جدیدترین سوالات





جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

روانشناسی - در ارتباط با بدبینی

سلام
من یه دختر مجرد 38 ساله هستم بخاطر خاطره تلخی که داشتم نسبت به همه چیز و همه کس بدبینم قبلا این خصلت را داشتم ولی نه به این شدت .
همیشه بدترین حالت و اتفاق را توی ذهنم خیال پردازی می کنم
بقدری که حالم از زندگی بهم میخوره
نسبت به غریبه ها خیلی بدبینم احساس میکنم دروغ میگن واصلا نمیتونم به کسی اعتماد کنم البته درجه شدت آن بقدری بالاست که قابل تصور نیست .
همش توی ذهنم احساس میکنم اتفاق بدی میخواد بیفته .
خواهرم خوابه فکر میکنم الان تابلو بالا سرش میوفته روش اینو به چندین مدل توی ذهنم میبینم
پدرم میره بالا پشت بوم به هزار مدل میبینم پدرم از اون بالا پرت شده .
گریه میکنم


خوابهای پریشون میبینم
همیشه بغض دارl

خیلی به کمک و راهنمایی های شما احتیاج دارم

ممنونم



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

2


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

2 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



0
1
0

rahmat1359

سلام
من دکتر نیستم.ولی موضوع اعصاب و روان موضوعی کاملا تخصصی نیست.بلکه تجربیه که همه ما در زندگیمون بخاطر بعضی موضوعات و مسائل پیش آمده بهش دچار میشیم و اگه بتونیم کنترلش کنیم پیشرفت نمیکنه.من بابت مشکل شما اصلا دکتر رو پیشنهاد نمیکنم. چون علاوه بر اینکه به شما انواع قرص و داروی آرامبخش میدن هزینه درمان شمارو بالا میبرن و بیشتر باعث تشویش ذهنتون میشن و بماند عوارض خطرناک این داروها که مستقیما باعث کوچک شدن مغز میشه.
سرکار خانوم محترم :
1- شما باید خاطره تلخی که براتون اتفاق افتاده رو مدیریت کنین و البته گذشت زمان میتونه شمارو کمک کنه
2- اینقدر به خاطره بد زوم نکنین و همش بهش فکر نکنین
مثلا اگه بتونین برای شروع روزی چند بار در حدود مثلا 10 دقیقه موزیک گوش کنین یا به گل زیبا نگاه کنین یا به یک منظره زیبا خیره بشین و یا تو ذهنتون اتفاقات خوب رو تمرین کنین خیلی در مسیر سلامتی به زودی پیشرفت میکنین
سعی کنین
چاره ای ندارین
درمان بیماری شما فقط دست خودتونه. من نمیگم در عرض چند روز خوب میشین ولی برای شروع شما ساعتی از ذهنتون رو از این خاطره دور کنین
سعی کنین. همه ما دچار انواع تشویش های ذهنی هستیم که خودمون مقصریم. پس خودمون باید درمانش کنیم
اگه خودتونودوست دارین شروع کنین و اگه تونستین به خاطره بد مسلط بشین میتونین بدبینی رو هم با همین روش درمان کنین


0
امتیاز


25728
9905
76947

Guest

من دکتر نیستم، ولی واضحه که مشکل شما خیلی شدیده و به کمک روان شناس و روان پزشک احتیاج دارید. به جای کلنجار با خودتون و تحمل یه دکتر خوب برید، احتمالا دارو هم می تونه خیلی کمک کنه.
0
امتیاز
guest : ممنونم از راهنماییتون با تشکر فراوان - 27 دی ماه 1395




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


17500 امتیاز هدیه بهترین جواب














به نام خداوند بیننده از انجا شروع کنم که بنده در سال اول دانشگاه به علت مشکلات عدیده که هر شخصی گرفتار ان نمیشود احساس تنهایی و رخوت میکردم انگار هیچکس در این دنیا مرا نمیفهمد و احساساتی از این دست که افراد زیادی با شدت خیلی کم و روزمره تا خیلی زیاد دچار ان میشوند .به فکر افتادم سر کار برم که دغدغه هایی که با فکر درست نمیشدند از یادم برود اما به هر دری زدم کار نبود که نبود .به فکر کارگری افتاده بودم که هیچ جا با شرایط دانشگاهم کنار نیامدند .به یکی سپرده بودم که بالاخره با معرفی او به یک مغازه انتشارات مشغول شدم .خیلی خوب بود و حالم خیلی بهتر شده بود که با همسایه که مغازه ای عطاری بود رفیق شدم .مشتریان زیادی داشت و این تعجب مرا برانگیخته بود که باعث شدم بفهمم انواع مخدرجات در این عطاری به فروش میرسد که به هوس افتادم امتحان کنم که خیلی خیلی حس خوبی گرفتم و خیلی دیر به دیر یکسال با کپسول و قرص های دراگون حال میکردم تا اینکه فهمیدم در خانه برادرم از این ها استفاده میکرده و در خانه است و این در خانه بودن همان و مستمر شدن همان .سال دوم دانشگاه بود که با دختری که پیشنهاد از طرف او صورت گرفت و من حس خیلی خوبی پیدا کردم . به نوعی دلبسته و وابسته اش شدم و دیری نپایید که با این حال خوب شروع به بهبود کردم و تا سه ماه هیچ چیز مصرف نمیکردم تا اینکه او بعد از یک سال حرف از جدایی زد و حس بد من بعد از ماه ها حال خوش شروع شد و مصرف عود کرد که با تفکر به این نتیجه رسیدم که اسیب به خود چیزی را درست نمیکند و به تدریج درمان من شروع شد و ادامه دارد.با این حال زندگی در این شرایط به شدت سخت شده و موج ناامیدی و افسردگی در جامعه امروز ما قبل از نیاز به روانشناس نیاز به افراد صالح برای حکومت و معیشت مردم دارد. پس میتوان نتیجه گرفت عامل محیطی از عامل فیزیولوژیک خیلی قوی تر عمل میکند و این شرایط محیطی کشور ایران و ترانزیت مخدر که از پرسودترین تجارت های جهان است باعث شد افرادی فقط به علت بودن این مواد در کشور گرفتار شوند که عده ای از سران کشور سود های کلان عایدشان شود .وقتی این شرایط که روز به روز بدتر میشود مشاهده میشود و موجی از افسردگی و نا امیدی را در جامعه میبینی دیگر امیدی برای بهبود خود و دیگری نمیتوان یافت اگرچه این گرفتاری درمانش مخدر نیست اما دور بودن از جهانی که در این کشور برایمان ساخته شده ذره ای از درد های افراد میکاهد گرچه درمان اعتیاد بعد های دیگری میخواهد که درونی است اما ریشه ی بیرونی جامعه پررنگ تر عمل میکند . به امید بهبود سیاست های بیمار و انسان های بیمار گشته... الله اعلم






پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.