من دخترعمویی دارم که از بچه گی اونو میخواستم قبل از ازدواجم با هم بیرون میرفتیم وبه من شب قبل از عروسی خوارش به من زنگ زد و گفت یبا کارت دارم من که رفتم بهم گفتچی بپوشم و چه جوری بپوشم اما بعد از مدتی گفت که من باهات بیرون نمی یام من هم که عصبانی شدم بهش گفتم تو انگشت کوچیکه دوست دخترام نمی شی من که بابام میخواستم برم خواستگاریش گفت نمی شه تا اینکه من ازدواج کردم (اون هنوز ازدواج نکرده )و بعد از مدتی بهش زنگ زدم اونم گفت که منو واسه چی میخوای وگفت من هنوز اون حرف تو یادمه واز اون موقع همو شاید سالی یکی دو دفعه بشیتر همو نبینیم ولی من هنوز از حرکاتش میخونم منو دوست دارم حالا نمی دونم بهش پیشنهاد بدم قبول میکنه چون خیلی دوسش دارم
تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.
طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات