من 25 سالمه من 8ماهی هست بایه دختر 20ساله اشنا شدمااولش همش یه دوستی ساده بود ولی بعدش به شدت عاشقش شدم اینقدردلبسته که بایه سرماخوردگیش من از پا میفتم اون منو دوست داره اما پسرخالش رابیشتر وطبقخواسته خانوادش قرارباهم ازدواج کنن .اما پسر خالش دوستش نداره واونو فقط برای خوش گزرونی میخاد من نمیتونم تنهاش بزارم وقتی می بینم داره بهاش حرف میزنه دیونه میشم میزنه به سرم یبار حتی میخاست خودکشی کنه من یه شبانه روز کنار خونشون بودم تا دست به این خطا نزنه هروقت بهاش حرف میزنم عصبی میشه اما وقتی پسر خالش حتی فحشش میده ارومه . اقای دکتر من نمیخام امیدمو نااامید کنم دوست دارم منتظرش وایسم اما چکارکنمکه غرورم داره له میشهدکتر یه راهی به من نشون بده خیلی خسته ام.
تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.
طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات