سوال های تصادفی




سلام...می خواستم یه سوال بپرسم که مدتی هست فکرم رو مشغول کرده..لطفا برادرا جواب بدن تا مشکلم حل بشه...
من با دوست پسرم نزدیک سه ساله که دوستم...به هم خیلی علاقه داریم..باوجود مشکلات خیلی زیادی که سر راه ما بود باز با هم موندیم..اون حتی یکبار بخاطره من از زندگیش داشت می گذشت و با قرص داشت خودکشی می کرد..البته فکر نکنید که بهم دروغ گفته چون بهم ثابت شده که حقیقته..همه جوره اونی هست که می خوام..فامیل دور هم هستیم و از اون اول رابطمون به خونوادش قضیه رو گفته و قرار بعد از خدمتش ازدواج کنیم...
حالا سوالم این هست که من گاهی بهش شک میکنم و از این شکم زجر می کشم..چند بار امتحانش کردم تلفنی...چند ماه اول دوستیمون یک بار پا داد و من ازش جدا شدم و بعد چندروز قسمو اصرار و قسم به شب قدر بخشیدمش و بعدش هروقت امتحانش کردم سریع بهم گفت که مزاحم داره...تا اینکه یک ماه پیش باز امتحانش کردم دیدم سریع جواب داده بعد که دید کش میدم فحش داد اما باز جوابش رو می داد..و از اون طرف به من هیچی نگفت...ووقتی من خودم رو لو دادم همون لحظه قسم خورد که می دونسته منم و میخواسته حرصم رو دربیاره تا من از امتحان کردن دست بردارم...و حتی دست رو قران گذاشت که میدونسته منم و قصد خیانت نداشته..
حالا گاهی این فکر که می خواسته خیانت کنه بدجور عذابم میده یک بار بهش گفتم که هنوز باور ندارم که خیانت نبوده کارت اما با برخورد تندی گفت که من بچم و بهش اعتماد ندارم...خواهش می کنم بهم بگین که این پسر قصدش چی بود؟؟؟داداشای من بهم بگین که می خواسته خیانت کنه؟؟؟تو رو خدا راستش رو بگین .....
این فکر باعث میشه من از محبت هاش گاهی بی اعتنا رد شم و بهش شک داشته باشم...
خواهش می کنم بهم بگین...اگه بدونه که من تو فضای مجازی پیام گذاشتم ازم دلخور میشه اما شما باید مطمئنم کنید...
خواهرا هم اگه می تونن کمک کنن...
خواهشا

باعرض سلام من دختری 23 ساله هستم یک سال پیش برای من خواستگاری آمد ومن به پیشنهاد مادرم قبولش کردم اما بعد ها پشیمان شدم مدت شش ماهه ما با هم تلفنی حرف میزنیم اوایل صحبتمون بهش گفتم دوسش ندارم ،خیلی ناراحت شد ولی بازم همش میخواست دلمو بدست بیاره ،از ظاهرش خوشم نمیاد زشت و چاقه،یه بار بخاطر من خودشو 20 کیلو لاغر کرد،خیلی پسر خوب و با ادبیه ،با من خیلی مهربونه،منو خیلی دوست داره ،یه بار 10 روز باهم حرف نزدیم به درخواست من،بعد زنگ زد گفت برا من مثل یه سال گذشت،ولی برا من عادی بود ،باهاش حرف میزنم ولی نمیدونم دوسش دارم یا نه اگه دوسش میداشتم اون ده روز حداقل کمی ناراحت میشدم،گاهی اوقات احساس میکنم نسبت بهش احساس ترحم دارم تا علاقه ،نمیدونم یه روز دوسش دارم یه روز ندارم,ولی حرف زدن باهاش خوشاینده،ازش بدم نمیاد،از نظر مالی خوب نیستن اینم منو عذاب میده،میگم میخوام خونمون جدا باشه میگه من توان مالیشو ندارم،میخواد تو یکی از اتاقای خونه باباش زندگی کنیم،احساس میکنم با اون به آرزوهام نمیرسم لطفا کمکم کنید.
جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

فیلم ایرانی با داستان مرد معتاد قبل از انقلاب

فیلمی ایرانی و قبل انقلاب ک در ان مرده معتاد میشه و زنش طلاق میگیره و اون بعد مدت ها اعتیاد رو کنار میزاره



0
امتیاز

جوابی برای این سوال در دست نیست!




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


17500 امتیاز هدیه بهترین جواب




















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.