جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

روز جهانی بیابان زدایی

0
امتیاز

جوابی برای این سوال در دست نیست!




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان



22500 امتیاز هدیه بهترین جواب

20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


- در تمام مصراع ها آرایه ی « تشخیص » به کار رفته مگر در مصراع ...
الف : صبح امید که بود معتکف پرده غایب
ب ) چون شمع خنده نکردی ، مگر به روز سیاهم
ج ) مرا نصیب غم آمده به شادی همه عالم
د) نگران با من ا ستاده سحر

2 در همه ی گزینه ها ،‌جز گزینه ی ....آرایه ی کنایه به کار رفته است .
الف ) بی نوایی و تنگ چشمی را از دلم ریشه کن ساز .
ب) توانی به من عطا فرما که در برابر گستاخ و مغرور ،‌ز نوای دنائت خم نکنم .
ج) زا یر نامدار زانو بر زمین زده و سر فرود آورده بود .
د) مرا مشاطه ی صبح و زینت بخش ریاحین و ازهار/ می نامند .

3در بیت « چو دیدش به خدمت دو تا گشت و راست / دگر روی بر خاک مالید و خاست » همه آرایه ها جز آرایه ی ...دیده می شود .
الف) کنایه ب) تضاد ج) واج آرایی د) تشبیه

4 در کدام گزینه آرایه ی « جناس » می بینید ؟
الف) روزی ترو خشک ما بسوزد / آتش که به زیر دیگ سوداست
ب) از غرقه ی ما خبر ندارد/ آسوده که در کنار دیاست
ج) هر آدمی ای که مهر مصرت / در وی نگرفت سنگ خاراست
د)گویند نظر به روی خوبان / نهی است نه این نظر که ما راست

5در همه گزینه ها به جز گزینه ....کنایه به کار رفته است ؟
الف ) پراکنده کافور به خویشتن / چنان چون بود رسم و ساز کفن
ب) بدانگه که شده پیش کاووس باز / فرود آمد از باره بر « بردش » نماز
ج) سیاوش بیاو ( به پیش ) پدر / یک خود زرین نهاده به سر
د) چنان آمد اسب و قبای سوار / که گفتی سمن داشت اندرکنار

6- کدام گزینه « ضرب المثل » گشته است ؟
الف)همی جنگید ومردی فروشد همی
ب)جهان را به چشم جوانی مبین
ج)مگر بنده کز بشد عاری بود
د) هر که را سر بزرگ ، ‌درد بزرگ

7 در کدام گزینه ، آرایه جناس وجود دارد ؟
الف) سلام او در وقت صباح مومنان را صبوح است .
ب) الهی ،‌عذر ما بپذیر ،‌بر عیب های ما مگیر .
ج) الهی ، ترسانم از بدی خود ، بیامرز مرا به خوبی خود
د) ذکر او مرهم دل مجروح است و مهر او بلانشینان را کشتی نوح است

8- در کدام گزینه آرایه ی « سجع » می یابید .
الف) هستی هر چه نام هستی دارد بدوست
ب) جهان را بلندی و پستی تویی
ج) مست کننده از نیستی ، نیست کننده پس از هستی
د) بی ادب محروم شد از لطف رب

9- در کدام گزینه آرایه ی سجع نیست .
الف) هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات
ب) طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت .
ج) رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه ی دور زمان .
د) باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده .

10- کدام گزینه آرایه ی جناس ندارد ؟
الف ) بر آن گونه رفتند هر دو به رزم / تو گفتی که اندر جهان نیست بزم
ب) من امروز بهر جنگ آمدم / پی پوزش و نام و ننگ آمدم
ج)‌بگوبمت زین گونه امروز یال / کزین پس نبیند تو را زنده زال
د) بزد تیر بر چشم اسفندیار / سیه شد جهان پیش آن نامدار
1در بیت«از ولای دودمانش زنده¬ام می توان دیدن نوا در سینه¬ام» کدام آرایه ادبی وجود دارد؟
الف)تلمیح ب)تضاد ج)تشبیه د)تشخیص

2گونه¬ ی گفتاری زبان را در نوشتار به کار نمی بریم مگر در....................
الف)جملات تعجّبی ب)جملات امری ج)جملات طنز و لطیفه ها د)نقل قول ها و سبک های ویژه

3در کدام گزینه به حدیث شریف «اَنا مدینةُ العِلمِ و عَلیٌّ بابُها» اشاره شده است؟
الف)چون خلیل از شعله گل چیدن خوش است
ج)مسلم اوّل شه مردان علی است
ب)خاکم و از مهر او آیینه ام
د)ذات او دروازه ¬ی شهر علوم

4معمولاً در گفت و گوی های بین اشخاص در داستان ها و فیلم نامه ها،به جای نام گوینده از نشانه¬ ی نگارشی ...........استفاده می کنند.
الف)ویرگول، ب)گیومه« »
ج)دو نقطه: د)خط فاصله-


5فهوم جمله¬ ی«نادان را به از خموشی نیست»در کدام گزینه آمده است؟
الف)خاموشی بهتر از نادانی است.
ج)بهترین کار برای نادان سکوت است.
ب)نادان بهتر است فایده کم حرفی را بداند.
د)بهتر از خاموشی چیزی در این دنیا وجود ندارد.

6در بیت«درونش همچون غنچه از ورق پر به قیمت هر ورق زان یک طبق دُر» کدام آرایه¬ی ادبی بکار رفته است؟ الف)تشخیص ب)تشبیه ج)تلمیح د)تضاد

7 ا توجه به بیت«درونش همچون غنچه از ورق پر به قیمت هر ورق زان یک طبق در» مشبهٌ به کدام است؟
الف)طبق ب)ورق ج)غنچه د)کتاب

8در بیت زیر کدام آرایه های ادبی به کار رفته است؟
«دارای دو گیتی ملک العرش خدایی کاو را نه نیاز است و نه انباز و نه همتا»
الف)تشبیه ب)تلمیح ج)تشخیص د)تکرار


9«برق از شوق که می خندد بدین سان قاه قاه؟» چه آرایه¬ی به کار رفته است الف)تشخیص ب)تشبیه ج)تضاد د)تکرار

10مفهوم مصرع«بی ادب می شود از فیض الهی محروم»در کدام گزینه آمده است؟
الف)انسان نباید بی ادب باشد. ج) انسان های محروم با ادب هستند.
ب)خدا بی ادبی را دوست ندارد. د)انسان بی ادب از لطف و بخشش خدا،بی نصیب می شود














لام
من ((امیر)) هستم و ۱۸ سالمه می خوام داستان زندگیمو بگم
من فرزند ۵ از خانواده ی فرزندی هستم .و چند تا خواهرم از من بزرگ تر هستند اگه بخوام از اول شروع کنم چون محیط خانوادم بیشتر دخترانه بود  و بخاطر شرایط کاری پدرم  کمتر با افراد دیگه ای رابطه داشتیم و این شرایط باعث شد که من از همون اول مشکالی داشته باشم مثلا نبود اعتماد بنفس و مقایسه کردن خودم با دیگران ..خلاصه همین طور گذشت تا اینکه کلاس پنجم ابتدایی رو تموم کردم و سه ماه تعطیلی بعدش رو رفتم خونه ی پدربزرگم (متاسفانه )اون سن برای من اوج شکل گیری شخصیت بود من یه پسر خاله داشتم بخاطر  اینکه  یه پسر بود خالم خیلی بهش رو داده بود  و یه اخلاق  عجیبی داشت  و حدود سه سال ازم هم بزرگتر بود گفتم براتون که رفتارش عجیب بود مثلا مثل پادشاها دستور میداد ..من تو اون  سن  از اون رفتار  الگو گرفتم  و این شد که بعد حدود  ۲ هفته برگشتم خونه اما اینبارو متفاوت بودم وه مثل اون دستور میدادم مثلان که نصف  فلان لیوانو اب بیار یا..... و این شد  شروع  مشکلات جدیم .این دستور دادن  بعدش باعث  برخاشگریم شد و حدود یه سال بعد وارد  بلوغ زود رسم شدم خلاصه  کار به جایی کشید  سال سوم راهنمایم باعث شد رو به روانشناش کنم و حدود ۶ ماهی رو قرص مصرف کنم .خلاصه حالم بهتر شد  اما  قابل  اطمینان  نبودم مثلا در اوج  خوش اخلاقی  یهو  ۱۸۰ درجه  رفتارم  تغییر میکرد .بخاطر بلوغ زود رس  و مشکات قبل هم یه بی اعتماد بنفس کامل  بودم یادم میاد دوس داشتم که جلب توجه کنم و همه نگاهم کنن و اینکه شبا که می خوابیدم از خدا می خواستم یا خوشگلم کنه  یا بکشدم ((یادش  بخیر دوران  میل جذابیتم ) خلاصه به همین طور و این احوالات  گذشت تا این که سال سوم با یه بنده خدایی ((ایشالله هر جا که هست  تنش  سالم باشه  )) اشنا شدم که باعث یکی از بدترین اتفاقات دوران  زندگیم شد البته مشکل از اون  نبود از من بود اون همکلاسیم به نظر من زیبای روی بود و منم که دوس داشتم زیبا رو باشم و همیشه هم مقایسه میکردم همه ی این عوامل باعث شد که احساس خیلی عجیبی داشته باشم  هم رقابت بود هم نفرت  هم ... اون موقع وقتی نگاهش میکردم همون قیافه ای رو داشت که من تو رویا   می خواستم باشم  همون دقیقا باعث مشکلاا بعد من شد مشکلات روانیم خیلی بالا گرفت  معدم  زخم شد با خانواده  خیلی  حرفم میشد از خودم متنفر می شدم  و فک میکردم که شاید خدای نکرده  خدایی نکرده علاقه زه همجنس خودم داشته باشم  راستی  اینم بگم که خیلی دوس داشتم  اون زمان بهم توجه  میکرد درسام  بد شده بود  و اصلا مدرسه نمی  رفتم  اینم بگم که خانوادم می دونستن که حالم بده اما  نمی دونستن  بخاطر  اون بنده خداست و خیال میکردن مشکلات  قبله  اما یکی از ابجیام خبر داشت و می دونست اون زمان خیلی دردودل می کردم و باعث میشد حالم بهتره  بشه ..گذشت و منم به کمک خدا تونستم اون کلاس ۱۲ رو تمام کنم و دیگه نبینمش  و حالا شده ۱۷ سالم و کلاس ۱۲ هم تموم کردم..راستشو  بخواین  از خیلی  بچگی عشق  پلیس  بودن داشتم  و عاشق این کار بودم همون سه ماه تطعیلی ثبت نام کردم واسه پلیس  شدن   وقتی  فک میکردم بالاخره از دست  اون افکار  خلاص  شدم (نه کامل خلاص ولی نسبت بهتر )و الان دیگه می خوام  پلیس این  مملکت باشم احساس  مفید  بودن میکردم ثبت نام کردم و همزمان هم درس می خوندم که پیش دانشگاهی رو بگیرم  هم مراحل نظامی شدن خلاصه بعد از ثبت نام قبول شدم  و تونستم همه مراحل  رو جز مرحله ی اخر بگذرونم  راستی اینم بگم وقتی زه قبل فکرد میکردم می گفتم این انع مع عسری یسرای منه واین اسونی من بعد از اون سختیه که تونستم سربلند بیرون بیام ...بریم سر اصل مطلب روز  ۲۶.۹.۹۵ روز بدی بود ساعت ۱۹ مشکل واسم ایجاد شد  اونم فقط یه فرکانس از گوش چپم ضعیف بود در حالی که من همه ی مراحل رو رفته بودم تو همون سن ۱۷ سالگی  بعد از این قضایا منع استخدام شدم یعنی دیگه نتونم هیج وقت به ارزوم برسم این قدر علاقه داشتم اون زمان  تو ((اربعین بود)) پدرو مادرم رفته بودن کربلا من لباس های نظامی رو خریده بودم..بعد از منع استخدام شدنم تمام دنیا رو  مقابل خودم دیدم  چیزی که فک میکردم اسونیه منه واسم تمام شد و این  یه شکست دیگه  واسم بود هر روز که از خواب  پا میشدم منتظر یه معجزه بودم چون نمی تونستم باور کنم از شغلی که همیشه دوسش داشتم و دارم رو نمی تونم داشته باشم خلاصه همین فکر و داشتم تا حدود ۶ ماه بعد و جریان نامزد گرفتنم واسه من  شد ۱۸ سالم و یه مسائلی پیش اومد و اینکه  داشت سن پدد و مادرم بالا میرفت تصمیم‌گرفتم که ما ازدواج کنیم بعد از شکست تو نظام رفتم  خواستگاری خلاصه قسمت ما شد که  دختر فامیل رو بگیرم (( البته واسه چند ساله اینده ها ))) ما هم ۱۷ برج ۱ سال ۹۶ رفتم خواستگاری اونا هم قبول کردن منم با خودم فک میکردم بعد از جریان کلاس ۱۲ و شکست تو نظام  خدا (( فدای خدا بشم الهی.. ))  می خواد شادم کنه و این دیگه راسی راسی انع مع عسری یسرای من باشه  ناگفته نمونه یکی از ارزو هام براورده شده بود  خلاصه  بلوغ ما هم تموم شدو  به یه قیافه ی قشنگ  رسیدیم  و خیلی هم خوب بود مثلا یادم میاد میرفتم  بازار  هرکس  از جلو می اومد  حتما حتما  یه نگاهی  می کرد اما  من تا اون سن ۱۸ سالگی خوشبختانه با این که همه ی دوستام رفیق بازی میکردن  بجز  یه مزاحمت تلفنی  واسه یه دختر ایجاد کردم  اونم وقتی  کلاس  پنج بودم دیگه  هیچ ارتباط دیگه ای نبوده بریم سر اون موضوع ازدواج خوب با خودم گفتم خوبه دیگه اینم ان مع عسری  یسراس حدود و بعد از چند  ماه  دختره (((اونم خدا حفظش  کنه و از خدا واسش یه زندگی  خوب می خوام ؟)*)؟؟ بهم گفت از انتخاب  تو پشیمون شدم   و نمی خوام با تو زندگی کنم در حالی که من   یکی از دلایل رفیق بازی نکردنم این بود((ایه ی  ۲۳  یا ۳۱ سوره نور )) مردان پاک زنان پاک ..مردان ناپاک زنان ناپاک..... می گفتم خدا من که کار بدی نکردم تا با همسر اینده ام زندگی خوبی داشته باشم ولی  درعوض  این نصیبم شد خلاصه  بعد از  حدود دو ماه از این قضیه با اینککه  اون  دختره هیچ ارتباطی باهام نداشت  در حالی که خیلی از  کسای حتی شوهر هم داشتن ...استغفروالله  ولی  ما بخاطر خدا  پاک موندیم..راسی منم بگم خانواده رو در جریان گذاشته بودم بعد از اینکه پدرو مادرم  از مسافرت برگشتن بهشون گفتم وقرار بر این شد که تمومش کنن ..و تمومش هم کردن و اما  اینم  انع مع عسری  یسرای  من نبود ..راستی  بگم بعد از منع استخدام شدنم راهی نداشتم جز درس خوندن و چون کنکور ۹۶ رو از دست دادم ک قصد دارم بخونم واسه ۹۷ اما یه دلایلی نمی ذاره ...((  می خوام فردا اول صبح  ))شروع کنم به درس خوندن .. راستی اینم بگم تا حتی چند روز پیش خیلی از خدا  گله میکردم می گفتم اون از  دوران  دبیرستانم  اون از  سرکار رفتم اینم از  ازدواج کردنم  و همیشع  هم میرفتم  پیش خواهرم درودل میکردم و می گفتم من سختی کشیدم  اما  امشبو رفتم  اما  درودل نکردن چون یه کلیپ دیدم که یه نفر تو زلزله ی سرپل اعضای خونوادشو از دست داده بود فک کردم  همین کافیه که خونوادم کنارمن و باهاشون  شادم با پدرو مادرم  میگمو می خندم ... پیش خودم خجالت  کشیدم اینابرم  بگم خدا  چرا این اتفاقا واسم افتاد  راسی اینم‌ بگم الان  قیافم  خیلی خوب نیست موهام کوتاهه  و ریش هم دارم  اما دیگه الان نمی خوام  جذاب باشم یا جلب  توجه کنم  دوس دارم عادی عادی  باشم  یه گوشه  کنار  خونوادم  زندگیمو  پیش  ببرم  تا ببینم خدا چی می  خواد  خدا هم منو ببخشه  شاید یه وقتایی بی وجدانی کردم  و یک طرفه قضاوت کردم اما شاید این اتفاقات  باعش  شد  که اون پسری که تو دخترا  بزرگ شد و مثل دختر فک میکرد  حالا شده  مردی  همسنو سالاش  یا  حتی  کسایی که ازش  بزرگترن ازش راهنمایی می خوان البته  خدا کمکم کنه همین دیدگاه  رو داشته  باشم الان ۲۳.۵۸ دقیقه   روز  ۳۰ ابان ۹۶ این داستانو  واسه ی این مینویسم  که کسایی که  فک می کنین خیلی  بد بختن  بخودشون بیان  و به این دیگاه  فک کنن که خدا داره  یادشون میده  رسم  زندگی  رو  یا  کسی بتونه  از این داستان درس بگیره  هرچند مشکلات بزرگی  نبودن  اما خوب  ادم  یاد میگیره . اینم بگم خیلی خیلی جزئیات بیشتره  (( اینکه از همه ی رفیقام فقط من موندم  ))  اما خلاصه کردم واستون .من امیر   ۱۸ ساله  خدارو شکر میکنم که مشکلات رو تا وقتی  که جون و تازه نفس  بودم  کشیدم  ....انشالله  هممون  عاقبت بخیر  بشیم.ببخشید از غلط ها





پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.