سلام دوست ندارم خودمو اینجوری معرفی منم ولی مجبورم امیدوارم به چشم ریا نبینینش: من یه بازار یاب سرمایه دارم و ایده کتاب فروشی از اون جایی به ذهنم رسید که آمار وحشتناک سرانه مطالعه در ایران رو میخوندم و به این نتیجه رسیدم که کل مشکلات جامعه ایران از آگاهی کم مردم ناشی میشه وتصمیم گرفتم شیوه های روانشناسی محور یازاریابی و کتاب رو گاتی کنم و یه سرمایه گذاری بزرگ تو این کار کنم. تو بازاریابی و فروش یه اصطلاحی هست که میگن رقیب تو اون فردی نیست که فکر میکنی تو این کار از تو بهتره گاها رقیب تو شناخته نشدن تو بازاره یا هر حقیقت بزرگی که تو اونو نمیبینی و فقط به افراد به چشم رقیب نگاه میکنی) منم این نصیحتو جدی گرفتم و با خودم فکر کردم رقیب غول پیکر من تو این کار چی میتونه باشه و بوووووم فهمیدم که سرانه پایین مطالعه بزرگترین رقیب من میتونه باشه وبا شیوه های بازاریابی نوینی که میخوام تو این کار ازشون استفاده کنم مطمعنم که غول کتاب نخوند مردمو به زمین میزنم ولی از اونجایی که هیچ ایده ای درباره چگونگی انجام تحقیقات بازار و شیوه کار کتاب فروشی ها نداشتم اومدم دست به دامان این سایت شدم خوب خیلی حرف زدم شرمنده میخوام سوالامو مطرح کنم اگه کوچکترن جوابی واسه سوالا داشتی خواهش میکنم با من در میون بزارین
1-کتاب هارو برای فروش از کجا باید تهیه کرد تا با کمترن قیمت خریدشون ؟ (انتشارات. کتاب فروشی ها . نمایشگاه ها کدومشون بهترن
2-شرایت خرید از اونها چیه؟ (برای مثال اگه از انتشارات بخرم حداقل چند جلد باید بخرم)
3-کار های حقوقی و قضایی ثبت کتاب فروشی چطوری هست و شامل چه چیز هایی میشه؟
4- اگه بخوای به صورت آنلاین کتابفروشی روگسترش بدی چه موانعی سر راهته؟

لطفا هار اطلاعات متبت یا غیر مرتبت به سوالات داشتین که فکر میکنین کمک میکنه با من در میون بزارین
سپاس.



جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

ادبیات_معنی شعر

معنی شعرهای زیر چیست؟با تمرکز روی افعال بایستن.در هر بیت یکی از افعال بایستن وجود داره که میخام ببینم چطوری ترجمه میشه.
الف) آن کس که نباید بر ما زودتر آید/تو دیر تر آیی بر ما زانکه ببایی
ب) تو اکنون پادشایی جست بایی/کجا جز پادشایی را نشایی
پ) ببایستم همی مرگ تو دیدن/به پیری زهر هجرانت چشیدن
ت)چرا این راه را بازی شمردن/چرا سازی که بایستت نکردی
ث) چه بایستت ز پیش من برفتن/گه رفتن نوا از من گرفتن
ج) نبایستی تو گفتارش شنیدن/چو بشنیدی به پیشم ناوریدن
چ ) که شهرو این چرا بایست کردن/زن شه را بدیگر کس سپردن
ح) مرا رفت بایست کردم درنگ / مرا بود با او سر پر ز جنگ
خ) ترا گر بدی فر و رای درست / ز البرز شاهی نبایست جست
د) پدر آن دلیر گرانمایه گرد
ز ننگ اندران انجمن خاک خورد
که لهراسب را شاه بایست خواند
وزو در جهان نام شاهی براند



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

3


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

3 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



1903
477
5047

solmazj

«ببايستي»: همه­ي مفهوم صيغه­ ي ببايست را در بر دارد به اضافه ­ي «ي» شرط.يعني بعد از اگر و ديگر حروف شرط و يا در جواب جمله­ ي شرطي مي­آيد. مثال:

گر نه از بهر عدوي تو ببايستي همي فخر تو از روي گيتي برگرفتي نام عار



«بايستي» اين صيغه دو مورد استفاده دارد: يکي در معني استمرار در زمان گذشته . – ديگر متضمن معني شرط است .

و فرق اين دو آن است که در ومرد اولي مي­گويد وقوع اين فعل در زمان ماضي پيوسته لازم بوده است.مثال:

نبايستي که ما به مصيبت آمده بوديمي

هرچه بايستي؛ بخريدي

در مورد دوم-مفهوم شرط- اين نکته را در بر دارد که اگر­چه وقوع فعل ضرورت داشته واقع نشده است. مثال:

مرا بر عاشقان ملکت ز دست شاه بايستي که تا من از رهِ حکمت بدادي داد آفاقش

تو اول زمين بوسه دادي سه جاي نبايستي آخر زدن دست و پاي
0
امتیاز


1903
477
5047

solmazj

گاهي در مفرد مخاطب به جاي (ت) ضمير فاعلي (ي) مي­آيد:

نبايستي تو گفتارش شنيدن چو بشنيدن به پيشم ناوريدن

گاهي در غايب، ضمير مفعولي حذف مي­شود:

که شهرو اين چرا بايست کردن؟ زن شَه را به ديگر کس سپردن



گاهي «بايست » غير شخصي است و مراد از آن وقوع و يا اجراي فعلي در زمان ماضي لازم بوده است. و فاعل آن را مجهول کرده يا گوينده اظهار تجاهل مي­کند.

مثال:

دل من بستدي و باز­کشيدي دل خويش دل ز من بي­ گنهي باز نبايست کشيد.



«ببايست»: در همان معني و مورد صيغه­ ي بايست به کار مي­رود جز آن­که در اين ساخت ظاهراً تأکيدي هست. مثال:

چنين گفت با رزم زن بارمان که آورد پيشت سرم را زمان

ببايست ماندن که خود روزگار همي کرد با جان تو کارزار
0
امتیاز


1903
477
5047

solmazj

«بايستن» به معناي لازم بودن و ضرورت داشتن و مورد احتياج بودن است.
در زبان فارسي دري فعل بايستن به همين معاني فوق به کار رفته است. اما صيغه­ هاي صرفي ديگري از آن استعمال شده است.

«بايست» صيغه­ ي غير شخصي است و لزوم چيزي يا وقوع فعلي را در زمان گذشته بيان مي­کند.

به بربط چو بايست برساخت رود برآورد مازندراني سرود

(يعني چنانکه لازم و سزاوار بود. )

هرگاه ضرورت اقدام به فعلي براي کسي بيان شود فاعل آن نسبت به فعلِ بايستن مفعول قرار مي­گيرد. يعني او را لازم است که چنان کند. در اين صورت ضماير مفعولي (م-ت-ش) به آخر فعل غير شخصي افزوده مي­شود. مثال:

ببايستم همي مرگ تو ديدن به پيري زهر هجرانت چشيدن

چرا اين راه را بازي شمردي چرا سازي که بايستت نکردي؟
چه بايستت ز پيش من برفتن؟ گهِ رفتن نوا از من گرفتن


0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


25000 امتیاز هدیه بهترین جواب

30000 امتیاز هدیه بهترین جواب

27500 امتیاز هدیه بهترین جواب


22500 امتیاز هدیه بهترین جواب


















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.