تقریبا ۱۰_۱۵ سال پیش یه فیلم خارجی عاشقانه زامبی فرم دیدم که جزئیات کامل فیلم دقیق یادم نیست ولی داستان فیلم تقریبا اینجوریه که اوائل فیلم نشون میده که بابای پسره رئیس یه شرکته که با ویروسی سر و کار دارن که بصورت بخار از بشگه هایی بیرون میاد و مرده ها رو زنده میکنه و‌ پسره یواشکی این صحنه رو میبینه
دختر و پسره شبونه توی جنگل دارن با موتور میرن که دختره پسره رو غلغلک میده و پسره کنترل موتور از دستش در میره و با درخت تصادف میکنن و دختره میمیره، پسر که دختره رو خیلی دوست داره یواشکی به شرکت باباش میبره و با بازکردن بشگه ها دوباره دختره رو زنده میکنه، ولی بعد چند وقت میفهمه که دختره چیزی نمیتونه بخوره و فقط گوشت آدم میتونه بخوره و این بیماری هم با گاز زدن آدمها به نفرات بعدی سرایت میکنه، آخرفیلم هم که بابای پسره میفهمه میدونه که دختره وقتی گرسنه بشه دیگه دوست و آشنا براش فرقی نمیکنه، نمیتونه پسره رو قانع کنه که دختره دیگه قابل اعتماد نیست آخر فیلم هم نمیدونم یکی از تبدیل شده ها یا خود دختره پسره رو گاز میگیرن




جدیدترین سوالات

فیلم آسیایی شرقی داستان از اونجایی شروع میشه که یک مادر یا خالهی به خاطر اینکه شرایط بزرگ کردن یه پسر بچه رو نداشته همزمان با داداشش این پسر بچه رو میبره میده به مادر بزرگش که توی روستا بالا یک رود زندگی میکنه. مادر بزرگه خیلی فقیر بوده ولی مادره چالهی نداشته یا خالهه حالا. بعد این بچه رو میسپاره. پسر بچه هم اصلا نمیتونه کنار بیاد به زندگی اونجا و خیلی سختشه ولی مادر بزرگ کم کم با اخلاق تند و تخصش اونو غانه میکنه. پسر بچه رویای اینو داره که دونده بشه و دویدن رو شروع میکنه ولی مادر بزرگ میگه ما پول نداریم نمیخواد دونده بشی. اونم میگه من پابرهنه میدوهم. پابرهنه تمرین میکنه در حالی که همه دوستاش کفش داشتن. بعدم که موفق میشه و مسابقات سطح استانی دست بیدا میکنه مادر بزرگ میره نصف شب براش کفش میختار بخره که نصف شب در مقازه کفش رویشی رو میزنه و با همه این پولی که داشته برای این پسر کفش دوندهی میخره. پسر هم در نهایت شرکت میکنه توی مسابقه و میبره و یک دوندهی معروف میشه. و جزئیات دیگه همینه که یه دیالوگ داره میگه که ما با اصالت فقیریم. من فقیرم. مادرم فقیر بوده. مادر مادرم فقیر بوده. پس ما بلدیم با فقر زندگی خوشحالی داشته باشیم. به علاوه یه سحنه هی هستش که اینا از رود پایین خونهشون یه کفش چوبی میگیرن. مادر بزرگ میگه که این کفش رو نگه دار. کسی که یه لنگی کفش رو گم کرده خطمان لنگی دیگهش هم میندازه به رود. و واقعا هم اونی که کفش هم پیدا میکنن. و اینه انقدر فقیر بودن که یه دونه آهنروبا به نخ میبستن توی خیابون راه میرفتن تا تکیای فلس جمع بشه. با این حجم از جزئیاتی که من و خانوادم یادمونه بعید میدونم که توهم باشه.




جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

اسم فیلم چینی فک کنم شائولین بود...رزمی

سلام من قبلا یه فیلم دیدم فقط همین تیکه اش یادم مونده که یه مرد میره رستوران غذا میخوره بعد که میخواد حساب کنه پول نداره صاحب رستوران بش میگه تا وقتی پول ندی نمیزارم بری مرد هم میگه چه جایی بهتر از اینجا ..کجا رو دارم که برم و .... هر کس میدونه اسمش رو برام ایمیل کنه ..ممنون



1
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

1


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

1 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



34212
10420
102598

Guest

یه شارژ 5 هر اپراتوری برای یابنده در صورت درست بودن.....
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


25000 امتیاز هدیه بهترین جواب

30000 امتیاز هدیه بهترین جواب

27500 امتیاز هدیه بهترین جواب


22500 امتیاز هدیه بهترین جواب


















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.