سوال و جواب ها با برچسب پسر کارخونه دار


"پسر کارخونه دار" یک اصطلاح در فارسی است که به معنای فردی از طبقه کارگر به شدت خسته‌کننده و فشار آورده، عمدتاً به دلیل شرایط مالی یا اجتماعی نامساعد، مشغول به کار سنگین و غیرقابل انجام در یک کارخانه یا کارگاه است. این اصطلاح به صورت شناخته شده‌ای در جامعه به کار می‌رود تا وضعیت کم‌بازده و دشوار افرادی که در شرایط ناسازگاری کار می‌کنند، را توصیف کند. در این پلتفرم، این تگ می‌تواند موضوع گفتگوهایی درباره توانمندسازی افراد در شرایط اجتماعی معیشتی دشوار و یا مشکلات کاری و راهکارهای ممکن برای حل آنها، را به بحث بگذارد.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره پسر کارخونه دار سوال بپرس!


یه سریال کره‌ای که یه دختر روستایی که پدرش فوت شده و اومده توی شهر بزرگ توی یه شرکت کار میکنه، یه دوست پسر داره که فقط برای پول دختره باهاش ارتباط داره یه روز دختر کل پسندازش رُ ۲ تا بلیت کشتی میگیره تا با دوست پسرش برن مسافرت بعد داخل کشتی پسره دختر ول میکنه و میده با یکی دیگه، در همین حین تصادفا چمدان دختر با یه پسر دیگه که کارخونه دار و تولید صابون میکنن جا به جا میشه، این پسر با دوست دوران بچگیش قرار داشته توی کشته و میخواسته ازش خواستگاری کنه و دختر چون بالرین بوده و یهو یه اجرا توی پاریس براش پیش میاد و با پسر کارخونه دار نمیاد بره مسافرت. بعد طی اتفاقاتی تا این دو نفر متوجه میشن چمدونشون جا به جا شده و پسش میگیرن و... شب میشه و مراسمی که پسر قرار بود برای دختر بالرین انجام بده و خواستگاری کنه شروع میشه و این پسر یادش رفته این مراسم کنسل کنه برای همین از این دختر میخواد نقش باری کنه براش خلاصه که این ها ازدواج میکنن اون شب سوری. خیلی بعد تر دختر متوجه میشه از اون شب حامله هست و برای زمان بارداریش میاد خونه پسره. اون اوایل پسر شدیدا پایبند عشقش به دختر بالرین هست ولی به مرور زمان عاشق اون دختر میشه و...

یه سریال کره‌ای که یه دختر روستایی که پدرش فوت شده و اومده توی شهر بزرگ توی یه شرکت کار میکنه، یه دوست پسر داره که فقط برای پول دختره باهاش ارتباط داره یه روز دختر کل پسندازش رُ ۲ تا بلیت کشتی میگیره تا با دوست پسرش برن مسافرت بعد داخل کشتی پسره دختر ول میکنه و میده با یکی دیگه، در همین حین تصادفا چمدان دختر با یه پسر دیگه که کارخونه دار و تولید صابون میکنن جا به جا میشه، این پسر با دوست دوران بچگیش قرار داشته توی کشته و میخواسته ازش خواستگاری کنه و دختر چون بالرین بوده و یهو یه اجرا توی پاریس براش پیش میاد و با پسر کارخونه دار نمیاد بره مسافرت. بعد طی اتفاقاتی تا این دو نفر متوجه میشن چمدونشون جا به جا شده و پسش میگیرن و... شب میشه و مراسمی که پسر قرار بود برای دختر بالرین انجام بده و خواستگاری کنه شروع میشه و این پسر یادش رفته این مراسم کنسل کنه برای همین از این دختر میخواد نقش باری کنه براش خلاصه که این ها ازدواج میکنن اون شب سوری. خیلی بعد تر دختر متوجه میشه از اون شب حامله هست و برای زمان بارداریش میاد خونه پسره. اون اوایل پسر شدیدا پایبند عشقش به دختر بالرین هست ولی به مرور زمان عاشق اون دختر میشه و...
یه سریال کره‌ای که یه دختر روستایی که پدرش فوت شده و اومده توی شهر بزرگ توی یه شرکت کار میکنه، یه دوست پسر داره که فقط برای پول دختره باهاش ارتباط داره یه روز دختر کل پسندازش رُ ۲ تا بلیت کشتی میگیره تا با دوست پسرش برن مسافرت بعد داخل کشتی پسره دختر ول میکنه و میده با یکی دیگه، در همین حین تصادفا چمدان دختر با یه پسر دیگه که کارخونه دار و تولید صابون میکنن جا به جا میشه، این پسر با دوست دوران بچگیش قرار داشته توی کشته و میخواسته ازش خواستگاری کنه و دختر چون بالرین بوده و یهو یه اجرا توی پاریس براش پیش میاد و با پسر کارخونه دار نمیاد بره مسافرت. بعد طی اتفاقاتی تا این دو نفر متوجه میشن چمدونشون جا به جا شده و پسش میگیرن و... شب میشه و مراسمی که پسر قرار بود برای دختر بالرین انجام بده و خواستگاری کنه شروع میشه و این پسر یادش رفته این مراسم کنسل کنه برای همین از این دختر میخواد نقش باری کنه براش خلاصه که این ها ازدواج میکنن اون شب سوری. خیلی بعد تر دختر متوجه میشه از اون شب حامله هست و برای زمان بارداریش میاد خونه پسره. اون اوایل پسر شدیدا پایبند عشقش به دختر بالرین هست ولی به مرور زمان عاشق اون دختر میشه و...
یه سریال کره‌ای که یه دختر روستایی که پدرش فوت شده و اومده توی شهر بزرگ توی یه شرکت کار میکنه، یه دوست پسر داره که فقط برای پول دختره باهاش ارتباط داره یه روز دختر کل پسندازش رُ ۲ تا بلیت کشتی میگیره تا با دوست پسرش برن مسافرت بعد داخل کشتی پسره دختر ول میکنه و میده با یکی دیگه، در همین حین تصادفا چمدان دختر با یه پسر دیگه که کارخونه دار و تولید صابون میکنن جا به جا میشه، این پسر با دوست دوران بچگیش قرار داشته توی کشته و میخواسته ازش خواستگاری کنه و دختر چون بالرین بوده و یهو یه اجرا توی پاریس براش پیش میاد و با پسر کارخونه دار نمیاد بره مسافرت. بعد طی اتفاقاتی تا این دو نفر متوجه میشن چمدونشون جا به جا شده و پسش میگیرن و... شب میشه و مراسمی که پسر قرار بود برای دختر بالرین انجام بده و خواستگاری کنه شروع میشه و این پسر یادش رفته این مراسم کنسل کنه برای همین از این دختر میخواد نقش باری کنه براش خلاصه که این ها ازدواج میکنن اون شب سوری. خیلی بعد تر دختر متوجه میشه از اون شب حامله هست و برای زمان بارداریش میاد خونه پسره. اون اوایل پسر شدیدا پایبند عشقش به دختر بالرین هست ولی به مرور زمان عاشق اون دختر میشه و...


چند سوال تصادفی

سلام.۲۵ سال سن دارم و فرزند دوم و دختر اول خانواده هستم.کارشناسی ارشدمو تموم کردم. پسر عموم وقتی ۲۰ سالم بود به خاستگاری من اومد و چون من اصلا ازش خوشم نمیومد بهش جواب رد دادم.اون حتا مدرک سیکل هم نگرفته و ۲۹ سال داره.بخاطر جواب رد من همه خانواده ناراحت شدن و بابام با من قهر کرد.دو سال بعد دوباره اومدن خاستگاری و من از ترس بهش جواب مثبت دادم ب امید اینکه بتونم دوسش داشته باشم ولی دوسش نداشتم اصلا نمیخاستم باهاش حرف بزنم تا کم کم یکم وضع بهتر شد.اون میرخه خارج از کشور کار میکنه زیاد نمیدیدمش و اینجوری راحت تر بودم در ظول ۱ سال نامزدی فقط ۱ بار اومد و دیدمش میخاشت بره هی سفارش میکرد ارایش نکن و …من اگه کلاس یا سرگرمی میخاستم برم اجازه نمیداد. تا اینکه من کنکور دادم و ارشد قبول شدم گفت من دوست ندارم بخونی منم هر کار کردک راضی نشد تا اینکه من ب حرفش گوش ندادم و رفتم دانشگاه(عقد نکرده بئدیم) رابطمون قطع شد من چون ظاهر خوبی دارم خاستکارای زیادی داشتم ولی به همشون جواب رد دادم. بعد از ۱ سال و نیم باز اومدن خاستگاری و من هرچی گفتم نمیخام بابام راضی نشد بابام حتا باهام حرف نمیزد تا اینکه من بدون فکر باز قبول کردم و سریع از ترس عقدم کردن.ما عقد کردیم ولی بازم علاقه ای بین ما نیس یعنی من دوسش ندارم. الان ۱ ساله ک عقد کردیم اون بازم اینجا نیس و چند وقت یبار میاد اینحا.اون منو دوس داشت ولی من نمیخامش. از اخلاقش خوشم نمیاد تیپ و قیافشو دوس ندارم حتا خوشم نمیاد عکسشو نشون دوستام بدم.من هیچ حرفی ندارم که با اون بزنم درکم نمیکنه انگار با ی پیرمرد 60 ساله هستم تا شوهرو نمیتونم هیچکدوم حرفامو بهش بزنم .هر از گاهی با پسرای همکلاسیم حرف میزدم در مورد خیلی چیزا بحث میکنیم ولی با شوهرم این حرفارو نمیزنم.چون اون خیلی غیرتیه خیلی قدیمی فکر میکنه نمتونم باهاش بحث کنم.الانم من میتونم با شرط معدل برم دکتری بخونم استادم همش تشویقم میکنه ک دکترا بخونم یا برم خارج از کشور ولی اون همش مسخرم میکنه مدرکمو مسخره میکنه و میگه من نمیخام من نمیخام درس بخونی نمیخام کار کنی هر چی بهش میگم قبول نمیکنه.میگه میخام زندگی کنیم از نظر اون زندگی کردن یعنی بشینی تو خونه و خونه داری و بچه داری کنی.من نمتونم اینجوری زندگی کنم من نمتونم تو خونه بشینم من جز دانشجوهای خوب بودم نمتونم مث بقیه زنا تو خونه بشینم و از زندگیم راضی باشم من توقعاتم بالاتره.هر وقت عصبانی میشه داد میزنه به من میگه ت هیچی نمیفهمی.ب من گیر میده ارایش نکن بیرون نرو.باشگاه نمیذاره من برم تا این حد.میگه چون شوهرتم باید حرفامو گوش کنی منم گفتم همه چی باید دوطرفه باشه ن اینکه فقط من حرفاتو گوش کنم.البته اخلاقای خوب هم داره ولی من دوسش ندارم و خیلی هم حساسم و زود ناراحت میشم.به نظر شما چکار کنم؟ خودمم خسته شئم .چند ساله دارم زجر میکشم و فقط گریه میکنم دوس دارم بمیرم تا از این وضعیت راحت شم.همیشه هم میگه چن ساله منو علاف خودت کردی ولی من نکردم.همش تقصیر خانواده ها بوده.کمکم کنید



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.