلط داره و به خودش عنوان دکتر داده بود معلوم شد لیسانس کشاورزی داره. حالا خبر رسیده که نه تنها وزارت بهداشت با این ها برخورد جدی نداشته بلکه پلیس فتا هم این پیج ها را نبسته. سال ۱۴۰۲ حدود دو هزار نفر شاکی بودیم. من به خاطر اسیب جدی که مشاوره های این دکتر قلابی بهم وارد کرد شکایت کردم و گفتند بدون مشورت با پزشک نباید از کسی مشاوره دارویی میگرفتم. به شدت با این بیسواد های فیک مشکل دارم و این عنوان زدم که هشدار بدم حماقت ما را نکنید من زانوی چپم دچار ساییدگی شدید شد چون حرکت های ورزشی که به من توصیه کرد اشتباه بود و فقط ده میلیون هزینه کلاس ها و مربی گری و مشاوره شد.

سوال و جواب ها با برچسب 🦁🦁🦁


تاگ "اهل خنده" برای سوالات و مباحث مربوط به شوخی، کمدی، و سرگرمی استفاده می‌شود. این تاگ مهمی است زیرا به کاربران این امکان را می‌دهد تا در محیطی مناسب بحث‌ها و سوالات خنده‌دار و سرگرم‌کننده را مطرح کنند. موضوعات زیر این تاگ می‌تواند شامل انواع شوخی‌ها، آنچه که خنده را به لبان آورده یا درک جالبی دارد، و همچنین دیدن زوایای مختلف و خنده‌دار زندگی و مردم باشد. این تاگ مناسب برای سوالاتی است که مرتبط با سرگرمی، کمدی، و خنده باشند و برای کاربران محیطی خوشحال و سرزنده را فراهم می‌کند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره 🦁🦁🦁 سوال بپرس!


فیلم آسیایی شرقی داستان از اونجایی شروع میشه که یک مادر یا خالهی به خاطر اینکه شرایط بزرگ کردن یه پسر بچه رو نداشته همزمان با داداشش این پسر بچه رو میبره میده به مادر بزرگش که توی روستا بالا یک رود زندگی میکنه. مادر بزرگه خیلی فقیر بوده ولی مادره چالهی نداشته یا خالهه حالا. بعد این بچه رو میسپاره. پسر بچه هم اصلا نمیتونه کنار بیاد به زندگی اونجا و خیلی سختشه ولی مادر بزرگ کم کم با اخلاق تند و تخصش اونو غانه میکنه. پسر بچه رویای اینو داره که دونده بشه و دویدن رو شروع میکنه ولی مادر بزرگ میگه ما پول نداریم نمیخواد دونده بشی. اونم میگه من پابرهنه میدوهم. پابرهنه تمرین میکنه در حالی که همه دوستاش کفش داشتن. بعدم که موفق میشه و مسابقات سطح استانی دست بیدا میکنه مادر بزرگ میره نصف شب براش کفش میختار بخره که نصف شب در مقازه کفش رویشی رو میزنه و با همه این پولی که داشته برای این پسر کفش دوندهی میخره. پسر هم در نهایت شرکت میکنه توی مسابقه و میبره و یک دوندهی معروف میشه. و جزئیات دیگه همینه که یه دیالوگ داره میگه که ما با اصالت فقیریم. من فقیرم. مادرم فقیر بوده. مادر مادرم فقیر بوده. پس ما بلدیم با فقر زندگی خوشحالی داشته باشیم. به علاوه یه سحنه هی هستش که اینا از رود پایین خونهشون یه کفش چوبی میگیرن. مادر بزرگ میگه که این کفش رو نگه دار. کسی که یه لنگی کفش رو گم کرده خطمان لنگی دیگهش هم میندازه به رود. و واقعا هم اونی که کفش هم پیدا میکنن. و اینه انقدر فقیر بودن که یه دونه آهنروبا به نخ میبستن توی خیابون راه میرفتن تا تکیای فلس جمع بشه. با این حجم از جزئیاتی که من و خانوادم یادمونه بعید میدونم که توهم باشه.



چند سوال تصادفی




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.