سلام من دختری 27 ساله هستم که 9 ماهه با پسری 31 ساله عقد کردیم، از اوایل آشنایی گفت من کالا واسه جهزیه نمی خرم منم گفتم خانوادم میگن 2 یا 3 کالا باید پسر بخره حالا گفت اشکال نداره بعدا درستش می کنیم، از ماه اول حقوقامو میگرفت و 100 هزار تومن واسم میذاشت که کمتر پول خرج کنم، گفت باید جمع کنیم لازم میشه چند ماه بعد خونه خریدیم چون وام مسکن داشتیم 3 دانگ 3 دانگ به ناممون شد، منم هر چند وقتی میگم 2تا کالا رو تو باید بخری همش باهام دعوا میکنه که اصلا پولتو به من نده منتم رو من نزار، این دفعه هم وام ازدواجمو میخواد بگیره بازم گفتم اگه واممو نمیگرفتی خودم بقیه جهازمو میخریدم نیازی هم نبود تو بخری بادجور قاطی کردو باهام دعوا افتاد گفت تو آرامشو ازم میگیری طلاقت میدم ی زن دیگه میگیرم، توهم برو تو اون خونه زندگی کن، گفتم این چه حرفیه میزنی گفت دیدی رو اعصاب آدم راه میرن چه حسی داره حالا هم باهام قهره دو روزه زنگ نمیزنه و جوای زنگمو نمیده، تو این 9 ماه هم همش سر هر چیزی دعوا میافته باهامو داد میزنه کلا عصبیه، کارش زیاده تا هر چی میگم عصبی میشه، پدرم نداره باید شبا پیش مادرش بره که تنها نباشه، از این موضوع هم بدم میاد بیشتر از من به مادرش بها میده، نمیدونم با این شوهر چه کنم؟مشکل از منه یا اون نمیدونم، خودمم حساسم زود ناراحت میشم و چهرم عوض میشه نمیتونم خودمو کنترل کنم، مثلا منو پیش خانوادش مسخره میکنه من ناراحت میشم تا شب بهش غر میزنم آخرم اون سرم داد میزنه دعوا میشه..کمکم کنید.

با سلام
4 سال پیش با دختر عموم که 3 سال از خودم کوچکتره ازدواج کردم . خانواده جفتمون اراک هستن . من بخاطر کار 8 سال پیش به اصفهان امدم .بعد ازدواج خانمم هم یه کار در اصفهان پیدا کرد. از فردای روز ازدواج اختلاف های ما باهم شروع شد و خانم بنده از هرچیزی شکایت میکرد.از وضعیت مادی .از کارش .از بیخیالی من.از بی توجهی من.مشکلات وقتی به اراک میرفتیم بیشتر میشد .چیزی که من حس میکردم این بود که کاملا قصد قطع رابطه با خانواده من رو داره.چون هر وقت بحث خانواده من میشد یا مهمونمون میکردن یا مهمون میشدن خانم شدیدا به هم میریخت و هر وقت دلیل رو ازش میپرسیدم یه بهونه هایی که چندان منطقی نبود یا برای من اثبات شده نبود.مثلا اینکه به من میگفت که مادر بنده بحث جهیزیه دختر فلانی و مطرح کرده،پس قصد کوچک کردن من رو داره یا اینکه خواهر بنده به ایشون گفته خوش به حال کسایی که خارج خونه کار دارن دیگه کار خونه نمیکنن.با توجه به اینکه من ایشون رو از خانوادش جدا کردم و فاصله نسبتا زیادی که بوجود امده همیشه تو بحثامون من کوتاه اومدم به خاطر دلسوزی یا عذاب وجدان...ولی خیلی وقتها حرف طلاق رو پیش میکشه .خیلی ناراضیه پرتوقع و شاکی .همه بدیهای من رو(که البته من هیچوقت متقاعد نشدم که بدی کردم) با جزییات کامل از روز اول رو برام بازگو میکنه . ناراحتیش از من به خاطر اینه که چرا من روبروی خانوادم به خاطر گناهشون(شایدم گناه ناکردشون) نمی ایستم. البته من یه جاهایی تقصیر کارهستم که برمیگرده به خصوصیت های اخلاقی من ،کم حرفی،درون گرایی،شهودی ،منطقی همه خصیصه های هستند که از نظر خام بنده عیب هستند.اینکه آدمی هستم که در زمان حال زندگی میکنم ایشون رو خیلی عذاب میده . من در حال حاضر 32 سالمه فرزند وسط و ایشون فرزند اخر هستن
جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

ازدواج

خانواده ام با ازدواجم مخالفن صرف متفاوت بودن استان و نفرمون چه راهی برای کسب رضایت آن ها پیشنهاد می کنید



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

4


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

4 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



30194
10030
92260

Guest

سلام

به خودتان فرصت تفکر بدون احساس بدهید. شاید حق با خانواده شما باشد. توجه داشته باشید در حال حاضر احساس بر شما حاکم است. زود تصمیم نگیرید. مطمئن باشید خانواده نزدیکترین و دلسوزترین افراد بعد از خداوند متعال هستند. بنابراین سعی کنید با مدارا و ایجاد فرصت برای خودتان بر شرایط مسلط شوید.
0
امتیاز


3
37
299

buffon

هم کف بودن در ازدواج یک اصل مهم است و اکثر افرادی که از این قائده سرپیچی کرده اند زندگیشان یا به سرانجان نرسیده یا تلخ سپری شده. هم کفی یعنی از لحاظ اعتقادی، سطح زندگی و معیشتی، فرهنگی و طبقه و آداب و رسوم یا شبیه هم باشید و یا حداقل نزدیک به هم. خوب فکر کنید و در صورت تمایز حرف خانواده را گوش دهید و الا تنها چیزی که میتواند آنها را مجاب کند رفتار خوب و کلام نرم و با سیاست خود شماست.
0
امتیاز


0
101
140

alemedahr

سلام 1- تناسب در سایر زمینه ها رو لیست کنید و در هر زمینه (مثل اقتصادی، فرهنگی، سنی، ظاهر، کار و درامد، اخلاقی و ...) هم از اهمیتش بگید و هم از تناسبتون با هم.2- می تونید به اتفاق مادر یا پدر به یک بزرگتر یا مشاوری که همگی قبولش دارید مراجعه کنید تا اون قضاوت کنه. 3- یه نفرو رو واسطه کنید تا با خانوادتون حرف بزنه (عمو، دایی، همکار، دوست و ...) مخصوصا اگه دخترید این کار لازمه.
0
امتیاز


1
3
38

ninigol

از آشنایان خود ، نشانشان دهید صرفا که تمامی آشنایانتان حد نفراتشان با هم برابری ندارد !!! برای فواصل شهر و استان هم میتوان از اصطلاحاتی نظیر " تصمیم به استقلال داشتن ، یا حتی !!! ( ببخشیدا !!! " گفتن اینکه دور باشن بهتره و کمتر با هم مشکل پیدا میشه " و یا در نهایت پا در میانی برخی بزرگان و اقوام کمک گرفت " ) در غیر اینصورت میتوان از طریق دعاوی و مراجع قضایی حکم ازدواج گرفت موفق باشید خوشبخت باشید
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان



22500 امتیاز هدیه بهترین جواب

20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.