لطفا نخونده قضاوت نکنید . چند سال پیش که خیلی بی پول و فقیر بودم با زن خوشگلی دوست شدم که زود فهمیدم به مبلغ ناچیزی صیغه یه مرد پولدار و زن و بچه داره . بخاطر شرایط مالی خودم و اینکه فکر می کردم بعد چند ماه این زنو هم مثل قبلی ها ول میکنم خودم راضی نشدم که ازین مرد جدا شه . مرد پولدار که سردی این زن (شیوا) رو به خودش حس کرده بود شروع کرد به خرج کردن بیشتر و برای شیوا خونه و ماشین خرید و خیلی چیزها. از اینور من و شیوا هم به شدت وابسته و عاشق هم شدیم و هرچی ما بیشتر وابسته تر شدیم اون مرده هم بیشتر پول خرج کرد و بیشتر وابسته شیوا شد و قول داد زنشو طلاق بده و شیوا رو بگیره . بعد مدتی من هم پولدار و صاحب خونه و ماشینهای لوکس شدم . من و شیوا می خواستیم بهم برسیم برای همین شیوا خودش (مخفیانه) زن مرد رو مطلع کرد که شوهرش باهاش رابطه داره و اون زن طوفانی به راه انداخت و مرده مثل موش دنبال سوراخ می گشت و چنان با سرعتی گذاشت و رفت که ما فکرشم نمی کردیم انقد بی عرضه باشه . شیوا گفت بیا منو بردار بریم یه جای دیگه که الان فرصته ولی من این دست اون دست کردم تا اینکه اون مرده بعد از یه هفته پیداش شد و بعد یک ماه التماس و وعده های مریخی به زور خودشو دوباره چپوند به شیوا . شیوا هم که سستی و تعلل منو دید دیگه تسلیم شد و قبول کرد که تقدیرش همونه و ما هیچوقت بهم نمی رسیم . بهش میگم زن مرده رو دوباره مطلع کنه که میگه اولا دیگه بهش دسترسی نداره و درضمن اگه بمیره هم دوباره به اون استرس و جنگ و دعوا برنمی گرده . موندم خودم برم به زنه بگم که شوهرت باز برگرشته به شیوا که اونوقت راز من برملا میشه که اونیکه این سالها رابطه مخفی داشته من بودم و شیوا در حد مرگ از من متنفر میشه . از طرفی اخیرا تازه به قدرت پول پی بردم . زنهایی که ماه ها مخشونو می خواستم بزنم و بهم رو نمیدادن حالا با پیشنهاد یه مبلغ ناچیزی در ماه ، از صبح میزنن بیرون برای اپیلاسیون و اماده شدن که شب بیان با من باشن . در واقع با این موقعیت مالیم میتونم یه زندگی پر از عشق و حال جور کنم ولی میدونم بعد یک سال باز برمی گردم شیوا رو پیدا کنم . حالا سوالم اینه به نظر شما چجوری میتونم کاری کنم اون مرد بره سراغ زن و بچه خودش تا من به شیوا برسم ؟ درضمن زن اون مرده که همیشه حس کرده شوهرش با زن دیگه ای رابطه داره الان نیمه روانی شده . ممنون میشم اگر راهی بلد باشید بهم بگید و یا اگر مورد مشابهی دیده باشید .

سلام
خواهشا کمکم کنین
دو سال پیش توی دانشگاه با پسری به اسم سینا اشنا شدم.ازم خواستگاری کرد.یک جلسه هم با مادرش اومدن و من و مادرم و دیدن.یعنی خواستگاری خیلی رسمی انجام نشد.قرار گذاشتیم تا پایان درسمون صبر کنیم و با هم در ارتباط باشیم تا هم همدیگه رو بهتر بشناسیم هم شرایط ازدواج سینا درست بشه.
توی این مدت رابطمون خیلی خیلی صمیمی شد.
سینا دو سال از من کوچیکتره.
بعد یه مدت دیدم یکم تعادل عصبی نداره.کاراش و رفتاراش برام خیلی زننده شد. تا رفتارم باهاش سرد شد شروع کرد به اذیت کردن من و تهدید کردنم.
تصمیم گرفتم ازش جداش م.ولی مخالفت کرد.گفت اگه بخوای از من جدا شی ابروت و پیش خانوادت میبرم. منم اهمیتی به این حرفش ندادم.چند روزی باهاش حرف نزدم و جوابش و ندادم.هی تهدید کرد.تا اینکه یه روز اومد دم خونمون و با مادرم دعواش شد.و یه سری حرفا به مامانم در مورد رابطمون زد. مامانم و توی مرز سکته انداخت. منم برای اینکه ادامه نده و ابروم پیش خانوادم نره بهش قول دادم که باهاش ازدواج میکنم به شرطی که ابروم و نبره. ازش به شدت متنفرم... حالم از دیدنشم بهم میخوره... الان یه خواستگار خوب دارم.خیلی دلم میخواد بهش جواب مثبت بدم. ولی از سینا خیلی میترسم. چی کار کنم؟؟؟؟ قبول هم نمیکنه که بریم پیش مشاور

جدیدترین سوالات





جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

مشکل در دوستی با یه پسر

سلام خسته نباشین.من یه دختر17سالم و درس میخونم تحصیلاتمم خیلی خوبه.و علاقه به ادامه درس دارم.ولی برحسب یه اتفاق یه پسر بهم شماره داد و چون عاشقش شدم الان باهاش ارتباط دارم والدینم فهمیدن و این رابطه قط شد ولی اون پسر منو با هزار مصیبت پیدام کرد میگه خیلی دوسم داره و خانوادشم میدونن و منو میخواد اما داره کار میکنه درسس میخونه تا پدرم مخالفت نکنه.اما مادرم خیلی نصیحت کرده میترسم نمیدونم چیکار کنم.همه دوستام یه چندتا از اطرافیانم میگن واقعا دوستت داره.خواهشا کمک کنین



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

3


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

3 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



29388
10024
90929

Guest

واقعا ممنونم از پاسخاتون.خداروشکر که دیگه رابطمو تموم کردم.دیگه به ارامش رسیدم و به هدف اصلیم درس خوندنم فک میکنم.خیلی ممنونم که کمکم کردین.....
0
امتیاز


1
8
39

uknown.girl

سلام عزیزم:) من دقیقا همسن توئم و کاملا به عنوان یه دختر احساساتت رو درک میکنم..ببین عزیزم مهم نیست اون چقدر دوستت داره..فرض رو بر این میذاریم که یه پسر خیلی خوبه که هدفش هم فقط خوشحال کردن توئه..حتی اگه اینطور باشه در حال حاضر دوستیت باهاش فقط باعث استرس و فشار میشه..چون کنکورتم نزدیکه باید الان فقط آرامش داشته باشی..اگه اون پسر واقعا دوستت داره واسش شرایطت رو کاملا توضیح بده و بهش بگو اگه میخواد تا بعد کنکورت صبر کنه..امسال هم بشین خوب درساتو بخون و یه جای خوب قبول شو..میدونم یخلی سخته که ازش دور باشی و بهش زیاد فکر میکنی..اما از من که هم جنس و همسنتم بشنو..امسال سال سرنوشتته..شعار نمیدم..واقعا هست..اون پسر رو هم خراب نمیکنم..شاید واقعا پسر خوبی باشه.ارتباطت رو باهاش یه کم کم کن تا بعد دانشگاهت بتونین با هم باشین..باور کن 9 ماه زود میگذره:)ا اگه بازم سوالی داشتی بپرس عزیزم:)
0
امتیاز


29388
10024
90929

Guest

سلام عزيزدلم من قبلا تو شرايط تو قرار گرفتم و با گوش ندادن به حرف پدرو مادرم پل هاي پشت سرمو خراب كردم و الان خيلي تو دردسر افتادم بهت پيشنهاد ميكنم كه الان و درحال حاضر فقط به درست و يه رشته ي عالي تو بهترين دانشگاه فكر كني تا با كسي كه لياقت و ارزشتو داره در ارتباط باشي ،به خدا توكل كن و فقط و فقط تا زمان كنكور به درست فكر كن تو هنوز اول راه هستي گلم
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان



22500 امتیاز هدیه بهترین جواب

20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.