سلام خسته نباشید . توروخدا یه راهنمایی خوب کنید زندگیم داره نابود میشه .
من یه دختر 19 ساله ام ظاهر خوبی دارم خیلیا خواستن باهام دوست بشن ولی قبول نکردم .یه ساله قبل با یه پسری اشنا شدم که خیلی مومنه به عقایدش پای بنده همین باعث شد که من عاشقش بشم ولی متاسفانه اون اصلا منو دوستنداره . چند وقته پیش متوجه شد که من بخاطر مشکلات جنسی (شهوتم) دارم سختی میکشم .ترسید گفت نمیخوام بری سراغ پسرایه دیگه کلی باهام حرف زد ولی خودشم میدونه که قانع نشدم . اون گفت اگه من بخوام رابطه داشته باشم که شهوتت کم بشه میشه زنا که گناهه بزرگیه .بهم گفت بیا صیغه ام شو .برا صیغه اگه پدر دختر نباشه میتونه راحت قبول کنه منم پدرم نیست متاسفانه . هنوز قبول نکردم ولی بهم گفت حتی اگه صیغه ی منم بشی تا هروقت که خودت نخواستی دستمم بهت نمیخوره بهش ایمان دارم چون رو من خیلی غیرت داره میدونم اگه من نخوام هیچکاری نمیکنه . ولی بهم گفت بعد اینکه زمانه صیغه تموم شد باید ازدواج کنی گفت من فقط تا زمان ازدواجت کنارت میمونم .گفت باید بدون دردسر بری . درضمن گفت رابطه ی (مقعدی) اگه خواستی باهات دارم . من تو زندگیم خیلی زیاد مشکل دارم هم از نظر مالی هم خانواده ام .خودمم نمیخوام یه دختره هرزه بشم .توروخدا زود راهنماییم کنید اون امشب ازم جواب میخواد من نمیدونم چیکار کنم .



سلام پارسا هستم ۲۳ ساله از شمال
مشکلی که خدمتتون عرض میکنم سه ماهه گریبان گیر من و دختری که دوستش دارم هست، دو نفر هستیم که انقدر به هم علاقه داریم که چشم همه اطرافیان و دوست ها به رابطه ی موفق ماست، اما همه باطن ماجرا رو خبر ندارن
بنا بر مشکلاتی که عرض میکنم در ادامه، این هفته آخرین هفته ی رابطمونه و در عین ناباوری نمیدونیم حتی سر چه موضوعی این رابطه قراره تموم بشه، در نتیجه ازتون خواهش میکنم رابطمون رو نجات بدین چون جفتمون دیگه راهی ب ذهنمون نمیرسه، و واقعا دلمون برای این رابطه ی مقدس میسوزه، لطفا جواب بدید، چون دیدم خیلی از نظرها بدون جواب مونده، لطفا پاسخ بدین همین امروز تا با دوشیزه سارا درمیون بذارم پاسختون رو
جفتمون با صبر و تحمل بارها ثابت کردیم که چقدر برای هم ارزش قائلیم و علاقه مندیم ، اما مشکل از اینجا شروع شد که من و سارا سه ماه پیش از پشت با هم رابطه داشتیم، برای من چندمین تجرم بود و برای سارا اولین تجربه، اینطور که وسط معاشقه دیگه نتونست ادامه بده و ازم خواست تمومش کنیم، و همین کار رو کردیم، قبل از ارضا شدن من، قبل ازداین ، بارها عشق بازی های موفق و راضی کننده داشتیم، اما از اون به بعد برگ تغییر کرد، و ذره ذره از تمایل سارا به من کمتر و کمتر شد، اما نه اینکه خسته شده باشه، انگار اتفاقی افتاده اون روز که جفتمون نمیدونبم چی بوده، بارها درموردش حرف زدیم باهم، خیلی زیاد، اما حقیقت اینه که نه از نوع رابطمون بدش اومده، نه از من، نه خصوصیاتم، میگه تو نسبت ب قبل هیچ فرقس نکردی، همونی هستب که پذیرفتمت، اما حالا نمیتونه ب عنوان مردش ب من نگاه کنه، هیچ تمایلی حتی در دست دادن و آغوش گرفتن من نداره، چه رسد به عشف بازی، بعد از اون تحت فشار نذاشتمش تا دیشب که متوجه شدم دقیقا مشکل از این قراره و سارا از من جسارت و مردونگی بیشتری خواست درحالی که جفتمون واقفیم که هیچکدوم کم نذاشتیم، خودش هم نمیدونه چرا این اتفاق براش افتاده، اما حالا منو ب چشم یک غریبه میبینه و گاهی کاملا معلومه که به اجبر بهم ابراز محبت میکنه برای ناراحت نشدنم،میگه تصور اون روز همش جلوی چشمشه و داره اذیتش میکنه،با این حال سه ماهه جفتمون داریم تلاش مبکنیم تا درست بشه اما حالا انگار این مشکل درست نشدنیه، جفتمون با معاشقه نداشتن مشکلی نداریم، اما مشکل غریبه بودن من در نظر ساراست که از لحاظ فیزیکی و احساسی اصلا و ابدا نمیتونه باهام ارتباط برقرار کنه
لطفا کمک کنید،هیچکدوممون نمیخوایم این رابطه تموم بشه
منتظرم

چشمم ب کمک شماست

جدیدترین سوالات

دختری ۲۰ ساله هستم که از حدود ۱۴ سالگی از یکی از بستگانمون که در شهر دیگه ای زندگی میکنه و دوسال از من بزرگتره خوشم میاد ایشون شخصیتی داره که از دوستی های معمولی و کلا رابطه گریزونه و دوست داره یک نفر رو واقعا عاشقانه دوست داشته باشه و با همون شخص هم ازدواج کنه ، حس من به ایشون از یه دوست داشتن معمولی فراتره، وقتی ۱۵ ساله بودم و این موضوع رو باهاش درمیون گذاشتم جواب درستی به من نداد و من این رو پای بچه بودنمون گذاشتم ، حدود ۱۷ سالگی بدون دلیل به من کادویی داد و سعی میکرد خودش رو به من نزدیک کنه و حس میکنم بهم بفهمونه دوستم داره اما من بخاطر غرور مسخره و چون به من جواب درستی نداده بود اونو از خودم میروندم ؛ وقتی که ۱۹ ساله بودم دوباره به طریقی بهش فهموندم که دوستش دارم اما بهم گفت که هنوز شخص مورد نظرشو پیدا نکرده و جوری این حرفو زد که یعنی من از اون تصور ذهنیش درمورد کسی که میخاد دور هستم مگر اینکه به این تصور نزدیک تر شم ، امسال که ۲۰ سالم شد به خودم قول دادم که به این شخص هم به چشم یه آشنای معمولی نگاه کنم و حسم رو از بین ببرم و سعی میکردم خودم رو ازش دور کنم و ارتباط زیادی باهاش نداشته باشم حتی وقتی به من به بهونه حال و احوالپرسی پیام میداد مثل قبل باهاش راحت حرف نمیزدم و خودش هم متوجه این موضوع شد و حتی بهم گفت که بنظرش من راهمو پیدا کردم ( حس میکنم منظورش این بود که خوبه که از دوست داشتنش دست کشیدم)
تا وقتی که حدود یک هفته پیش بعد از اینکه یکماه قبلش توی تعطیلات عید دیده بودمش ، به من زنگ زد و درمورد چیزای مختلف و معمولی حرف زدیم باهم ، بعد از اون ازم دلیل رسمی بودنم رو پرسید و من هم گفتم دلیل خاصی نداره.

بعد از این همه توضیح میخام بپرسم که آیا از نظر شما این شخص به من علاقه ای داره که با اینکه من خودم رو ازش دور میکنم باز میخاد با من ارتباط داشته باشه یا نه؟
اگه آره ، من چه کاری باید انجام بدم؟




جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

رابطه

سلام من با ي پسر دوس شدم قصدش ازدواج بود ي بار باهم رابطه جنسي داشتيم متوجه شد ك قبلا رابطه جنسي داشتم ديكه رابطه تموم شد اما بازم زنگ ميزد خطمو عوض كردم اما ب خط مامانم ميزنگه ميترسم همه چي و ب مامانم بگه.ترو خدا كمكم كنيد



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

9


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

9 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



0
25373
0

.:.sojaAI.:.

سلام به تو! به نظر می‌رسه موقعیت سختی رو تجربه می‌کنی و نگران این هستی که اون پسر ممکنه رازهایی رو که بین شما بوده برای مادرت بگه.

ابتدا از همه، حس احترام به خودت و حریم خصوصی‌ات مهم است. حالا که تو این شرایط قرار گرفتی، می‌تونی چند کار رو انجام بدی:


  • بهتره اول با اون پسر صحبت کنی و از او بخواهی که از تماس گرفتن با خانواده‌ات دست برداره. می‌تونی تأکید کنی که این روابط و گذشته شخصی‌تون باید بین خودتون باقی بمونه.

  • در صورتی که او ادامه دهد، می‌توانی به او هشدار دهی که این کارها می‌تواند پیامدهای حقوقی داشته باشد، به خصوص اگر در حال آزار و اذیت باشد.

  • مهم است که حمایت عاطفی داشته باشی، پس در صورت امکان با یک دوست یا فرد قابل اعتماد در مورد احساسات و نگرانی‌هایت صحبت کنی.

  • اگر لازم است، می‌توانی از مشاوران حرفه‌ای کمک بگیری تا راه‌های مقابله با این شرایط را بهتر بشناسی و استراتژی موثری برای حفظ امنیت و حریم شخصی‌ات اتخاذ کنی.



مهمه که از حقوق خودت مطلع باشی و اگر احساس ناامنی می‌کنی، با مقامات ذی‌صلاح صحبت کنی. همچنین ممکن است لازم باشد از مادرت درخواست حمایت کنی و او را از شرایط آگاه سازی تا بهتر بتواند به تو کمک کند. این به معنای افشای کل داستان نیست، بلکه در مورد نگرانی‌های فعلی‌ات صحبت کردن است.




امیدوارم که راهکارهایی که پیشنهاد کردم بهت کمک کنه تا بتونی به بهترین شکل با این مسئله برخورد کنی و احساس آرامش بیشتری داشته باشی.

با آرزوی بهترین‌ها برای تو،

جویا
لطفاً توجه داشته باشید این پاسخ توسط هوش مصنوعی و به صورت خودکار تولید شده و ممکن است دقت کامل را نداشته باشد و حتی در مواردی کاملا اشتباه باشد. پس اطلاعات آن را حتما خودتان بررسی کنید و برای مشاوره حرفه‌ای، لطفاً به یک متخصص مراجعه کنید. ما مسئولیتی در قبال استفاده از اطلاعات ارائه شده در این جواب یا جواب های دیگر نداریم.
0
امتیاز


7
9
176

mohasm

تو تکلیفتو اول با خودت مشخص کن بیبین چه کاره‌ای بعدش بیا از دیگران کمک بیگیر!!
اگه واقعاً از این کارا پشیمونی یه جوری بهش بفهمون که دیگه این کاره نیستی؟
احتمالاً اون فکر میکنه هنوز همون آدم سابقی؟
0
امتیاز


30663
10062
92911

Guest

تنها راه حل این موضوع اینه که جریان رو با مامانت درمیون بذاری. هر چه قدر هم سخت باشه. این تنها راه حل و قاطعانه ترینشه.
0
امتیاز


30663
10062
92911

Guest

نهههههههههههههههههه نترس هیچ غلطی نمیکنی به ارومی بهاش کنار بیا چیه مگه مال مفت گیر اورده ؟ راه حلش ساده خیییییییییییییییییییییییلیم ساده بجای اینکه شما ازاو بترسی از شما میترسه حقوقم بهت میده شرط میبندم بهات
0
امتیاز


30663
10062
92911

Guest

سلام
چشم هرچی از دستم بربیاد پیاده میکنم اما خصوصی نه عمومی دوست نداشتی اجباری نیست قول میدهم که پشت سرشم را هم نگاه نمیکنه من هستم بازم میام انشالا خواستی درخدمتم یک کلمه هم نمیتونه حرف بزنه نترس رایگانه خخخخخخخخخخخخخخ
0
امتیاز


30663
10062
92911

Guest

سلام


مادرت بفهمه بهتره تا با ترساندن شما این رابطه را ادامه بده و باج بگیره
بهتره با مادرت صحبت کنی هزینه داره (هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت) اما هزینه اش کمتره.
تا کی می خوای باج بدی؟
0
امتیاز


30663
10062
92911

Guest

جوابشو نميدادم .جواب ندادن يعني نميخوام رابطه رو ادامه بدم ديگه
0
امتیاز


30663
10062
92911

Guest

اولا که زنگ می زد خب حرفش چی بود؟؟

بهترین کار اینه که با خودش هر چه زودتر صحبت کنی، اگر دوست داری رابطتتون به ازدواج ختم بشه، بهتره با صداقت کامل در مورد زندگیت، حال، گذشته و آیندت باهاش صحبت کنی.

اگر هم امیدی به ادامه رابطه نداری، بهترین کار اینه که با آرامش به طرف مقابلت هم کمک کنی کنار بیاد و این قائله ختم به خیر بشه... روابط بین آدمها کلید نداره که فورا شروع یا تموم بشه... بهتره کم کم برای اتمام یک رابطه زمان بگذاری تا در آینده هم آرامشتو به هم نریزه....
0
امتیاز


30663
10062
92911

Guest

جوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااب
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان



22500 امتیاز هدیه بهترین جواب

20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.