من با سال قبل با ی آقایی از طریق اینترنت آشنا شدم و قرارمون ازدواج بود من کارشناسی میخوندم و ایشون فوق لیسانس بودن خیلی خوب بودیم با هم و مادر و عمه اش هم بابا مادرتلفتی حرف زده بودن و خانوادم تقریبا خبر داشتن از این رابطه ولی اون همش برای خواستگاری بهانه میاورد چون من عاشقش بودم تحمل میکردم و این اواخر باهام خیلی خیلی سرد شده بود هر وقت دلش میخواست جوابم و میداد و اما فقط میگفت دوستت دارم و این اخلاقش خستم کرده بود تا اینکه از فامیل برام ی خواستگار اومد و من بهش گفتم اونم فقط گفت تروخدا قبول نکن ولی هیچ کاری نکرد گفتم با بابام حرف بزن که قبول نکنه اون زنگ هم نزد ب بابام و منم با تعاریفی که کل فامیل از پسره میکردن قبول کردم و الان نامزدم ولی الان اصلا دوستش ندارم چون از قیافه و ظاهرش خوشم نمیاد خیلی ب ظاهر اهمیت میدم ولی اون عاشقمه و هرکاری حاضر واسم بکنه و منو کلا شرمنده اخلاقش میکنه چون خیییییلی مهربون هستش یکی هم بعضی وقتا میگم اون زیر دیپلم من درسم خوندم چرا با این ازدواج کردم و اون پسره قبلی که باهاش بودم فوق لیسانس بود بخدا با این حرف ها دیونه شدم بخدا گاهی ی خودکشی فکر میکنم تروخدا کمکم کنید تروخدا

سلام.من 25 سالمه و دانشجوی کارشناسی ارشد هستم. شوهرم هم 28 سالشه و سیکل داره.این اقا یبار اومدن خاستگاری من و من جواب رد دادم و چون فامیل بود خیلی بد شد با همه دعوام شد بابام باهام قهر کرد.تا اینکه باز اومدن خاستگاری و من از ترس اتفاقای قبل جواب بلع دادم و بعدش من ارشد قبول شدم و اون گف من دوس ندارم درس بخونی ولی من قبول نکردمو اومدم ی شهر دیگه و دارم درسمو میخونم و قطع راطه کردیم و بعد 1سال و نیم باز اومدن خاستگاری هرچی ب بابام گفتم نمیخامش قبول نکردن و گف باید با همین عقد کنی. تا اینکه 8 ماهه عقد کردیم خیلی مشکل داریم میگه نباید دکتراتو بخونی نباید بری سرکار، چرا میری باشگاه، چرا موهات بیرونه منم چون حوصله بحث باهاشو نداشتم گفتم باشه دکترامو نمیخونم سرکار نمیرم.چون اصلا ادم منطقی نیس فقط میگه من نمیخام. کارم فقط گریه هس.دوسش ندارم.نمدونم چکار کنم.هر مشکلیم پیش میاد میگه تقصیر مامانته مامانت بهت یاد داده ت ب حرف بقیه گوش میدی خاله هات گفتن. همین باعث میشه دعوامون شه. ب من میگه ت مغروری تو اینجوری.خسته شدم از دستش.نمیتونم بااش حرف بزنم .چکار کنم چطور رفتار کنم
جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

ازدواج

سلام. حدود یک سال و نیم پیش سر کار یکی از همکارانم انقدر بهو گیر داد که کم کم شیفته ش شدم. حالا قصد ازدواج داریم. خانواده ش دو بار پا پیش گذاشتند اما مادر من انقدر مخالفه که حتی حاضر نیست درموردش حرف بزنه. پسره سه سال و نیم از من کوچیکتره.من متولد مرداد 66 هستم. لیسانس مدیریت بانکی هستم اما اون دیپلمه و گفته که از این ترم میره دانشگاه ثبت نام میکنه. از لحاظ مالی از ما پایین تر هستن. خودش خیلی نسبت به هم سن و سالاش مرد شده.بیشتر میفهمه. خیلی اهل کاره و چشم پاکه. قبولش دارم اما از بس بقیه ساز مخالف زدن که ترسیدم. اون حتی دیپلم نداشت اما بخاطر من رفت دیپلم گرفت که دانشپاه بره. کمکم کنید.نگرلنم واسه آینده م



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

3


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

3 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



21048
9839
68842

Guest

سلام


این که خوبه از هم سرد شدین. دعوای اول بهتر از

به نظر من حق با خانواده ی شما است در هر صورت بهتره همراهی خانواده را از دست ندهید
مردها امروز عاشقن فردا !!!!
0
امتیاز


21048
9839
68842

Guest

جدیدا فقط کارمون شده دعوا. دیگه تمایلی بهم نداره. هر دو این موضوع ناراحتیم. نمیتونیم درست حرف بزنیم. حاضر نیست باهم بریم مشاوره نمیدونم باید چی کار کنم. اون فقط منو مقصر میدونه و منم اونو. سر هر چیز کوچیکی دعوا میکنیم. دارم کم میارم... توروخدا کمکم کنید. سرد شدیم از هم
0
امتیاز


21048
9839
68842

Guest

سلام،


نکات منفی و مثبت رو خوب تجزیه و تحلیل کردی خودت... این خودش نکته مهمیه، نشون می ده عاقلانه داری به قضیه نگاه می کنی، اما پیشنهاد من اینه که حتما خودتون با یک مشاور خوب جلسه ای رو داشته باشید، هزینه هاش هم خیلی نمی شه، اگر دانشجو باشید که می تونید از دانشگاه اقدام کنید. چون باید نوع علاقتون، نوع نگاهتون به زندگی و ... سنجیده بشه... باید مطمئن شین که از نگاه تو صرفا همچین آدمیه و یا نه.. واقعا مرد خودساخته ای و ... خودت هم نکات منفی تفاوت سنی و تفاوت فرهنگی رو سرچ کن، بخون، حداقل ازشون آگاه باش. توی تصمیم گیریت موثره، که نخوای باایده آل سازی توی ذهنت پا در مسیری بذاری که از واقعیت زندگی دوره....

با مادرت هم به جای مخالفت، سعی کن مدارا کنی، بش اطمینان بدی که از نکات منفی موجود باخبری، تحقیق کردی، مطالعه کردی، فکر کردی... و ازش کمک بخوای... پدر و مادرا اغلب نگران فرزنداشونن، نگرانیاشون رو اینجوری ابراز می کنن... تو این موضوع رو بدون
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


17500 امتیاز هدیه بهترین جواب




















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.