سلام.من 25 سالمه و دانشجوی کارشناسی ارشد هستم. شوهرم هم 28 سالشه و سیکل داره.این اقا یبار اومدن خاستگاری من و من جواب رد دادم و چون فامیل بود خیلی بد شد با همه دعوام شد بابام باهام قهر کرد.تا اینکه باز اومدن خاستگاری و من از ترس اتفاقای قبل جواب بلع دادم و بعدش من ارشد قبول شدم و اون گف من دوس ندارم درس بخونی ولی من قبول نکردمو اومدم ی شهر دیگه و دارم درسمو میخونم و قطع راطه کردیم و بعد 1سال و نیم باز اومدن خاستگاری هرچی ب بابام گفتم نمیخامش قبول نکردن و گف باید با همین عقد کنی. تا اینکه 8 ماهه عقد کردیم خیلی مشکل داریم میگه نباید دکتراتو بخونی نباید بری سرکار، چرا میری باشگاه، چرا موهات بیرونه منم چون حوصله بحث باهاشو نداشتم گفتم باشه دکترامو نمیخونم سرکار نمیرم.چون اصلا ادم منطقی نیس فقط میگه من نمیخام. کارم فقط گریه هس.دوسش ندارم.نمدونم چکار کنم.هر مشکلیم پیش میاد میگه تقصیر مامانته مامانت بهت یاد داده ت ب حرف بقیه گوش میدی خاله هات گفتن. همین باعث میشه دعوامون شه. ب من میگه ت مغروری تو اینجوری.خسته شدم از دستش.نمیتونم بااش حرف بزنم .چکار کنم چطور رفتار کنم




سلام من دختری 27 ساله هستم که 9 ماهه با پسری 31 ساله عقد کردیم، از اوایل آشنایی گفت من کالا واسه جهزیه نمی خرم منم گفتم خانوادم میگن 2 یا 3 کالا باید پسر بخره حالا گفت اشکال نداره بعدا درستش می کنیم، از ماه اول حقوقامو میگرفت و 100 هزار تومن واسم میذاشت که کمتر پول خرج کنم، گفت باید جمع کنیم لازم میشه چند ماه بعد خونه خریدیم چون وام مسکن داشتیم 3 دانگ 3 دانگ به ناممون شد، منم هر چند وقتی میگم 2تا کالا رو تو باید بخری همش باهام دعوا میکنه که اصلا پولتو به من نده منتم رو من نزار، این دفعه هم وام ازدواجمو میخواد بگیره بازم گفتم اگه واممو نمیگرفتی خودم بقیه جهازمو میخریدم نیازی هم نبود تو بخری بادجور قاطی کردو باهام دعوا افتاد گفت تو آرامشو ازم میگیری طلاقت میدم ی زن دیگه میگیرم، توهم برو تو اون خونه زندگی کن، گفتم این چه حرفیه میزنی گفت دیدی رو اعصاب آدم راه میرن چه حسی داره حالا هم باهام قهره دو روزه زنگ نمیزنه و جوای زنگمو نمیده، تو این 9 ماه هم همش سر هر چیزی دعوا میافته باهامو داد میزنه کلا عصبیه، کارش زیاده تا هر چی میگم عصبی میشه، پدرم نداره باید شبا پیش مادرش بره که تنها نباشه، از این موضوع هم بدم میاد بیشتر از من به مادرش بها میده، نمیدونم با این شوهر چه کنم؟مشکل از منه یا اون نمیدونم، خودمم حساسم زود ناراحت میشم و چهرم عوض میشه نمیتونم خودمو کنترل کنم، مثلا منو پیش خانوادش مسخره میکنه من ناراحت میشم تا شب بهش غر میزنم آخرم اون سرم داد میزنه دعوا میشه..کمکم کنید.
جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

سلام

سلام من 23 سالمه دختری رو دوس دارم ک 5سال از من کوچیکتره و یازدواج ناموفق داشته دوماه عقد کسی بوده همین میخواستم ببینم ب نظر شما این ازدواج ب مشکل نمی خوره



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

5


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

5 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



35954
10449
107057

Guest

0
امتیاز


3
37
301

buffon

با سلام. اگر این خانم فهیمه است و با معیارهای اسلامی مغایرت ندارد، و شما تا پایان عمرتان هیچگاه به روی او نخواهید آورد که یکبار ازدواج ناموفق داشته و اصلا برای شما و خانواده تان این موضوع مهم نباشد، ازدواج مانع ندارد. البته خوب خوب تحقیق کنید که چرا ازدواج قبلی ایشون منجر به طلاق شده. بهتر است بیش از دل با عقل معیارها را بسنجید. برای شما آرزوی روزهایی شاد دارم.
0
امتیاز


0
195
185

Adi666

درود دوست عزیز اولین شرط برای ازدواج علاقه و البته علاقه 2 طرفه است اگر شما نسبت به هم علاقه دارید، و آشنایی لازم رو برای ازدواج دارید و با تمام خلقیات و روحیات هم آشنا هستید و مطمئن هستید که میتونید در مشکلات زندگی با هم به تفاهم برسید... چرا که نه!! این ازدواج موفق خواهد بود... پاینده باشید
0
امتیاز


0
5
32

kimiya11379

با سلام ...برای هر اقدامی نیاز دارد شرایط و زمینه های لازم فراهم گردد و ازدواج که مهمترین فرایند در زندگی هر نفر می باشد نیز باید شرایط و زمینه های آن فراهم گردد که یکی از اصلی ترین شرایط دوست داشتن می باشد و در این سنین عموما دوست داشتن یک موضوع اصلی و پیش برنده است که بهتر است با گذشت زمان و بررسی بیشتر و عمیق تر انتخاب خود را کامل نماید...
0
امتیاز


0
101
140

alemedahr

سلام به نظر من باید حتما در مورد علت یا علت های جدایی قبلی شون تحقیق کنید. بی گدار به آب نزنید. سعی کنید با همسر قبلی شون یا کسای دیگه ای که در جریان اون جدایی بودند صحبت کنید و صادقانه دلیل جدایی شون رو بپرسید. از خود دختر هم بپرسید و سپس جواب ها را در ترازوی منطق و به دور از احساسات با هم بسنجید. خود جدایی به خودی خود الزاما بد نیست اما دلایلش بسیار تعیین کننده است. موفق باشید
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


25000 امتیاز هدیه بهترین جواب

30000 امتیاز هدیه بهترین جواب

27500 امتیاز هدیه بهترین جواب


22500 امتیاز هدیه بهترین جواب


















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.