سلام
خواهشا کمکم کنین
دو سال پیش توی دانشگاه با پسری به اسم سینا اشنا شدم.ازم خواستگاری کرد.یک جلسه هم با مادرش اومدن و من و مادرم و دیدن.یعنی خواستگاری خیلی رسمی انجام نشد.قرار گذاشتیم تا پایان درسمون صبر کنیم و با هم در ارتباط باشیم تا هم همدیگه رو بهتر بشناسیم هم شرایط ازدواج سینا درست بشه.
توی این مدت رابطمون خیلی خیلی صمیمی شد.
سینا دو سال از من کوچیکتره.
بعد یه مدت دیدم یکم تعادل عصبی نداره.کاراش و رفتاراش برام خیلی زننده شد. تا رفتارم باهاش سرد شد شروع کرد به اذیت کردن من و تهدید کردنم.
تصمیم گرفتم ازش جداش م.ولی مخالفت کرد.گفت اگه بخوای از من جدا شی ابروت و پیش خانوادت میبرم. منم اهمیتی به این حرفش ندادم.چند روزی باهاش حرف نزدم و جوابش و ندادم.هی تهدید کرد.تا اینکه یه روز اومد دم خونمون و با مادرم دعواش شد.و یه سری حرفا به مامانم در مورد رابطمون زد. مامانم و توی مرز سکته انداخت. منم برای اینکه ادامه نده و ابروم پیش خانوادم نره بهش قول دادم که باهاش ازدواج میکنم به شرطی که ابروم و نبره. ازش به شدت متنفرم... حالم از دیدنشم بهم میخوره... الان یه خواستگار خوب دارم.خیلی دلم میخواد بهش جواب مثبت بدم. ولی از سینا خیلی میترسم. چی کار کنم؟؟؟؟ قبول هم نمیکنه که بریم پیش مشاور




جدیدترین سوالات





سوال های تصادفی





جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

رابطه دوستی با جنس مخالف

با سلام و خسته نباشيد
لطفا اگر امکانش هست جواب سوال منو بديد
من سيما مدت 1 ساله با پسري ب اسم مجيد دوستم
هم دانشگاهي و هم کلاسي هستيم
6 ماه ازم بزرگتره
رابطمون خيلي ناخاسته شروع شدو،جوري که اول مث دوتا همکلاسيه معمولي باهم بوديم
اما بعد چند وقت ب خودمون اومديم و ديديم که وابستگي و علاقه پيش اومده و همين باعث نزديک شدنمون به هم شد
پسر بدي نيست فقط الان به يه مشکل خيلي بزرگي خورديم
مجيد اهل تهرانه و من اهل قزوين
دانشگاهمونم قزوينه
مجيد اينجا با چندتا از دوستاش خونه مجردي داره
مشکل ما بر ميگرده به گذشته مجيد
ازين شناختي که من تا الان نسبت بهش پيدا کردم مجيد پسري بوده که بي نهايت با طرز فکر مادرش که ادم خشک و مذهبي بوده مشکل داشته و و فقظ واسه خاطر فرار از محدوديت هاي مادرش دانشگاهشو ي شهر ديگه زده
وقتي اومده قزوين به طور ناگهاني با ي دختر به اسم دريا اشنا ميشه که اهل يکي از روستاهاي اطراف قزوينه
دريا 6 سال از مجيد بزرگتره
اولاش مثلا ميخاسته خواهري کنه براي مجيد
ولي بعد کم کم يواش يواش وابستگيو علاقه پيش مياد بينشون
جوري که مجيد دريا رو واسه 1 ماه صيغه ميکنه و براش حلقه ميگيره
ب من گفته رابطه نداشتيم و فقط واسه اينکه باهم کار ميکرديم و بهمون گير ميدادن مجبور بوديم مدرکي داشته باشيم دستمون
و مادر مجيد قضيه دريا رو ميفهمه
و به مجيد ميگه که من تحت هيچ شرايطي نميذارم که تو با دريا ازدواج کني
و اب پاکيو ميريزه رو دست جفتشون
تا اينجاي ماجرا من اصلا تو زندگي مجيد نبودم
وقتي مجيد ميفهمه که با دريا ب جايي نميرسه سعي ميکنه بهم نزديک شه
منم از هيچ کدوم ازين مسايل خبر نداشتم
صاف و ساده رفتم جلو و با صداقت
اما حالا بعد يک سال فهميدم که تو اين مدت دريا هم بوده
يني ميدونستم اين قضيرو ولي هربار که به مجيد ميگفتم و باهاش ح ميزدم ميگفت دريا تموم شده و از سر وابستگي گاهي ز ميزنه و حالمو ميپرسه
ومن تازه فهميدم صيغش کرده و دريا تهديدش ميکنه که اگر باهام تموم کني ز ميزنم و به مادرت همه چيرو ميگم
و مجيد هم خيلي از مادرش ميترسه
بارها دخالت کردم
گفتم بگو باهميم
بگو با مني اما طفره رفت
مثل هميشه....
حتي سريه اخر خيلي جدي دخالت کردم و محکم واستادم ولي مجيد شروع کرد به فحش دادنم و تهديد کردنم که اگه کاري کني يا رابطتو باهام تموم کني تو دانشگاه ابروتو ميبرم و ازين حرفا
اين کارش دلمو خيلي شکوند
اما من ميدونم دوسم داره و هيچ حسي به دريا نداره و مجبوره که باهاش حرف بزنه و جوابشو بده
من تو اين يک سال خيلي عذاب کشيدم که مجبور بودم بودن درياي لعنتي رو تحمل کنم ولي مجيدم تو اين يک سال خيلي عذاب کشيده يه جورايي بين من و دريا و مادرش بوده
اما هميشه از ترس دريا طرف اون بوده و نخواسته بگه که با منه
حال روحيم تو اين مدت خيلي بد بود و اين قضيه رو همه زندگيم تاثير گذاشته بود
حتي نميتونستم درس بخونم
دو ترم پشت سر هم مشروط شدم
من مجيدو دوست دارم
چند وقت پيش يه دعواي اساسي کرديم و گفتم که تموم کنيم چون واقعا دارم عذاب ميکشم اما نذاشت و باز تهديد کرد
و من ازش خاستم که يک ماه تنهام بذاره ک فکر کنم
اينو قبول کرد ولي گفت فقط يک ماه
چند وقتي هست کاري ب کارم نداره
ولي من از شما کمک ميخام
چيکار کنم بعد اين يک ماه؟؟؟
اونم حال و روز خوبي نداره
دوسم داره ولي مجبوره ک با دريا هم باشه چون اگر مادرش بفهمه دريارو ضيغه کرده سکته ميکنه
در ضمن نه خانواده من و نه خانواده مجيد در جريان رابطه منو مجيد نيستن
تو دانشگاهم رابطمون رسمي شده
اينم بگم که مجيد يه ادم فوق العاده عصبي و پراسترسه و انقدي تو اين مدت تحت فشار بوده که يادم نمياد با ارامش ديده باشمش
انقدي که اين رابطه استرس و دلهره داشته تو اين مدت واسم ارامش نداشته
اينم بگم که اصلا رابطه نداشتيم و من هيچ وابستگي ازين جهت بهش ندارم
حالم اصلا خوب نيس
من بايد چيکار کنم؟
کمکم کنيد
ممنون




0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

4


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

4 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



29678
10019
89548

Guest

هرچه زودتر تموم کنی به نفعته اگه بخای ادامه بدی این وسط فقط خودت ضرر میکنی اگه دوست داشت پنهونکاری نداشت از اول بهت میگفت یا بی حرمتت نمیکرد فوش نمیداد بخدا ازدواجم کنی باز یکی توزندگیته واز این اقا خیری نمیبینی
بخدا ارزش نداره اول جوونی زندگیتواینطور شروع کن دخترا سادن و فک میکنن فقط دوس داشتن کافیه اما اعتماد و حرمت وبراساس عقل تصمیم گرفتن در اولویته بعد دوس داشتن
0
امتیاز


29678
10019
89548

Guest

سلام .
وقتی چیزی به دل من میفته 97 در صد به واقعیت میپیونده
خدا کنه داستانت حداقل یه جای کوچولوش دروغ باشه اگرنه باید کلا قطع رابطه کنی
به دلم افتاده این رابطه الان تموم بشه خیلی به نفعته چون اخرش باید تموم بشه و اون وقت قیمتش خیلی زیاد میشه امکان داره نتونی از پسش بر بیای
البته ببخشید خیلی رک گفتم
چون ناموس همه را عین ناموس خودم میدونم دلم نیومد نگم
اصلا شاید بخاطر همین اخلاقمه که انقد دلم راست گو شده
انشالا که همهی رابطه ها موفق بشه و روزگار طبق مراد همه پیش بره البته اگه به نفعشونه.
توکل به خدا و اهل بیت یادت نره. از امام رضا(ع) بخواه راه درستا نشونت میده
موفق باشی
امضا:
دای جون
0
امتیاز


29678
10019
89548

Guest

سلام

می دونید خانم من گاهی از مسائلی که برای خانم ها ایجاد میشه تعجب می کنم. با خودم می گم این همه دلیل عقلی چرا چشمامونو می بندیم. آخه شما می گید این اقا قبلا که رابطه داشته، به مادرش هر جور که بوده درو غ گفته و پنهان کاری کرده، عصبی هم که هست، حرمتتو که شکسته، به راحتی در حالی که با شما بوده با دیگری هم بوده یعنی با شما هم پنهان کاری داشته و ... دیگه به چی چی این آقا دلخوش کردی. عقل را برای چه به انسان ها داده اند؟
بذار بره دنبال زندگیش و مشکلی که خودش برای خودش ایجاد کرده . ایشان اصلا کیس مناسبی برای ازدواج نیست و شما اگر گزینه ای مناسب برای ازدواج برایتان مطرح شود به راحتی او را فراموش خواهید کرد. اجازه ندهید این رابطه غیر عاقلانه آینده شما را خراب کند. می دونید حتی اگر رابطه با شما به ازدواج منتهی شود حتما پس از ازدواج به این رفتارها ادامه خواهد داد (بدون شک) و اگر شما اعتراض کردید خواهد گفت که شما همه چیز را می دانستید؟ اندکی بیشتر فکر کنید (ره)
0
امتیاز


29678
10019
89548

Guest

این دوستی عاقبت نداره فورا بهم بزن
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.